ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رئیس جمهور در آیین تجلیل از اساتید و دانشجویان نمونه کشوری:
پیشرفت علمی را به اخم و لبخند دیگران پیوند نمیزنیم
رئیس جمهور در آیین تجلیل از اساتید و دانشجویان نمونه کشوری:
پیشرفت علمی را به اخم و لبخند دیگران پیوند نمیزنیم
آیتالله رئیسی روز گذشته در آیین تجلیل از استادان و دانشجویان نمونه کشوری گفت: خدا را شاکریم که تحت هدایتهای رهبری علمدوست هستیم که همواره مشوق فرهیختگان و نخبگان کشور بوده است و پیشرفتهایی که در این سالها شاهد آن بودیم حاصل حمایتها و تشویقهای ایشان بوده است.
رئیس جمهور با بیان اینکه اساتید و دانشجویان گامهای بسیار خوبی در حوزه پیشرفت علم برداشتهاند، افزود: ما همچنان نیازمند گامهای مؤثر در حوزه تحقیق و پژوهش، حوزه تعلیم و تربیت و خدمات علمی هستیم. رئیسی توسعه و پیشرفت را از ضروریات امروز کشور دانست و افزود: امروز وظیفه دولت این است که امر مهم پیشرفت را در کنار اجرای عدالت دنبال کند و اولویتی که در این زمینه برای دولت تعریف کردهایم ایجاد تحول است.
تحول علمی و نه سلیقهای
رئیس جمهور در ادامه تحول شناختی، تحول در فرایندها و تحول نهادی را سه اصل اساسی در ایجاد تحول در کشور عنوان کرد و افزود: اگر توسعه و تحول در کشور بر پایه علم نباشد نامش سلیقه است که قطعاً پایدار نیست، اما وقتی کار بر پایه علم و دانش بنا شد و دانایی را ضمیمه توانایی کردیم تحول و توسعه واقعی اتفاق خواهد افتاد. آیتالله رئیسی با اشاره به اینکه ما وظیفه داریم در کشور کارها را دانشپایه و دانشبنیان پیش ببریم، افزود: خوشحالیم که دانشگاههای کشور به این ضرورت اجتنابناپذیر رسیدهاند که علم را باید در همه مسائل کشور ضمیمه کنند.
دانشگاهها، اتاق فکر دولت
دکتر رئیسی در ادامه مسألهمحوری در دانشگاهها را مقدمهای برای برونرفت کشور از مشکلات دانست و افزود: ما عمیقاً اعتقاد داریم که دانشگاهها اتاق فکر دولت هستند و همواره بر استفاده از ظرفیت دانشگاهها در پیشبرد امور کشور تأکید داشتهایم. رئیس جمهور در ادامه با اشاره به رواج مفهوم غلط از روشنفکری در جامعه، تصریح کرد: روشنفکر واقعی کسی است که جامعه و نیاز آن را بخوبی بشناسد و در جایگاه یک رصدکننده جامعه را به سمت هدف و مقصد هدایت کند و خودش هم در این میدان حاضر باشد و ایفای نقش کند. آیتالله رئیسی در ادامه ۱۱۰ شهید دانشگاه علم و صنعت را از جمله افتخارات بزرگ این دانشگاه دانست و تصریح کرد: امروز شهدای ما مصداق واقعی روشنفکری در کشور هستند که با شناخت جامعه و الزامات و ضروریات آن نقشآفرینی کردند. رئیس جمهور در ادامه افزود: امروز دانشمندان زیادی در دنیا هستند که خدمات و آثارشان متفاوت است و نتیجه علم آنها منجر به سلطهگری، نابودی انسان و سد راه تعالی انسانها شده است. آیتالله رئیسی در ادامه خدمت در راه خدا را نقطه مقابل خدمت منفعتگرایانه دانست و افزود: راه جلب رضایت خدا از میان خلق و حل مشکلات مردم میگذرد و شما اساتید و دانشجویان با علم و دانش خود میتوانید کار خدمت به مردم را آسانتر کنید.
نه حق عقبگرد داریم و نه حق توقف
دکتر رئیسی هزینه برای دانشگاه را سرمایهگذاری برای کشور دانست و گفت: دولت افتخار دارد که اکثر اعضای دولت عضو هیأت علمی دانشگاه هستند و این مهم میتواند به ما در توجه تخصصیتر به مسائل کشور کمک کند. دکتر رئیسی در ادامه با اشاره به دستاوردهای ارزشمند دانشگاه علم و صنعت در ساخت ماهواره، افزود: زمانی در این کشور معتقد بودند نباید از ماهوارههای ساخت نخبگان کشور رونمایی کنیم تا بهانهای به دست دشمن نیفتد، اما امروز شرایط تغییر کرده و ما هرگز حرکت علمی کشور را به اخم و لبخند دیگران گره نخواهیم زد. آیتالله رئیسی با اشاره به اینکه ما در همه بخشهایی که تحریم بودیم، بیشترین پیشرفتها را داشتهایم، افزود: امروز در دکترین دفاعی ما سلاح هستهای هیچ جایی ندارد و این را بارها اعلام کردهایم، اما حتماً در استفاده از فناوری هستهای تعلل نخواهیم کرد و در این مسیر پیش خواهیم رفت. رئیس جمهور در ادامه گفت: ما نه حق عقبگرد داریم و نه حق توقف، تنها یک راه داریم و آن پیشرفت در همه عرصههاست.
پیشرفت علمی را به اخم و لبخند دیگران پیوند نمیزنیم
آیتالله رئیسی روز گذشته در آیین تجلیل از استادان و دانشجویان نمونه کشوری گفت: خدا را شاکریم که تحت هدایتهای رهبری علمدوست هستیم که همواره مشوق فرهیختگان و نخبگان کشور بوده است و پیشرفتهایی که در این سالها شاهد آن بودیم حاصل حمایتها و تشویقهای ایشان بوده است.
رئیس جمهور با بیان اینکه اساتید و دانشجویان گامهای بسیار خوبی در حوزه پیشرفت علم برداشتهاند، افزود: ما همچنان نیازمند گامهای مؤثر در حوزه تحقیق و پژوهش، حوزه تعلیم و تربیت و خدمات علمی هستیم. رئیسی توسعه و پیشرفت را از ضروریات امروز کشور دانست و افزود: امروز وظیفه دولت این است که امر مهم پیشرفت را در کنار اجرای عدالت دنبال کند و اولویتی که در این زمینه برای دولت تعریف کردهایم ایجاد تحول است.
تحول علمی و نه سلیقهای
رئیس جمهور در ادامه تحول شناختی، تحول در فرایندها و تحول نهادی را سه اصل اساسی در ایجاد تحول در کشور عنوان کرد و افزود: اگر توسعه و تحول در کشور بر پایه علم نباشد نامش سلیقه است که قطعاً پایدار نیست، اما وقتی کار بر پایه علم و دانش بنا شد و دانایی را ضمیمه توانایی کردیم تحول و توسعه واقعی اتفاق خواهد افتاد. آیتالله رئیسی با اشاره به اینکه ما وظیفه داریم در کشور کارها را دانشپایه و دانشبنیان پیش ببریم، افزود: خوشحالیم که دانشگاههای کشور به این ضرورت اجتنابناپذیر رسیدهاند که علم را باید در همه مسائل کشور ضمیمه کنند.
دانشگاهها، اتاق فکر دولت
دکتر رئیسی در ادامه مسألهمحوری در دانشگاهها را مقدمهای برای برونرفت کشور از مشکلات دانست و افزود: ما عمیقاً اعتقاد داریم که دانشگاهها اتاق فکر دولت هستند و همواره بر استفاده از ظرفیت دانشگاهها در پیشبرد امور کشور تأکید داشتهایم. رئیس جمهور در ادامه با اشاره به رواج مفهوم غلط از روشنفکری در جامعه، تصریح کرد: روشنفکر واقعی کسی است که جامعه و نیاز آن را بخوبی بشناسد و در جایگاه یک رصدکننده جامعه را به سمت هدف و مقصد هدایت کند و خودش هم در این میدان حاضر باشد و ایفای نقش کند. آیتالله رئیسی در ادامه ۱۱۰ شهید دانشگاه علم و صنعت را از جمله افتخارات بزرگ این دانشگاه دانست و تصریح کرد: امروز شهدای ما مصداق واقعی روشنفکری در کشور هستند که با شناخت جامعه و الزامات و ضروریات آن نقشآفرینی کردند. رئیس جمهور در ادامه افزود: امروز دانشمندان زیادی در دنیا هستند که خدمات و آثارشان متفاوت است و نتیجه علم آنها منجر به سلطهگری، نابودی انسان و سد راه تعالی انسانها شده است. آیتالله رئیسی در ادامه خدمت در راه خدا را نقطه مقابل خدمت منفعتگرایانه دانست و افزود: راه جلب رضایت خدا از میان خلق و حل مشکلات مردم میگذرد و شما اساتید و دانشجویان با علم و دانش خود میتوانید کار خدمت به مردم را آسانتر کنید.
نه حق عقبگرد داریم و نه حق توقف
دکتر رئیسی هزینه برای دانشگاه را سرمایهگذاری برای کشور دانست و گفت: دولت افتخار دارد که اکثر اعضای دولت عضو هیأت علمی دانشگاه هستند و این مهم میتواند به ما در توجه تخصصیتر به مسائل کشور کمک کند. دکتر رئیسی در ادامه با اشاره به دستاوردهای ارزشمند دانشگاه علم و صنعت در ساخت ماهواره، افزود: زمانی در این کشور معتقد بودند نباید از ماهوارههای ساخت نخبگان کشور رونمایی کنیم تا بهانهای به دست دشمن نیفتد، اما امروز شرایط تغییر کرده و ما هرگز حرکت علمی کشور را به اخم و لبخند دیگران گره نخواهیم زد. آیتالله رئیسی با اشاره به اینکه ما در همه بخشهایی که تحریم بودیم، بیشترین پیشرفتها را داشتهایم، افزود: امروز در دکترین دفاعی ما سلاح هستهای هیچ جایی ندارد و این را بارها اعلام کردهایم، اما حتماً در استفاده از فناوری هستهای تعلل نخواهیم کرد و در این مسیر پیش خواهیم رفت. رئیس جمهور در ادامه گفت: ما نه حق عقبگرد داریم و نه حق توقف، تنها یک راه داریم و آن پیشرفت در همه عرصههاست.
«ایران» جزئیات بیشتری از نظرسنجیهای اخیر وزارت اطلاعات، ایسپا و مرکز افکارسنجی صدا و سیما منتشر کرد
«قاتلان امید» ناراحت از امیدواری مردم
گروه سیاسی/ گزارش روزنامه ایران از یافتههای مراکز معتبر نظرسنجی و افکارسنجی کشور که از امیدواری 70 درصدی مردم به آینده حکایت داشت، با برخی واکنشهای سیاسی از سوی بعضی جریانهای مخالف دولت روبهرو شد. این افراد گزارههای این یافتهها را زیر سؤال برده و همچنان سعی در القای این مطلب داشتند که نشانههای امید به آینده یا رضایت از عملکرد دولت در حوزههایی چون بهبود وضعیت جایگاه ایران در جهان و مقابله با کرونا و میزان رضایتمندی از زندگی غیرواقعی و چه بسا برساخته است. اما واقعیت این است که آنچه در گزارش شماره قبل «ایران» به آن استناد شد، متکی بر یافتههای نظرسنجی سه نهاد معتبر وزارت اطلاعات، مرکز افکارسنجی صداوسیما و مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) است؛ نهادهایی که گزارشها و یافتههای پژوهشی آنها همواره مورد استناد چهرههای دانشگاهی و دیگر مراکز تحقیقاتی داخلی بوده است. وزارت اطلاعات در نظرسنجی خود که در پی اجرای طرح مردمیسازی یارانهها صورت گرفت، «میزان رضایتمندی عمومی» را سنجیده، مرکز افکارسنجی صداوسیما «پنداشت مردم از وضعیت اقتصادی کشور و دولت سیزدهم» و نیز «روند ارزیابی پاسخگویان از جایگاه ایران در صحنه بینالملل» را بررسی کرده و آنچه از مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) به آن اشاره شد، موج دوم پیمایش ملی «سنجش شادکامی مردم ایران» است که اول تیرماه جاری انجام شده است. این یافتهها همچنین بسیار نزدیک به یافتههای دیگر نظرسنجیهایی است که پیش از این، مراکز داخلی همچون ایسپا یا دانشگاه مریلند طی ماههای گذشته انجام دادهاند.
یافتههای وزارت اطلاعات در سنجش میزان رضایتمندی
نظرسنجی وزارت اطلاعات در پی اجرای طرح مردمیسازی یارانهها درباره «سنجش میزان رضایتمندی» با نمونه آماری 2 هزار و 510 نفر در کل کشور (مراکز استانها، شهرهای کوچک و میانی و روستاها)، در بازه زمانی 18 خرداد تا 23 خرداد امسال انجام شده است. در این نظرسنجی حدود 75 درصد پاسخگویان اعلام کردهاند در سطح زیاد و تا حدی زیاد در زندگی احساس آسایش و آرامش میکنند. 91 درصد پاسخگویان در سطح زیاد و تاحدی زیاد از میزان سازگاری و همدلی در خانواده خود رضایت داشتهاند. در زمینه مسکن، حدود 55 درصد از پاسخگویان از وضعیت مسکن خود راضی بوده، حدود 15 درصد رضایت نسبی داشته و حدود 30 درصد نیز از وضعیت مسکن خود ناراضی بودند. حدود 44 درصد پاسخگویان شاغل نیز از وضعیت شغلی خود اظهار رضایت کرده، حدود 23 درصد رضایت نسبی داشته و 34 درصد نیز از وضعیت شغلی خود ناراضی بودند. در این میان، حدود 53 درصد از وضعیت درآمدی خود اظهار نارضایتی کرده، 45 درصد پاسخگویان نیز از سطح درآمد خود رضایت زیاد و متوسط داشتهاند. حدود 78 درصد پاسخگویان هم بهطور زیاد و تاحد زیادی برآورد کردهاند که «مردم در کارهای خیر شرکت کرده و به یکدیگر کمک میکنند.» در زمینه گزارشهای دینی و مذهبی، 76 درصد از پاسخگویان به این نظرسنجی بهطور زیاد و تاحدی زیاد بر این باورند که «مردم در مراسم و مناسبتهای مذهبی شرکت میکنند.» در حوزه مسائل اجتماعی نیز، حدود 64 درصد پاسخگویان به طور زیاد و تاحدی زیاد بر این باورند که «مردم به حق و حقوق اجتماعی احترام میگذارند.» 66 درصد پاسخگویان نیز بهطور زیاد و تاحدی زیاد بر این نکته تأکید داشتهاند که مردم در روابط اجتماعی خود با یکدیگر با تحمل و مدارا رفتار میکنند. حدود 70 درصد(34درصد زیاد و 36 درصد نسبی) از تأمین امنیت عمومی رضایت داشته و 17 درصد از پاسخگویان احساس امنیت را در سطح کم و 9 درصد بسیار کم اظهار کردهاند.
در گزارش شماره قبل «ایران» به رضایت 74 درصدی مردم از وضعیت بهداشت و درمان کشور اشاره شده بود. این امر نیز ناظر بر یافتههای نظرسنجی وزارت اطلاعات است. در این نظرسنجی، در زمینه وضعیت بهداشت و درمان کشور، حدود 74درصد پاسخگویان (در سطح زیاد و نسبی) از وضعیت بهداشت و درمان کشور ابراز رضایت کردهاند. 48 درصد (15 درصد زیاد و 33 درصد نسبی) از اجرای قانون در کشور رضایت داشته و 27 درصد در حد کم رضایت داشته و حدود 17 درصد از اجرای قانون اصلاً راضی نبودند. در زمینههای فرهنگی و دینی نیز 55 درصد پاسخگویان این نظرسنجی معتقد هستند کشور در زمینه گسترش فرهنگ و ارزشهای اسلامی موفق عمل کرده و 36 درصد نیز نسبت به ضعف در تحقق و گسترش فرهنگ و ارزشهای اسلامی گلایه کردهاند.
جزئیات نظرسنجی مرکز افکارسنجی صداوسیما
در گزارش روزنامه ایران اشاره شده بود که براساس نظرسنجیهای مراکز معتبر کشور، 52 درصد مردم علت اصلی مشکلات اقتصادی را عملکرد نامناسب دولت قبل میدانند. این امر ناظر بر یافتههای مرکز افکارسنجی صداوسیما است. این نظرسنجی در زمینه «پنداشت مردم از وضعیت اقتصادی کشور و دولت سیزدهم» در یک جامعه آماری 4 هزار و 988 نفره ایرانیان بالای 18 سال، در تهران و 31 شهر دارای مرکز صداوسیما انجام شده است.
یافتههای این نظرسنجی نشان میدهد درباره «نقش عملکرد نامناسب دولت قبل در تورم و مسائل و مشکلات اقتصادی کشور در حال حاضر» 52.6 درصد از پاسخگویان بر این باورند که «عملکرد نامناسب دولت قبل، عامل اصلی تورم و مسائل و مشکلات اقتصادی حال حاضر کشور است.» درمقابل، 42.2 درصد نیز با این نظر مخالف یا کاملاً مخالف بودند و 5.2 درصد هم به این سؤال پاسخ ندادند. همچنین در نظرسنجی در زمینه «مسائل روز جامعه» که در یک جامعه آماری هزار و 206 نفره در تهران و 30 استان کشور و در فروردین امسال انجام شد، 36.7 درصد پاسخگویان، امریکا را «مانع اصلی به نتیجه رسیدن مذاکرات» دانستند، 24 درصد کشور روسیه، 12.5 درصد ایران و 4.2 درصد هم کشور چین را مانع اصلی دستیابی به توافق دانستند. در گزارش «ایران» اشاره شده بود که 50 درصد مردم جایگاه ایران در صحنه بینالملل را «بسیار مطلوب» ارزیابی میکنند. این امر نیز ناظر بر یافتههای یک نظرسنجی صداوسیما در زمینه «روند ارزیابی پاسخگویان از جایگاه ایران در صحنه بینالملل» است. 50.6 درصد از پاسخگویان در سالجاری جایگاه ایران را مطلوب و بسیار مطلوب ارزیابی کردند این درحالی است که در سال 99 تنها 42.6 درصد پاسخگویان وضعیت ایران در صحنه بینالملل را مطلوب و بسیار مطلوب میدانستند. همچنین 38.6 درصد در سالجاری جایگاه ایران را نامطلوب و بسیار نامطلوب میدانستند، درحالی که دو سال قبل، 57.4 درصد پاسخگویان این وضعیت را نامطلوب و بسیار نامطلوب ارزیابی میکردند. تفاوت وضعیت این دو شاخص در دو سال، نشان دهنده ارزیابی مثبت و رو به رشد پاسخدهندگان از ارتقای جایگاه ایران در صحنه بینالمللی است.
نمره حدود 65 درصدی شادکامی ایرانیان
برخی منتقدان به گزارش «ایران» در زمینه نمره شادکامی اشاره کرده و با اشاره به اینکه شاخص شادکامی متشکل از 20 گویه است، اظهارکرده بودند که نمیتوان نمره حاصله را «به رضایت یا عدم رضایت از مسئولان» نسبت داد اما آیا میتوان شاخص شادکامی را جدای از وضعیت کلی کشور تصور کرد؟ به عبارت دیگر، شاخص شادکامی، گرچه ناظر بر تجربه ایرانیان در زندگی فردی است، اما این زندگی فردی، خود تأثیرپذیر از یک وضعیت عمومی است که بخشی قابل توجهی از این وضعیت ناشی از عملکرد مسئولان است.
نمره حدود 65 از 100 شاخص شادکامی ایرانیان، نتیجه «موج دوم پیمایش ملی سنجش شادکامی مردم ایران» است که اول تیرماه جاری از سوی «ایسپا» انجام شد. تعداد نمونههای این پیشمایش 2 هزار و 88 نفر و جمعیت مورد مطالعه ساکنان نقاط شهری و روستایی کل کشور بودند. البته باید به این مسأله اشاره کرد که شاخص شادکامی در تیرماه امسال، 64.41 از 100 بوده است، درحالی که این شاخص در اسفندماه سال قبل، 65.83 بوده است. باوجود این، در واکنش به گویه «از خوشحالی دیگران شاد میشوم» 3.9 گزینه کم، 5.6 گزینه متوسط، 90.3 گزینه زیاد را انتخاب کرده و 0.3 درصد هم این گویه را بیپاسخ گذاشتهاند. در گزارش «ایران» از امیدواری حدود 70 درصدی ایرانیان به آینده گزارش شده بود و اتفاقاً این مسألهای بود که با واکنشهای بعضاً تند کسانی مواجه شد که پیش از این سیاهنمایی جامعه ایرانی را در کارنامه عملی خود در فضای مجازی داشتهاند. این درحالی است که «موج دوم پیمایش ملی سنجش شادکامی مردم ایران» نشان داد در زمینه گویه «نسبت به آینده امیدوار هستم» 22.4 درصد گزینه کم، 15.4 درصد گزینه متوسط، 61.7 درصد گزینه زیاد و 0.5 درصد هم گزینه بیپاسخ را انتخاب کردهاند، امری که رضایت 69.4 درصد مورد اشاره در گزارش «ایران» را تأیید میکند. (آرای متوسط تقسیم شده است) همچنین درباره گویه «معمولاً دوست دارم دیگران را شاد کنم» 3.3 درصد گزینه کم، 10.3 درصد متوسط، 86 درصد گزینه زیاد و 0.3 درصد بیپاسخ را انتخاب کردهاند. گویه «در زندگی احساس شکست میکنم» 66.8 درصد کم، 17.3 درصد متوسط، 15.4 درصد زیاد، 0.4 درصد بیپاسخ و گویه «معمولاً با من با احترام رفتار میشود» 8.9 درصد کم، 22.8 درصد متوسط، 66.2 درصد زیاد و 0.2 درصد بیپاسخ را از پاسخگویان دریافت کرده است. پاسخگویان درباره گویه «غالباً احساس مثبتی درباره دیگران دارم» 13.1 درصد کم، 25.7 درصد متوسط، 60.2 درصد زیاد، 1.1 درصد بیپاسخ ابراز نظر کردهاند و درباره گویه «خودم را فردی فعال و تأثیرگذار میبینم» 13.4 درصد کم، 27.1 درصد متوسط، 58.8 درصد زیاد و 0.6 درصد بیپاسخ اعلام کردهاند.
نقش عملکرد دولت در افزایش امید مردم
برخی از منتقدان امیدواری 70 درصدی ایرانیان به آینده را زیر سؤال بردهاند، درحالی که بررسیها نشان میدهد آنچه سبب بهبود شاخص امید به آینده در ایرانیان شده است، عملکرد دولت بوده است. یکی از ملاکها در این نتیجهگیری، میتواند نتایج نظرسنجی ایسپا در مردادماه 1400 باشد. مطابق یافتههای این نظرسنجی، 41.3 درصد مردم گفتند وضعیت کشور در سال آینده نسبت به الان بهتر میشود. 14.8 درصد هم گفتند وضعیت کشور تغییری نمیکند، 28.8 درصد گفتند سال آینده شرایط کشور بدتر میشود و 14.3 درصد گفتند نمیدانند وضعیت کشور در سال آینده چگونه خواهد شد. بنابراین، یافتههای جدید ایسپا درباره امیدواری به آینده، نشان میدهد در یک سال گذشته، به دلایلی داخلی، نظر طیف گستردهای از پاسخ دهندگان نسبت به آینده تغییر کرده است.
نتایج آبان گذشته که امسال هم تکرار شد
نگاه مثبت ایرانیان نسبت به عملکرد دولت سیزدهم و امید به آینده، واقعیتی نیست که تنها در نظرسنجیهای داخلی یا امسال به آن اشاره شده باشد. آبان ماه سال گذشته نظرسنجی دانشگاه مریلند از حمایت مردم از آیتالله رئیسی خبر میداد. براساس این نظرسنجی که تنها چند هفته پس از تحلیف آیتالله رئیسی صورت گرفت، ۷۸ درصد از پاسخ دهندگان گفتند نظرشان نسبت به رئیس جمهور جدید تاحدی مطلوب (۳۳ درصد) یا بسیار مطلوب (۴۵ درصد) است. یا در همین نظرسنجی، 85 درصد از پاسخ دهندگان عنوان کردند که تصور آنان نسبت به امریکا «تاحدی نامطلوب» (9.4 درصد) یا «بسیار نامطلوب» (75.9 درصد) بوده است.
دعوت از منتقدان
نتیجه بررسی این گویهها که شاخص شادکامی ایرانیان را نشان میدهد، همچنین نشان میدهد که تصویری که ایرانیان از خود و از کشور خود دارند، به مراتب بهتر از چیزی است که برخی رسانههای خارجی و دوستان داخلی آنها سعی در القای آن دارند. به عبارت دیگر، نه تنها امیدواری 70 درصد مردم به آینده غیرواقعی نیست، بلکه درعین حال نمیتوان این آمارها و شاخصها را با عملکرد دولت سیزدهم بی ارتباط دانست. به عبارت دیگر، نمیتوان گفت که آنچه این نظرسنجیها نشان میدهند، خود به خودی و در شرایط خلأ شکل گرفته است. از این رو به این منتقدان توصیه میشود به جای زیر سؤال بردن این شاخصها، دیدگاه خود را نسبت به همه جامعه ایران واقعی کنند، یا دستکم اینکه تلاش نکنند نگرشهای مشترک خود با بیگانگان را به کل جامعه تعمیم دهند.
بــــرش
ناراحتی مخالفان دولت از نگاه امیدوارانه مردم به آینده
گروه سیاسی / انتشار نظرسنجی چند مؤسسه افکارسنجی داخلی در شماره روز گذشته روزنامه ایران با واکنش منفی برخی چهرههای حامی سیاستهای دولت قبل و رسانههای وابسته به مخالفان دولت مواجه شده است. «ایران» روز گذشته با استناد به نظرسنجی ایسپا، صداوسیما و وزارت اطلاعات، نگاه ایرانیان به زندگی و آینده را مورد بررسی قرار داد. نتایج این نظرسنجیها نشان میداد با وجود مشکلات اقتصادی (که در همین نظرسنجیها نیز به آن اذعان شده بود) مردم به شرایط و آینده کشور نگاه مثبت دارند. این نظرسنجیها همچنین نشان میدهد که اکثریت قابل توجه مردم ایران برخلاف تبلیغات گسترده رسانههای ضدانقلاب و مخالف دولت در مجموع از شرایط زندگی خود رضایت دارند. بهعنوان مؤسسه ایسپا برای دستیابی به شاخص شادکامی در کشور نظرسنجیای را طراحی کرده است که مبتنی بر بررسی نظرات مردم درباره گویههایی چون رضایت از زندگی، احساس خوشایند نسبت به خود و دیگران، داشتن هدف در زندگی و... (در مجموع 18 گویه) نتیجه گرفته است که 9/64 درصد مردم ایران مردم شادی هستند. با این حال انتشار این نظرسنجی در روزنامه ایران با واکنش افراد و رسانههایی مواجه شد که همواره در تلاش هستند تصویر سیاه و منفی از زندگی ایرانیان به نمایش بگذارند. این افراد و رسانهها با اشاره به نظرسنجی یک مؤسسه امریکایی مدعی هستند که اغلب ایرانیان نسبت به آینده نگاه منفی دارند. این مؤسسه امریکایی مدعی است براساس یک نظرسنجی تلفنی صورت گرفته از 1197 نفر، مردم ایران تنها 20 درصد مشکلات کشور را قابل حل میدانند، ادعایی که هیچیک از نظرسنجیهای معتبر داخلی و خارجی آن را تأیید نمیکند.
روزنامه ایران در شماره روز گذشته خود با اشاره به نظرسنجی اخیر مؤسسه امریکایی نوشته بود که استقرار مؤسسه نظرسنجی در پایتخت سیاسی امریکا، تحلیل نتایج این نظرسنجی و همچنین شیوه نظرسنجی بیانگر آن است که نمیتوان به نتایج آن اعتماد کرد. همانطور که از گزارش روزنامه ایران مشخص است منظور از انتقاد به شیوه نظرسنجی مؤسسه مذکور، نه اینکه نظرسنجی تلفنی مردود است بلکه عدم انتشار جزئیات گردآوری آمار و اطلاعات، بسنده کردن به اطلاعات کلی و مشخص نشدن جنبههای کامل شیوه نظرسنجی در کنار دیگر دادههایی چون عدم استقلال مؤسسه مذکور که نتایج نظرسنجی آن تابعی از سیاستهای دولت امریکا و در جهت موجسازی رسانهای علیه جمهوری اسلامی است، کفایت میکند که نتایج آن به عنوان نتایج قابل اعتماد در نظر گرفته نشود. پیش از این روزنامه ایران با اشاره به نظرسنجی مؤسسه گمان که در هلند مستقر است و دلایل بیاعتبار بودن آن به این نکته اذعان کرده بود که برخی نظرسنجیها یا نظرسازیهای برخی از به اصطلاح مؤسسات نظرسنجی خارجی در جهت ایجاد هجمه رسانهای علیه جمهوری اسلامی و برهم زدن امنیت روانی مردم است. این نظرسازیها البته بهسرعت مورد استفاده رسانههایی چون ایران اینترنشنال، ایندیپندنت فارسی، بیبیسی فارسی و برخی از رسانهها و چهرههای همسو با آنان در داخل قرار میگیرد و برای چند روز خوراک هجمه رسانهای به نظام اسلامی و دولت را فراهم میآورد.
با این حال مخالفان دولت در حالی از انتشار نتایج نظرسنجی مؤسسات و نهادهای معتبر داخلی و نتایج آن درباره نگاه امیدوارانه مردم به آینده «ناراحت» هستند که در نظر گرفتن این گزاره که «پایان دولت 8 ساله روحانی و به تبع آن پایان سیاستهای اقتصادی و سیاسی دولت او» خود دلیل محکمی برای نگاه امیدوارانه مردم به آینده محسوب میشود. علاوه بر این قیاس میان دولت فعلی و دولت قبلی و میزان تلاش برای حل مشکلات مردم در این دو دولت، همانگونه که نظرسنجیهای معتبر نشان میدهد، نگاه امیدوارانه مردم به دولت سیزدهم و به تبع آن نگاه امیدوارانه به آینده را تقویت میکند.
یافتههای وزارت اطلاعات در سنجش میزان رضایتمندی
نظرسنجی وزارت اطلاعات در پی اجرای طرح مردمیسازی یارانهها درباره «سنجش میزان رضایتمندی» با نمونه آماری 2 هزار و 510 نفر در کل کشور (مراکز استانها، شهرهای کوچک و میانی و روستاها)، در بازه زمانی 18 خرداد تا 23 خرداد امسال انجام شده است. در این نظرسنجی حدود 75 درصد پاسخگویان اعلام کردهاند در سطح زیاد و تا حدی زیاد در زندگی احساس آسایش و آرامش میکنند. 91 درصد پاسخگویان در سطح زیاد و تاحدی زیاد از میزان سازگاری و همدلی در خانواده خود رضایت داشتهاند. در زمینه مسکن، حدود 55 درصد از پاسخگویان از وضعیت مسکن خود راضی بوده، حدود 15 درصد رضایت نسبی داشته و حدود 30 درصد نیز از وضعیت مسکن خود ناراضی بودند. حدود 44 درصد پاسخگویان شاغل نیز از وضعیت شغلی خود اظهار رضایت کرده، حدود 23 درصد رضایت نسبی داشته و 34 درصد نیز از وضعیت شغلی خود ناراضی بودند. در این میان، حدود 53 درصد از وضعیت درآمدی خود اظهار نارضایتی کرده، 45 درصد پاسخگویان نیز از سطح درآمد خود رضایت زیاد و متوسط داشتهاند. حدود 78 درصد پاسخگویان هم بهطور زیاد و تاحد زیادی برآورد کردهاند که «مردم در کارهای خیر شرکت کرده و به یکدیگر کمک میکنند.» در زمینه گزارشهای دینی و مذهبی، 76 درصد از پاسخگویان به این نظرسنجی بهطور زیاد و تاحدی زیاد بر این باورند که «مردم در مراسم و مناسبتهای مذهبی شرکت میکنند.» در حوزه مسائل اجتماعی نیز، حدود 64 درصد پاسخگویان به طور زیاد و تاحدی زیاد بر این باورند که «مردم به حق و حقوق اجتماعی احترام میگذارند.» 66 درصد پاسخگویان نیز بهطور زیاد و تاحدی زیاد بر این نکته تأکید داشتهاند که مردم در روابط اجتماعی خود با یکدیگر با تحمل و مدارا رفتار میکنند. حدود 70 درصد(34درصد زیاد و 36 درصد نسبی) از تأمین امنیت عمومی رضایت داشته و 17 درصد از پاسخگویان احساس امنیت را در سطح کم و 9 درصد بسیار کم اظهار کردهاند.
در گزارش شماره قبل «ایران» به رضایت 74 درصدی مردم از وضعیت بهداشت و درمان کشور اشاره شده بود. این امر نیز ناظر بر یافتههای نظرسنجی وزارت اطلاعات است. در این نظرسنجی، در زمینه وضعیت بهداشت و درمان کشور، حدود 74درصد پاسخگویان (در سطح زیاد و نسبی) از وضعیت بهداشت و درمان کشور ابراز رضایت کردهاند. 48 درصد (15 درصد زیاد و 33 درصد نسبی) از اجرای قانون در کشور رضایت داشته و 27 درصد در حد کم رضایت داشته و حدود 17 درصد از اجرای قانون اصلاً راضی نبودند. در زمینههای فرهنگی و دینی نیز 55 درصد پاسخگویان این نظرسنجی معتقد هستند کشور در زمینه گسترش فرهنگ و ارزشهای اسلامی موفق عمل کرده و 36 درصد نیز نسبت به ضعف در تحقق و گسترش فرهنگ و ارزشهای اسلامی گلایه کردهاند.
جزئیات نظرسنجی مرکز افکارسنجی صداوسیما
در گزارش روزنامه ایران اشاره شده بود که براساس نظرسنجیهای مراکز معتبر کشور، 52 درصد مردم علت اصلی مشکلات اقتصادی را عملکرد نامناسب دولت قبل میدانند. این امر ناظر بر یافتههای مرکز افکارسنجی صداوسیما است. این نظرسنجی در زمینه «پنداشت مردم از وضعیت اقتصادی کشور و دولت سیزدهم» در یک جامعه آماری 4 هزار و 988 نفره ایرانیان بالای 18 سال، در تهران و 31 شهر دارای مرکز صداوسیما انجام شده است.
یافتههای این نظرسنجی نشان میدهد درباره «نقش عملکرد نامناسب دولت قبل در تورم و مسائل و مشکلات اقتصادی کشور در حال حاضر» 52.6 درصد از پاسخگویان بر این باورند که «عملکرد نامناسب دولت قبل، عامل اصلی تورم و مسائل و مشکلات اقتصادی حال حاضر کشور است.» درمقابل، 42.2 درصد نیز با این نظر مخالف یا کاملاً مخالف بودند و 5.2 درصد هم به این سؤال پاسخ ندادند. همچنین در نظرسنجی در زمینه «مسائل روز جامعه» که در یک جامعه آماری هزار و 206 نفره در تهران و 30 استان کشور و در فروردین امسال انجام شد، 36.7 درصد پاسخگویان، امریکا را «مانع اصلی به نتیجه رسیدن مذاکرات» دانستند، 24 درصد کشور روسیه، 12.5 درصد ایران و 4.2 درصد هم کشور چین را مانع اصلی دستیابی به توافق دانستند. در گزارش «ایران» اشاره شده بود که 50 درصد مردم جایگاه ایران در صحنه بینالملل را «بسیار مطلوب» ارزیابی میکنند. این امر نیز ناظر بر یافتههای یک نظرسنجی صداوسیما در زمینه «روند ارزیابی پاسخگویان از جایگاه ایران در صحنه بینالملل» است. 50.6 درصد از پاسخگویان در سالجاری جایگاه ایران را مطلوب و بسیار مطلوب ارزیابی کردند این درحالی است که در سال 99 تنها 42.6 درصد پاسخگویان وضعیت ایران در صحنه بینالملل را مطلوب و بسیار مطلوب میدانستند. همچنین 38.6 درصد در سالجاری جایگاه ایران را نامطلوب و بسیار نامطلوب میدانستند، درحالی که دو سال قبل، 57.4 درصد پاسخگویان این وضعیت را نامطلوب و بسیار نامطلوب ارزیابی میکردند. تفاوت وضعیت این دو شاخص در دو سال، نشان دهنده ارزیابی مثبت و رو به رشد پاسخدهندگان از ارتقای جایگاه ایران در صحنه بینالمللی است.
نمره حدود 65 درصدی شادکامی ایرانیان
برخی منتقدان به گزارش «ایران» در زمینه نمره شادکامی اشاره کرده و با اشاره به اینکه شاخص شادکامی متشکل از 20 گویه است، اظهارکرده بودند که نمیتوان نمره حاصله را «به رضایت یا عدم رضایت از مسئولان» نسبت داد اما آیا میتوان شاخص شادکامی را جدای از وضعیت کلی کشور تصور کرد؟ به عبارت دیگر، شاخص شادکامی، گرچه ناظر بر تجربه ایرانیان در زندگی فردی است، اما این زندگی فردی، خود تأثیرپذیر از یک وضعیت عمومی است که بخشی قابل توجهی از این وضعیت ناشی از عملکرد مسئولان است.
نمره حدود 65 از 100 شاخص شادکامی ایرانیان، نتیجه «موج دوم پیمایش ملی سنجش شادکامی مردم ایران» است که اول تیرماه جاری از سوی «ایسپا» انجام شد. تعداد نمونههای این پیشمایش 2 هزار و 88 نفر و جمعیت مورد مطالعه ساکنان نقاط شهری و روستایی کل کشور بودند. البته باید به این مسأله اشاره کرد که شاخص شادکامی در تیرماه امسال، 64.41 از 100 بوده است، درحالی که این شاخص در اسفندماه سال قبل، 65.83 بوده است. باوجود این، در واکنش به گویه «از خوشحالی دیگران شاد میشوم» 3.9 گزینه کم، 5.6 گزینه متوسط، 90.3 گزینه زیاد را انتخاب کرده و 0.3 درصد هم این گویه را بیپاسخ گذاشتهاند. در گزارش «ایران» از امیدواری حدود 70 درصدی ایرانیان به آینده گزارش شده بود و اتفاقاً این مسألهای بود که با واکنشهای بعضاً تند کسانی مواجه شد که پیش از این سیاهنمایی جامعه ایرانی را در کارنامه عملی خود در فضای مجازی داشتهاند. این درحالی است که «موج دوم پیمایش ملی سنجش شادکامی مردم ایران» نشان داد در زمینه گویه «نسبت به آینده امیدوار هستم» 22.4 درصد گزینه کم، 15.4 درصد گزینه متوسط، 61.7 درصد گزینه زیاد و 0.5 درصد هم گزینه بیپاسخ را انتخاب کردهاند، امری که رضایت 69.4 درصد مورد اشاره در گزارش «ایران» را تأیید میکند. (آرای متوسط تقسیم شده است) همچنین درباره گویه «معمولاً دوست دارم دیگران را شاد کنم» 3.3 درصد گزینه کم، 10.3 درصد متوسط، 86 درصد گزینه زیاد و 0.3 درصد بیپاسخ را انتخاب کردهاند. گویه «در زندگی احساس شکست میکنم» 66.8 درصد کم، 17.3 درصد متوسط، 15.4 درصد زیاد، 0.4 درصد بیپاسخ و گویه «معمولاً با من با احترام رفتار میشود» 8.9 درصد کم، 22.8 درصد متوسط، 66.2 درصد زیاد و 0.2 درصد بیپاسخ را از پاسخگویان دریافت کرده است. پاسخگویان درباره گویه «غالباً احساس مثبتی درباره دیگران دارم» 13.1 درصد کم، 25.7 درصد متوسط، 60.2 درصد زیاد، 1.1 درصد بیپاسخ ابراز نظر کردهاند و درباره گویه «خودم را فردی فعال و تأثیرگذار میبینم» 13.4 درصد کم، 27.1 درصد متوسط، 58.8 درصد زیاد و 0.6 درصد بیپاسخ اعلام کردهاند.
نقش عملکرد دولت در افزایش امید مردم
برخی از منتقدان امیدواری 70 درصدی ایرانیان به آینده را زیر سؤال بردهاند، درحالی که بررسیها نشان میدهد آنچه سبب بهبود شاخص امید به آینده در ایرانیان شده است، عملکرد دولت بوده است. یکی از ملاکها در این نتیجهگیری، میتواند نتایج نظرسنجی ایسپا در مردادماه 1400 باشد. مطابق یافتههای این نظرسنجی، 41.3 درصد مردم گفتند وضعیت کشور در سال آینده نسبت به الان بهتر میشود. 14.8 درصد هم گفتند وضعیت کشور تغییری نمیکند، 28.8 درصد گفتند سال آینده شرایط کشور بدتر میشود و 14.3 درصد گفتند نمیدانند وضعیت کشور در سال آینده چگونه خواهد شد. بنابراین، یافتههای جدید ایسپا درباره امیدواری به آینده، نشان میدهد در یک سال گذشته، به دلایلی داخلی، نظر طیف گستردهای از پاسخ دهندگان نسبت به آینده تغییر کرده است.
نتایج آبان گذشته که امسال هم تکرار شد
نگاه مثبت ایرانیان نسبت به عملکرد دولت سیزدهم و امید به آینده، واقعیتی نیست که تنها در نظرسنجیهای داخلی یا امسال به آن اشاره شده باشد. آبان ماه سال گذشته نظرسنجی دانشگاه مریلند از حمایت مردم از آیتالله رئیسی خبر میداد. براساس این نظرسنجی که تنها چند هفته پس از تحلیف آیتالله رئیسی صورت گرفت، ۷۸ درصد از پاسخ دهندگان گفتند نظرشان نسبت به رئیس جمهور جدید تاحدی مطلوب (۳۳ درصد) یا بسیار مطلوب (۴۵ درصد) است. یا در همین نظرسنجی، 85 درصد از پاسخ دهندگان عنوان کردند که تصور آنان نسبت به امریکا «تاحدی نامطلوب» (9.4 درصد) یا «بسیار نامطلوب» (75.9 درصد) بوده است.
دعوت از منتقدان
نتیجه بررسی این گویهها که شاخص شادکامی ایرانیان را نشان میدهد، همچنین نشان میدهد که تصویری که ایرانیان از خود و از کشور خود دارند، به مراتب بهتر از چیزی است که برخی رسانههای خارجی و دوستان داخلی آنها سعی در القای آن دارند. به عبارت دیگر، نه تنها امیدواری 70 درصد مردم به آینده غیرواقعی نیست، بلکه درعین حال نمیتوان این آمارها و شاخصها را با عملکرد دولت سیزدهم بی ارتباط دانست. به عبارت دیگر، نمیتوان گفت که آنچه این نظرسنجیها نشان میدهند، خود به خودی و در شرایط خلأ شکل گرفته است. از این رو به این منتقدان توصیه میشود به جای زیر سؤال بردن این شاخصها، دیدگاه خود را نسبت به همه جامعه ایران واقعی کنند، یا دستکم اینکه تلاش نکنند نگرشهای مشترک خود با بیگانگان را به کل جامعه تعمیم دهند.
بــــرش
ناراحتی مخالفان دولت از نگاه امیدوارانه مردم به آینده
گروه سیاسی / انتشار نظرسنجی چند مؤسسه افکارسنجی داخلی در شماره روز گذشته روزنامه ایران با واکنش منفی برخی چهرههای حامی سیاستهای دولت قبل و رسانههای وابسته به مخالفان دولت مواجه شده است. «ایران» روز گذشته با استناد به نظرسنجی ایسپا، صداوسیما و وزارت اطلاعات، نگاه ایرانیان به زندگی و آینده را مورد بررسی قرار داد. نتایج این نظرسنجیها نشان میداد با وجود مشکلات اقتصادی (که در همین نظرسنجیها نیز به آن اذعان شده بود) مردم به شرایط و آینده کشور نگاه مثبت دارند. این نظرسنجیها همچنین نشان میدهد که اکثریت قابل توجه مردم ایران برخلاف تبلیغات گسترده رسانههای ضدانقلاب و مخالف دولت در مجموع از شرایط زندگی خود رضایت دارند. بهعنوان مؤسسه ایسپا برای دستیابی به شاخص شادکامی در کشور نظرسنجیای را طراحی کرده است که مبتنی بر بررسی نظرات مردم درباره گویههایی چون رضایت از زندگی، احساس خوشایند نسبت به خود و دیگران، داشتن هدف در زندگی و... (در مجموع 18 گویه) نتیجه گرفته است که 9/64 درصد مردم ایران مردم شادی هستند. با این حال انتشار این نظرسنجی در روزنامه ایران با واکنش افراد و رسانههایی مواجه شد که همواره در تلاش هستند تصویر سیاه و منفی از زندگی ایرانیان به نمایش بگذارند. این افراد و رسانهها با اشاره به نظرسنجی یک مؤسسه امریکایی مدعی هستند که اغلب ایرانیان نسبت به آینده نگاه منفی دارند. این مؤسسه امریکایی مدعی است براساس یک نظرسنجی تلفنی صورت گرفته از 1197 نفر، مردم ایران تنها 20 درصد مشکلات کشور را قابل حل میدانند، ادعایی که هیچیک از نظرسنجیهای معتبر داخلی و خارجی آن را تأیید نمیکند.
روزنامه ایران در شماره روز گذشته خود با اشاره به نظرسنجی اخیر مؤسسه امریکایی نوشته بود که استقرار مؤسسه نظرسنجی در پایتخت سیاسی امریکا، تحلیل نتایج این نظرسنجی و همچنین شیوه نظرسنجی بیانگر آن است که نمیتوان به نتایج آن اعتماد کرد. همانطور که از گزارش روزنامه ایران مشخص است منظور از انتقاد به شیوه نظرسنجی مؤسسه مذکور، نه اینکه نظرسنجی تلفنی مردود است بلکه عدم انتشار جزئیات گردآوری آمار و اطلاعات، بسنده کردن به اطلاعات کلی و مشخص نشدن جنبههای کامل شیوه نظرسنجی در کنار دیگر دادههایی چون عدم استقلال مؤسسه مذکور که نتایج نظرسنجی آن تابعی از سیاستهای دولت امریکا و در جهت موجسازی رسانهای علیه جمهوری اسلامی است، کفایت میکند که نتایج آن به عنوان نتایج قابل اعتماد در نظر گرفته نشود. پیش از این روزنامه ایران با اشاره به نظرسنجی مؤسسه گمان که در هلند مستقر است و دلایل بیاعتبار بودن آن به این نکته اذعان کرده بود که برخی نظرسنجیها یا نظرسازیهای برخی از به اصطلاح مؤسسات نظرسنجی خارجی در جهت ایجاد هجمه رسانهای علیه جمهوری اسلامی و برهم زدن امنیت روانی مردم است. این نظرسازیها البته بهسرعت مورد استفاده رسانههایی چون ایران اینترنشنال، ایندیپندنت فارسی، بیبیسی فارسی و برخی از رسانهها و چهرههای همسو با آنان در داخل قرار میگیرد و برای چند روز خوراک هجمه رسانهای به نظام اسلامی و دولت را فراهم میآورد.
با این حال مخالفان دولت در حالی از انتشار نتایج نظرسنجی مؤسسات و نهادهای معتبر داخلی و نتایج آن درباره نگاه امیدوارانه مردم به آینده «ناراحت» هستند که در نظر گرفتن این گزاره که «پایان دولت 8 ساله روحانی و به تبع آن پایان سیاستهای اقتصادی و سیاسی دولت او» خود دلیل محکمی برای نگاه امیدوارانه مردم به آینده محسوب میشود. علاوه بر این قیاس میان دولت فعلی و دولت قبلی و میزان تلاش برای حل مشکلات مردم در این دو دولت، همانگونه که نظرسنجیهای معتبر نشان میدهد، نگاه امیدوارانه مردم به دولت سیزدهم و به تبع آن نگاه امیدوارانه به آینده را تقویت میکند.
«ایران» یکی از دلایل گرانی اینترنت را بررسی میکند
هزینه تبلیغات اپراتورهای اینترنت از جیب مردم
میزان هزینه تبلیغات یک شرکت اینترنتی ازسال 1396تا 1400 بیش از هزار درصد رشد داشته است. حذف این رقم می تواند حدود 8درصد از تعرفه اینترنت را کاهش دهد
با توجه به افزایش میزان استفاده مردم از اینترنت و خدمات وابسته به آن ازجمله آموزش آنلاین، خرید آنلاین و تجارت الکترونیک، ارائه خدمات پزشکی آنلاین و... لزوم دسترسی به اینترنت پرسرعت و باکیفیت احساس میشود؛ موضوعی که البته در ایران کاربران را چندان راضی نگه نداشته و بسیاری، از اختلال و کیفیت پایین و همچنین سرعت نامناسب آن گلایهمندند؛ این درحالی است که با حذف بستههای ارزان قیمت و اقتصادی اپراتورها و شرکتهای اینترنتی، حالا کاربران مجبورند هزینه بالاتری هم برای این اینترنت نهچندان باکیفیت بپردازند.
تبلیغات برابر با 3463 پراید
در ماههای پایانی سال 1400 زمزمه افزایش تعرفه اینترنت به گوش رسید و حتی گفته شد که برخی اپراتورها و شرکتهای اینترنتی خواستار افزایش ۱۰۰ درصدی تعرفه اینترنت در سال 1401 شدهاند. این شرکتها میگویند با توجه به تورم موجود در کشور و افزایش هزینه دستمزد و سایر هزینهها، عملاً زیانده شدهاند و دیگر امکان فعالیت با تعرفههای ثابت برای آنها وجود ندارد. این شرکتها کیفیت و سرعت پایین اینترنت را نیز ناشی ازعدم تواناییشان در تأمین تجهیزات بهروز برای ارائه خدمات مناسب میدانند. این موارد در شرایطی عنوان میشود که به نظر میرسد بخش بزرگی از هزینههای افزایشی این شرکتها مربوط به هزینههای تبلیغاتی آنهاست تا جایی که بهتازگی انتشار صورت مالی شرکت مخابرات خبرساز شده است. نگاهی به این صورت مالی نشان میدهد که این شرکت در سال 1400 حدود ۶۹۳ میلیارد تومان برای تبلیغات و اطلاعرسانی هزینه کرده است. رقمی که صدای بسیاری را درآورده و کاربران معتقدند این رقم تبلیغاتی برای شرکتی که کاملاً شناخته شده است، نیاز چندانی به تبلیغات ندارد و البته سهم بالایی از مشترکان اینترنت کشور را نیز به خود اختصاص داده، چندان ضروری به نظر نمیرسد. حتی برخی، این رقم را معادل بهای 3 هزار و 463 پراید 200 میلیون تومانی میدانند. به نظر میرسد بخش عمده هزینه تبلیغاتی مخابرات به شرکت ارتباطات سیار ایران (همراه اول) بازمیگردد چراکه براساس صورت مالی گروه همراه اول، این گروه در سال ۱۴۰۰ حدود ۶۸۶ میلیارد تومان از مجموع 693 میلیارد تومان را برای تبلیغات و آگهی هزینه کرده است که این رقم نسبت به رقم ۴۱۹ میلیارد تومانی سال ۱۳۹۹ رشد ۶۴ درصدی نشان میدهد. کاربران در واکنشهای خود به هزینه تبلیغاتی این اپراتور میگویند که همراه اول در سال 1400 معادل یارانه 45 هزار و 500 تومانی بیش از 15 میلیون ایرانی در یک ماه را صرف تبلیغات کرده است. همچنین در اردیبهشت ۱۴۰۰ در مجمع عمومی سالانه سهامداران همراه اول، سود خالص این شرکت در سال ۹۹ رقمی معادل 4 هزار و ۳۳۵ میلیارد تومان عنوان شد.
تنوع در سرفصلهای تبلیغاتی
داوود زارعیان، معاون تجاری و امور مشتریان با دفاع از میزان هزینه تبلیغاتی مخابرات در گفتوگو با «ایران» گفت: این صورتحساب تلفیقی است یعنی هزینه تبلیغات همه شرکتهای گروه مخابرات اعم از شرکت مخابرات ایران، شرکت ارتباطات سیار و سایر شرکتهای زیرمجموعه را پوشش داده است. مدیرکل ارتباطات و امور بینالملل شرکت مخابرات ایران یادآور شد: اگرهمه این بودجه فقط صرف تبلیغات شده بود، بیشک رقم بالایی محسوب میشد ولی موضوع اینجاست که سرفصلهای تبلیغاتی در بودجه، متنوع است. به عنوان مثال بخش زیادی از این بودجه در بخش مسئولیت اجتماعی بویژه حمایت از ورزش هزینه شده است. وی با بیان اینکه در جهان نیز اپراتورها و شرکتهای اینترنتی هزینه بالایی برای تبلیغات و جذب مشتری صرف میکنند، گفت: پوشش سراسری مخابرات و همراه اول، حضور در بیش از هزار شهر کشور، بازاریابی، اعطای جایزه و... ایجاب میکند که هزینه مناسبی برای اطلاعرسانی و جذب مشتری انجام شود و با توجه به گستره سرفصلهای تبلیغاتی ما، این رقم اصلاً بالا نیست. اما وقتی به این آمارها از دریچه چشم کاربران نگاه کنیم، میبینیم که این ارقام در کنار درخواستهای پیاپی اپراتورها و شرکتهای اینترنتی برای افزایش تعرفه به بهانه افزایش هزینهها، واکنشهایی به دنبال داشته است. کاربران معتقدند هزینه تبلیغات، آن هم با این ارقام نجومی، ارتباطی به کاربر ندارد و نباید این شرکت یا سایر شرکتها هزینه تبلیغاتی خود را مجوزی برای افزایش تعرفه بدانند. یکی از کاربران معتقد است اگر تبلیغات برای جذب کاربر صورت میگیرد بنابراین باید شاهد رقابت در قیمت تعرفهها نیز باشیم درحالی که همه اپراتورها بهصورت هماهنگ با یکدیگر قیمتها را بالاتر برده و بستههای مقرون بهصرفه را نیز حذف کردهاند. این بدان معناست که عملاً رقابت خاصی هم در میان آنها برای جذب کاربر دیده نمیشود بنابراین چنین هزینهای اصولاً نباید از جیب کاربران تأمین شود. این به خود اپراتور مربوط میشود که چقدر میخواهد هزینه بازاریابی و تبلیغات انجام دهد نه به جیب مردم.
رشد 1087 درصدی هزینه تبلیغات
این موضوع تنها به شرکت مخابرات ختم نمیشود و سایر شرکتهای اینترنتی نیز گاه با انتشار عوامل تأثیرگذار بر هزینه دارندگان پروانه، بالا رفتن هزینههای جاری خود را دلیلی بر نیاز به افزایش تعرفه اینترنت عنوان میکنند که البته بخشی از این هزینهها به تبلیغاتشان مربوط میشود. یکی از این شرکتهای اینترنتی، هزینه اینترنت از کل هزینههای شرکت را در سال 1400 حدود 21 درصد، هزینه انتقال و سایر هزینههای مخابراتی را 12 درصد و هزینه تبلیغات و بازاریابی این شرکت را 8 درصد از کل هزینههایش عنوان کرده است. در این گزارش، هزینه کارکنان (مستقیم با همکار در نمایندگیها) 25 درصد، هزینههای FCP و 3 درصد سازمان تنظیم هم معادل 3 درصد از هزینههای این شرکت اینترنتی عنوان شده است. هزینههای مالی و استهلاک 16 درصد و سایر هزینههای عملیاتی نیز 15 درصد از کل هزینهها بوده است. اما ماجرا وقتی جالبتر میشود که نگاهی به روند رشد هزینههای این شرکت اینترنتی از سال 96 تا 1401 داشته باشیم. طبق آمار این شرکت، متوسط رشد هزینهها در این بازه زمانی 260 درصد بوده است. در حالی که گزارش آماری این شرکت اینترنتی نشان میدهد هزینههای تبلیغاتی آن از سال 96 تا 1401 رشد هزار و 87 درصدی داشته است. بسیاری، نسبت به این موضوع معترض بوده و معتقدند این شرکت یا سایر فعالان این عرصه، نباید میزان تبلیغات را تا این حد بالا ببرند و اگر هم برای توسعه فعالیت خود نیاز به افزایش تبلیغات دارند نباید آن را دلیلی برای درخواست تعرفه بالاتر اینترنت عنوان کنند. طبق این گزارش، سرمایهگذاری و استهلاک با رشد هزینه 563 درصدی پس از هزینه تبلیغات، بیشترین رشد را داشته است و پس از آن هزینه کارکنان با رشد 249 درصدی قرار دارد. طبق گزارش این شرکت اینترنتی، هزینه انتقال و سایر هزینههای مخابراتی این شرکت نسبت به سال 96 رشد 113 درصدی داشته است. همچنین هزینه اینترنت این شرکت از سال 96 تا 1401 رشد 41 درصدی داشته و برای سایر هزینههای عملیاتی نیز رشد 189 درصدی اعلام شده است.
مقاومت سرویسهای مخابراتی جهان در برابر تورم
اما میزان تبلیغات اپراتورهای مخابراتی در جهان چگونه است و آیا این هزینه تبلیغاتی تأثیری بر افزایش تعرفه خدمات آنها دارد؟ آمار استاتیستا نشان میدهد همه این شرکتها ارقام بالایی را به تبلیغات اختصاص میدهند به گونهای که در سال 2021 صنعت مخابراتی جهان 18،7میلیارد دلار صرف هزینه تبلیغات کرده است و این رقم نشان از رشد 4،7 درصدی نسبت به سال 2020 با هزینه 2 17،8 میلیارد دلاری دارد. این آمار بر اساس ارزیابی 12 بازار مخابراتی جهان استرالیا، کانادا، چین، فرانسه، آلمان، هند، ایتالیا، روسیه، بریتانیا و امریکا، سوئیس و اسپانیا حاصل شده که درمجموع 73 درصد کل تبلیغات مربوط به شرکتهای مخابراتی جهان را هزینه کردهاند.
با وجود این هزینهها، قیمتهای سرویسهای ارتباطی همچنان در برابر افزایش تورم مقاومت میکنند. با تغییر شرایط اقتصادی جهان و بحران اوکراین، شاهد تورم در قیمت بسیاری از کالاها درجهان هستیم به گونهای که قیمت انرژی و... افزایش یافته است ولی نبود تورم نسبی در دنیای فناوری، پهنای باند و تجارت الکترونیک خیرهکننده است. اما چرا در جهان شرکتهای مخابراتی، تورم را پایین نگه داشتهاند درحالی که در صنایع دیگر نرخ تورم گاه حتی دورقمی شده است؟ کارشناسان معتقدند نوآوری و سرمایهگذاری در بخش دیجیتال، اثر کاهنده ای بر تورم دارد. درواقع وقتی شرکتهای مخابراتی دهها میلیارد دلار برای ایجاد ظرفیت جدید و استقرار فناوریهای نوین هزینه میکنند، انتظار بازگشت سرمایه دارند و علاقهای به افزایش قیمت سرویسهای خود نشان نمیدهند حتی اگر در شرایطی خاص، حاشیه سود آنها پایین بیاید.
تبلیغات برابر با 3463 پراید
در ماههای پایانی سال 1400 زمزمه افزایش تعرفه اینترنت به گوش رسید و حتی گفته شد که برخی اپراتورها و شرکتهای اینترنتی خواستار افزایش ۱۰۰ درصدی تعرفه اینترنت در سال 1401 شدهاند. این شرکتها میگویند با توجه به تورم موجود در کشور و افزایش هزینه دستمزد و سایر هزینهها، عملاً زیانده شدهاند و دیگر امکان فعالیت با تعرفههای ثابت برای آنها وجود ندارد. این شرکتها کیفیت و سرعت پایین اینترنت را نیز ناشی ازعدم تواناییشان در تأمین تجهیزات بهروز برای ارائه خدمات مناسب میدانند. این موارد در شرایطی عنوان میشود که به نظر میرسد بخش بزرگی از هزینههای افزایشی این شرکتها مربوط به هزینههای تبلیغاتی آنهاست تا جایی که بهتازگی انتشار صورت مالی شرکت مخابرات خبرساز شده است. نگاهی به این صورت مالی نشان میدهد که این شرکت در سال 1400 حدود ۶۹۳ میلیارد تومان برای تبلیغات و اطلاعرسانی هزینه کرده است. رقمی که صدای بسیاری را درآورده و کاربران معتقدند این رقم تبلیغاتی برای شرکتی که کاملاً شناخته شده است، نیاز چندانی به تبلیغات ندارد و البته سهم بالایی از مشترکان اینترنت کشور را نیز به خود اختصاص داده، چندان ضروری به نظر نمیرسد. حتی برخی، این رقم را معادل بهای 3 هزار و 463 پراید 200 میلیون تومانی میدانند. به نظر میرسد بخش عمده هزینه تبلیغاتی مخابرات به شرکت ارتباطات سیار ایران (همراه اول) بازمیگردد چراکه براساس صورت مالی گروه همراه اول، این گروه در سال ۱۴۰۰ حدود ۶۸۶ میلیارد تومان از مجموع 693 میلیارد تومان را برای تبلیغات و آگهی هزینه کرده است که این رقم نسبت به رقم ۴۱۹ میلیارد تومانی سال ۱۳۹۹ رشد ۶۴ درصدی نشان میدهد. کاربران در واکنشهای خود به هزینه تبلیغاتی این اپراتور میگویند که همراه اول در سال 1400 معادل یارانه 45 هزار و 500 تومانی بیش از 15 میلیون ایرانی در یک ماه را صرف تبلیغات کرده است. همچنین در اردیبهشت ۱۴۰۰ در مجمع عمومی سالانه سهامداران همراه اول، سود خالص این شرکت در سال ۹۹ رقمی معادل 4 هزار و ۳۳۵ میلیارد تومان عنوان شد.
تنوع در سرفصلهای تبلیغاتی
داوود زارعیان، معاون تجاری و امور مشتریان با دفاع از میزان هزینه تبلیغاتی مخابرات در گفتوگو با «ایران» گفت: این صورتحساب تلفیقی است یعنی هزینه تبلیغات همه شرکتهای گروه مخابرات اعم از شرکت مخابرات ایران، شرکت ارتباطات سیار و سایر شرکتهای زیرمجموعه را پوشش داده است. مدیرکل ارتباطات و امور بینالملل شرکت مخابرات ایران یادآور شد: اگرهمه این بودجه فقط صرف تبلیغات شده بود، بیشک رقم بالایی محسوب میشد ولی موضوع اینجاست که سرفصلهای تبلیغاتی در بودجه، متنوع است. به عنوان مثال بخش زیادی از این بودجه در بخش مسئولیت اجتماعی بویژه حمایت از ورزش هزینه شده است. وی با بیان اینکه در جهان نیز اپراتورها و شرکتهای اینترنتی هزینه بالایی برای تبلیغات و جذب مشتری صرف میکنند، گفت: پوشش سراسری مخابرات و همراه اول، حضور در بیش از هزار شهر کشور، بازاریابی، اعطای جایزه و... ایجاب میکند که هزینه مناسبی برای اطلاعرسانی و جذب مشتری انجام شود و با توجه به گستره سرفصلهای تبلیغاتی ما، این رقم اصلاً بالا نیست. اما وقتی به این آمارها از دریچه چشم کاربران نگاه کنیم، میبینیم که این ارقام در کنار درخواستهای پیاپی اپراتورها و شرکتهای اینترنتی برای افزایش تعرفه به بهانه افزایش هزینهها، واکنشهایی به دنبال داشته است. کاربران معتقدند هزینه تبلیغات، آن هم با این ارقام نجومی، ارتباطی به کاربر ندارد و نباید این شرکت یا سایر شرکتها هزینه تبلیغاتی خود را مجوزی برای افزایش تعرفه بدانند. یکی از کاربران معتقد است اگر تبلیغات برای جذب کاربر صورت میگیرد بنابراین باید شاهد رقابت در قیمت تعرفهها نیز باشیم درحالی که همه اپراتورها بهصورت هماهنگ با یکدیگر قیمتها را بالاتر برده و بستههای مقرون بهصرفه را نیز حذف کردهاند. این بدان معناست که عملاً رقابت خاصی هم در میان آنها برای جذب کاربر دیده نمیشود بنابراین چنین هزینهای اصولاً نباید از جیب کاربران تأمین شود. این به خود اپراتور مربوط میشود که چقدر میخواهد هزینه بازاریابی و تبلیغات انجام دهد نه به جیب مردم.
رشد 1087 درصدی هزینه تبلیغات
این موضوع تنها به شرکت مخابرات ختم نمیشود و سایر شرکتهای اینترنتی نیز گاه با انتشار عوامل تأثیرگذار بر هزینه دارندگان پروانه، بالا رفتن هزینههای جاری خود را دلیلی بر نیاز به افزایش تعرفه اینترنت عنوان میکنند که البته بخشی از این هزینهها به تبلیغاتشان مربوط میشود. یکی از این شرکتهای اینترنتی، هزینه اینترنت از کل هزینههای شرکت را در سال 1400 حدود 21 درصد، هزینه انتقال و سایر هزینههای مخابراتی را 12 درصد و هزینه تبلیغات و بازاریابی این شرکت را 8 درصد از کل هزینههایش عنوان کرده است. در این گزارش، هزینه کارکنان (مستقیم با همکار در نمایندگیها) 25 درصد، هزینههای FCP و 3 درصد سازمان تنظیم هم معادل 3 درصد از هزینههای این شرکت اینترنتی عنوان شده است. هزینههای مالی و استهلاک 16 درصد و سایر هزینههای عملیاتی نیز 15 درصد از کل هزینهها بوده است. اما ماجرا وقتی جالبتر میشود که نگاهی به روند رشد هزینههای این شرکت اینترنتی از سال 96 تا 1401 داشته باشیم. طبق آمار این شرکت، متوسط رشد هزینهها در این بازه زمانی 260 درصد بوده است. در حالی که گزارش آماری این شرکت اینترنتی نشان میدهد هزینههای تبلیغاتی آن از سال 96 تا 1401 رشد هزار و 87 درصدی داشته است. بسیاری، نسبت به این موضوع معترض بوده و معتقدند این شرکت یا سایر فعالان این عرصه، نباید میزان تبلیغات را تا این حد بالا ببرند و اگر هم برای توسعه فعالیت خود نیاز به افزایش تبلیغات دارند نباید آن را دلیلی برای درخواست تعرفه بالاتر اینترنت عنوان کنند. طبق این گزارش، سرمایهگذاری و استهلاک با رشد هزینه 563 درصدی پس از هزینه تبلیغات، بیشترین رشد را داشته است و پس از آن هزینه کارکنان با رشد 249 درصدی قرار دارد. طبق گزارش این شرکت اینترنتی، هزینه انتقال و سایر هزینههای مخابراتی این شرکت نسبت به سال 96 رشد 113 درصدی داشته است. همچنین هزینه اینترنت این شرکت از سال 96 تا 1401 رشد 41 درصدی داشته و برای سایر هزینههای عملیاتی نیز رشد 189 درصدی اعلام شده است.
مقاومت سرویسهای مخابراتی جهان در برابر تورم
اما میزان تبلیغات اپراتورهای مخابراتی در جهان چگونه است و آیا این هزینه تبلیغاتی تأثیری بر افزایش تعرفه خدمات آنها دارد؟ آمار استاتیستا نشان میدهد همه این شرکتها ارقام بالایی را به تبلیغات اختصاص میدهند به گونهای که در سال 2021 صنعت مخابراتی جهان 18،7میلیارد دلار صرف هزینه تبلیغات کرده است و این رقم نشان از رشد 4،7 درصدی نسبت به سال 2020 با هزینه 2 17،8 میلیارد دلاری دارد. این آمار بر اساس ارزیابی 12 بازار مخابراتی جهان استرالیا، کانادا، چین، فرانسه، آلمان، هند، ایتالیا، روسیه، بریتانیا و امریکا، سوئیس و اسپانیا حاصل شده که درمجموع 73 درصد کل تبلیغات مربوط به شرکتهای مخابراتی جهان را هزینه کردهاند.
با وجود این هزینهها، قیمتهای سرویسهای ارتباطی همچنان در برابر افزایش تورم مقاومت میکنند. با تغییر شرایط اقتصادی جهان و بحران اوکراین، شاهد تورم در قیمت بسیاری از کالاها درجهان هستیم به گونهای که قیمت انرژی و... افزایش یافته است ولی نبود تورم نسبی در دنیای فناوری، پهنای باند و تجارت الکترونیک خیرهکننده است. اما چرا در جهان شرکتهای مخابراتی، تورم را پایین نگه داشتهاند درحالی که در صنایع دیگر نرخ تورم گاه حتی دورقمی شده است؟ کارشناسان معتقدند نوآوری و سرمایهگذاری در بخش دیجیتال، اثر کاهنده ای بر تورم دارد. درواقع وقتی شرکتهای مخابراتی دهها میلیارد دلار برای ایجاد ظرفیت جدید و استقرار فناوریهای نوین هزینه میکنند، انتظار بازگشت سرمایه دارند و علاقهای به افزایش قیمت سرویسهای خود نشان نمیدهند حتی اگر در شرایطی خاص، حاشیه سود آنها پایین بیاید.
طرح ویژه کنترل تأخیر در مبدأ و حین سفر ناوگان اتوبوسی در همه استانها اجرایی شد
ایست به تأخیر اتوبوسهای بین شهری
زهره افشار
خبرنگار
اجرای طرح ویژه «کنترل تأخیر در مبدأ و حین سفر ناوگان اتوبوسی در همه استانها» اجرایی شد تا ضمن نظارت بر زمان دقیق حرکت ناوگان اتوبوسرانی، از یک سو به رانندگان حملونقل جادهای یادآوری شود که تأخیرات و تخلفات احتمالی آنها زیر ذرهبین قرار دارد و از سوی دیگر خیال مسافران بابت رعایت حقوقشان راحت باشد.
«داریوش باقرجوان»، مدیرکل حمل ونقل مسافری سازمان راهداری و حملونقل جادهای به «ایران» گفت: البته تأخیرهای ناوگان اتوبوسرانی و تخلفات احتمالی رانندگان و شرکتها مورد رصد دائمی سازمان قرار داشته و پیش از این هم مسافران میتوانستند این موارد را با شماره پیامکی 2000141 و یا سامانه ۱۴۱ (پاسخگوی شکایات شهروندان) از شرکتهای حملونقل مطرح کنند ولی با اجرای این مانور از روز 12 تا 21 تیرماه جاری به نوعی بنا داریم این موضوع را به رانندگان و مسافران یادآوری کنیم.
وی با اشاره به اینکه در حال حاضر تقاضا برای سفر افزایش یافته است، افزود: مسافران برای انجام سفر معمولاً زمانبندی مشخصی برای خود دارند و بر اساس چهارچوب موجود، شرکتهای حملونقل جادهای که بلیت فروشی میکنند نیز موظف هستند در ساعت مقرر حرکت کنند.
اگر به دلایلی این سفر با تأخیر مواجه شود و مسافران شکایتی داشته باشند حتماً مسأله در کمیسیونهای مربوط به رسیدگی به جرایم و تخلفات حملونقل بررسی خواهد شد تا مشخص شود این تأخیر دلیل موجه مانند شرایط جوی یا انسداد جادهای بوده و یا واقعاً ناشی از قصور راننده یا مالک خودرو یا شرکت حملونقل مانند آزاد سواری و یا معطل شدن برای مسافرگیری بیشتر بوده است.
وی خاطرنشان کرد: رانندگان، مالکان و شرکتهای حملونقل جادهای در صورت تخلف احتمالی مشمول جریمه نقدی و در صورت تکرار تخلف مشمول ممنوعیت در رانندگی در ناوگان حملونقل جادهای میشوند.
وی تصریح کرد:داشتن سفری ایمن حق همه مسافران است و سازمان راهداری و حملونقل جادهای در خصوص رعایت حقوق مسافران و حفظ امنیت جانی مسافران با کسی تعارف ندارد.از سوی دیگر مسافران نیز نباید تقاضای تعجیل از رانندگان داشته باشند زیرا این مسأله نیز بر خلاف مقررات است.
در همین حال «علیرضا راستیار»، سرپرست اداره کل راهداری و حملونقل جادهای فارس نیز گفت : با اجرای طرح ویژه کنترل تأخیر در مبدأ و حین سفر ناوگان اتوبوسی در قالب تشدید نظارت بر ناوگان اتوبوسی بهدنبال روانسازی و سرعتبخشی در ارائه خدمات متناسب با شأن مسافران هستیم. وی خاطرنشان کرد: بخش حملونقل جادهای استان با همکاری پلیس راه و مشارکت شرکتهای حملونقل مسافر به دنبال اجرای دقیق این طرح است.
به گفته وی اجرای این طرح همزمان با سراسر کشور اجرایی شده و به همین جهت انجام بازدیدها در دو سطح کنترل از مبدأ و کنترل کنار جادهای با استفاده از ظرفیت حداکثری گشت ترابری و همکاری پلیس راه استان در دستور کار قرار دارد و با استفاده از سامانه پلاکخوان و سپهتن جهت تعیین زمان سفر ناوگان از مبدأ تا مقصد و ثبت زمان تأخیرات بیش از حد مجاز با رانندگان متخلف با قید فوریت در کمیسیونهای مربوطه برخورد خواهد شد.
در استان فارس تعداد ۱۴۷ شرکت حملونقل مسافری پروانه فعالیت دارند و روزانه بهطور تقریبی ۳۵هزار مسافر؛ به ترتیب اتوبوس ۲۱هزار نفر، مینی بوس ۱۱هزار نفر و سواری ۳هزار نفر با ناوگان عمومی به درون و برون استان سفر میکنند.
«مهرداد جهانی»، مدیرکل راهداری و حملونقل جادهای استان مرکزی نیز از اجرای طرح ویژه برای کنترل تأخیر در حرکت از مبدأ و توقف در طول مسیر اتوبوسهای برون شهری از ۱۲ تیرماه خبر داد و افزود: هدف از اجرای این طرح در وهله اول جلوگیری از تأخیر در حرکت اتوبوسها از پایانههای مسافربری بوده و در گام بعدی پایش ناوگان از طریق سامانههای هوشمند جهت کنترل توقف در طول مسیر است.
وی خاطرنشان کرد: امیدواریم با اجرای این طرح و جلب رضایت مسافرین، علاوه بر ساماندهی تردد اتوبوسها، موجبات استقبال عموم مردم برای استفاده از ظرفیت ناوگان مسافری برون شهری را نیز فراهم آوریم که این امر بیشک هم به نفع مردم و هم به نفع ذینفعان حملونقل مسافری خواهد بود.
خبرنگار
اجرای طرح ویژه «کنترل تأخیر در مبدأ و حین سفر ناوگان اتوبوسی در همه استانها» اجرایی شد تا ضمن نظارت بر زمان دقیق حرکت ناوگان اتوبوسرانی، از یک سو به رانندگان حملونقل جادهای یادآوری شود که تأخیرات و تخلفات احتمالی آنها زیر ذرهبین قرار دارد و از سوی دیگر خیال مسافران بابت رعایت حقوقشان راحت باشد.
«داریوش باقرجوان»، مدیرکل حمل ونقل مسافری سازمان راهداری و حملونقل جادهای به «ایران» گفت: البته تأخیرهای ناوگان اتوبوسرانی و تخلفات احتمالی رانندگان و شرکتها مورد رصد دائمی سازمان قرار داشته و پیش از این هم مسافران میتوانستند این موارد را با شماره پیامکی 2000141 و یا سامانه ۱۴۱ (پاسخگوی شکایات شهروندان) از شرکتهای حملونقل مطرح کنند ولی با اجرای این مانور از روز 12 تا 21 تیرماه جاری به نوعی بنا داریم این موضوع را به رانندگان و مسافران یادآوری کنیم.
وی با اشاره به اینکه در حال حاضر تقاضا برای سفر افزایش یافته است، افزود: مسافران برای انجام سفر معمولاً زمانبندی مشخصی برای خود دارند و بر اساس چهارچوب موجود، شرکتهای حملونقل جادهای که بلیت فروشی میکنند نیز موظف هستند در ساعت مقرر حرکت کنند.
اگر به دلایلی این سفر با تأخیر مواجه شود و مسافران شکایتی داشته باشند حتماً مسأله در کمیسیونهای مربوط به رسیدگی به جرایم و تخلفات حملونقل بررسی خواهد شد تا مشخص شود این تأخیر دلیل موجه مانند شرایط جوی یا انسداد جادهای بوده و یا واقعاً ناشی از قصور راننده یا مالک خودرو یا شرکت حملونقل مانند آزاد سواری و یا معطل شدن برای مسافرگیری بیشتر بوده است.
وی خاطرنشان کرد: رانندگان، مالکان و شرکتهای حملونقل جادهای در صورت تخلف احتمالی مشمول جریمه نقدی و در صورت تکرار تخلف مشمول ممنوعیت در رانندگی در ناوگان حملونقل جادهای میشوند.
وی تصریح کرد:داشتن سفری ایمن حق همه مسافران است و سازمان راهداری و حملونقل جادهای در خصوص رعایت حقوق مسافران و حفظ امنیت جانی مسافران با کسی تعارف ندارد.از سوی دیگر مسافران نیز نباید تقاضای تعجیل از رانندگان داشته باشند زیرا این مسأله نیز بر خلاف مقررات است.
در همین حال «علیرضا راستیار»، سرپرست اداره کل راهداری و حملونقل جادهای فارس نیز گفت : با اجرای طرح ویژه کنترل تأخیر در مبدأ و حین سفر ناوگان اتوبوسی در قالب تشدید نظارت بر ناوگان اتوبوسی بهدنبال روانسازی و سرعتبخشی در ارائه خدمات متناسب با شأن مسافران هستیم. وی خاطرنشان کرد: بخش حملونقل جادهای استان با همکاری پلیس راه و مشارکت شرکتهای حملونقل مسافر به دنبال اجرای دقیق این طرح است.
به گفته وی اجرای این طرح همزمان با سراسر کشور اجرایی شده و به همین جهت انجام بازدیدها در دو سطح کنترل از مبدأ و کنترل کنار جادهای با استفاده از ظرفیت حداکثری گشت ترابری و همکاری پلیس راه استان در دستور کار قرار دارد و با استفاده از سامانه پلاکخوان و سپهتن جهت تعیین زمان سفر ناوگان از مبدأ تا مقصد و ثبت زمان تأخیرات بیش از حد مجاز با رانندگان متخلف با قید فوریت در کمیسیونهای مربوطه برخورد خواهد شد.
در استان فارس تعداد ۱۴۷ شرکت حملونقل مسافری پروانه فعالیت دارند و روزانه بهطور تقریبی ۳۵هزار مسافر؛ به ترتیب اتوبوس ۲۱هزار نفر، مینی بوس ۱۱هزار نفر و سواری ۳هزار نفر با ناوگان عمومی به درون و برون استان سفر میکنند.
«مهرداد جهانی»، مدیرکل راهداری و حملونقل جادهای استان مرکزی نیز از اجرای طرح ویژه برای کنترل تأخیر در حرکت از مبدأ و توقف در طول مسیر اتوبوسهای برون شهری از ۱۲ تیرماه خبر داد و افزود: هدف از اجرای این طرح در وهله اول جلوگیری از تأخیر در حرکت اتوبوسها از پایانههای مسافربری بوده و در گام بعدی پایش ناوگان از طریق سامانههای هوشمند جهت کنترل توقف در طول مسیر است.
وی خاطرنشان کرد: امیدواریم با اجرای این طرح و جلب رضایت مسافرین، علاوه بر ساماندهی تردد اتوبوسها، موجبات استقبال عموم مردم برای استفاده از ظرفیت ناوگان مسافری برون شهری را نیز فراهم آوریم که این امر بیشک هم به نفع مردم و هم به نفع ذینفعان حملونقل مسافری خواهد بود.
«ایران» از وضعیت ناهنجاریهای اجتماعی در ایالات متحده گزارش میدهد
وضعیت قرمز خشونت علیه زنان در امریکا
گروه سیاست/ خشونت علیه زنان شاید موضوعی باشد که در کشورهای غربی نسبت به آن مباحث زیادی مطرح شده است، اما در امریکا شاید این موضوع از اهمیت بیشتری برخوردار باشد. بهرغم ظاهر قضیه که همواره دولتهای امریکایی تلاش کردهاند چهرهای زیبا و نمادین از وضعیت زنان در کشورشان به نمایش بگذارند ولی با کمی تحقیق در مورد این مهم شاید ابعاد تازهای از آن آشکار شود.
با یک جستوجوی ساده در شبکههای اجتماعی و در صفحات اینترنتی شاید مطالب بسیار زیادی از شکایت سازمانهای مدافع حقوق زنان و نیز نهادهای حقوق بشری به چشم بخورد که در آن از تجاوز و اعمال خشونت علیه زنان سخن به میان آمده است.
گزارشهای زیادی وجود دارد که نشان میدهد برای مثال اوضاع در زندانهایی که زنان در آن حبس هستند چندان مطابق ادعاهای مقامات امریکایی نیست. در گزارشی که یکی از زندانهای فدرال زنان در امریکا فاش کرده، آمده است: زندانیان از سوی افسران مراقب و حتی سرپرستان زندان مورد آزار و اذیت جنسی قرار میگیرند. این در حالی است که در هنگام آزادی تمامی این زنان تهدید میشوند که در صورت افشای آنچه بر آنها در دوران حبس گذشته شاید عواقب بدی در انتظارشان باشد. این موضوع تا جایی پیش رفته که حتی به استناد بسیاری از گزارشها از داخل امریکا در ایالت کالیفرنیا، زندانیان و کارکنان مؤسسه اصلاح و تربیت فدرال دوبلین این مرکز را باشگاه تجاوز جنسی نامیدهاند.
افزایش تهدید از سوی مقامات زندانها و زندانبانها تا حدی است که وضعیت زنان در دوران حبس در مناطق مختلف امریکا برای سالها از دید عموم پنهان مانده بود و کسی از آن خبری نداشت. در مواردی که برخی از زندانیان پس از آزادی به افشای برخی وقایع پرداختهاند به گفته رسانههای امریکایی پس از شناسایی این افراد بار دیگر به بازداشت و حبس انفرادی متهم شدهاند.
طبق گزارشهایی که در سالهای اخیر و به صورت پیاپی در مؤسسه تامسون صورت گرفته است امریکا همواره در بین 10 کشور نخست ناامن برای زنان در جهان قرار دارد. این آمار و دادههای مربوط به آن بهرغم فاش شدن ابعاد مختلف آن برای حدود یک دهه بدون تغییر مانده است.
با یک نگاه اجمالی به گزارشهای منتشر شده در داخل امریکا بهخوبی میتوان به این نتیجه رسید که این کشور آمار بالایی در اعمال خشونتهای خانگی علیه زنان دارد. نخستین بار در اوایل دهه 1970 بود که موضوع خشونت علیه زنان به عنوان یک چالش و معضل جدی در امریکا مطرح شد و سازمانهای حقوق بشری نسبت به آن حساس شدند. از آن زمان تا به امروز بسیاری از زنان و مدافعان حقوق آنها تلاش کردهاند تا ابعاد تازهای از خشونت علیه این قشر از جامعه را افشا کنند.
در تحقیقاتی که از سوی نهادهای حقوق بشری در امریکا صورت گرفته است از هر 6 زن در امریکا حداقل یک نفر چه در دوران کودکی چه در بزرگسالی تجاوز جنسی و یا خشونت به صورت کامل را تجربه کرده است. در ادامه همین پژوهش آمده است که بیش از 8 درصد از زنان و کمتر از 2 درصد از مردان در طول زندگی خود مورد ارعاب قرار گرفتهاند که این رفتار را یا از سوی اعضای خانواده و نزدیکان یا در محیطهای اجتماعی، تجربه کردهاند. مؤسسات حقوق بشری در امریکا فاش کردهاند سالانه حداقل یک میلیون زن در امریکا تجربه ارعاب را داشته اند که در این موضوع آمار مردان حدود 370 هزار نفر است که تفاوت این ارقام میتواند برای پژوهشگران قابل تأمل باشد.
همین پژوهش در بخش دیگری از نتایج تحقیقات خود آورده است که حداقل نیمی از زنان امریکا تجربهای تلخ در دوران زندگی خود از اعمال خشونت یا تجاوز و آزار و اذیت جنسی در ذهن دارند. این آمار در زمان کودکی هم بسیار قابل تأمل است. بسیاری از زنان در سن خردسالی و کودکی خود یا از سوی خانواده یا در محیطهای اجتماعی تجربه خشونت یا تجاوز داشتهاند.
زنان حتی در محیطهای کاری هم بهرغم انجام کارهای یکسان و ساعتهای یکسان کاری با شرایط مشابه با مردان از حقوق پایینتری برخوردارند. زنان در جایگاههای شغلی در جامعه امریکا با نگاهی یکسان با مردان دیده نمیشوند و همواره به عنوان نیروی کار دسته دوم به آنها دیده میشود و حقوق و مزایایی به مراتب کمتر از مردان دریافت میکنند.
اما گزارشی که انتشار آن اخیراً توجه بسیاری از کارشناسان حوزه اجتماعی و خانواده را به خود جلب کرده میگوید که زنان در جوامع لیبرال و در رأس آن امریکا به رغم فرصتها و آزادیهای ظاهری در مقایسه با کشورهایی که به ظاهر زنان با محدودیتهایی مواجه هستند کمتر شادند.
میزان افسردگی در زنان در جوامع پیشرفته و لیبرال که فریاد آزادیهای جنسی را سر دادهاند در سطح بسیار قابل توجهی بالاست. در تحقیقات مفصلی که توسط مؤسسات مردم شناسی در امریکا صورت گرفته در بازه زمانی بین سالهای 1970 تا 2005 میزان شادی در میان زنان سیری نزولی داشته است. در دهه 1970 زنان شادتر بودند. در آن دوران حقوق زنانی که به صورت تمام وقت کار میکردند کمتر از 60 درصد متوسط حقوق مردان بود. اما با وجود تصویب قوانین به ظاهر حمایتی در امریکا این میزان در سال 2005 به 76 درصد متوسط حقوق مردان رسید. یعنی این روند به طور معناداری سیری نزولی دارد.
این آمار در دنیای سیاست در امریکا هم از جایگاه مهمی برخوردار است. با اینکه زنان بیش از 50 درصد از کل جمعیت امریکا را تشکیل میدهند ولی سهم آنها در جایگاههای سیاسی در طول سالهای اخیر بسیار پایین بوده است. تنها کمتر از 27 درصد از زنان در امریکا که سابقه و تحصیلات مرتبط با امور سیاسی داشتهاند توانستهاند پس از طی آزمونهای متعدد وارد کنگره و نهادهای قانونگذاری در امریکا شوند؛ این رقم برای مردان بیش از 31 درصد است.
تمامی این موارد در حالی مطرح میشود که همواره دولتهای مختلف در امریکا تلاش کردهاند تا جایگاهی ویژه برای زنان حداقل در عرصه سیاسی قائل شوند. امریکا طی چند دهه به صورت متوالی از سالهای 1995 به صورت متمرکز بر ساخت گفتمانی برای زنان تلاش کرده است. از آن سالها مقامات و قانونگذاران امریکا مدعی بودند که در حال تلاش برای برابری جنسیتی و حقوقی زنان و مردان در سطوح اجتماعی و سیاسی امریکا هستند. به طوری که این موضوع در زمان وزارت کلینتون در امور خارجه امریکا در صدر سه محور اصلی در تعریف سیاست خارجی امریکا قرار داشت. از آن زمان امریکاییها مدعی بودند که زنان باید جایگاه ویژهای در دیپلماسی، توسعه و دفاع داشته باشند.
در آن زمان به گفته بسیاری از مقامات امریکایی هیلاری کلینتون تلاش زیادی انجام داد تا موضوع حقوق زنان در امریکا را به چالشی حیثیتی در سیاست خارجی و ملی این کشور تبدیل کند. ساختارهای سازمانی و مدیریت منابع انسانی با این محور مورد بازبینی قرار گرفت و بودجههای هنگفتی برای آن تعریف شد.
کاخ سفید برای نخستین بار برنامه عمل ملی امریکا برای زنان، صلح و امنیت را در دسامبر سال 2011 به عنوان سندی تاریخی و بیبدیل منتشر کرد. این نخستین سند و چهارچوب حقوقی و سیاسی در تاریخ امریکا بود که بر مشارکت و حمایت از زنان به عنوان عاملان صلح و ثبات در رأس سیاستهای داخلی و بینالمللی امریکا تأکید میکرد.
در تمام این سالها امریکاییها تلاش کردند تا اینگونه نشان دهند که جامعه امریکا نگاهی ویژه به زنان دارد ولی بررسی ساده در اخبار و گزارشهای این روزها به خوبی نشان میدهد که برخلاف اسناد و مدارک تاریخی و تلاش چهرههای سیاسی وضعیت زنان در مقایسه با کشورهایی که غرب آنها را در حال توسعه و یا حتی توسعه نیافته میداند بسیار پایینتر است.
برای نتیجه تنها بیان این موضوع کافی است که رضایت زنان در کشورهای خاورمیانه و بویژه در کشورهای اسلامی در رده بسیار بالاتری از زنانی قرار دارد که حاکمان آنها مدعی هستند در حال پیاده کردن مبانی لیبرال دموکراسی در کشورهای خود هستند.
با یک جستوجوی ساده در شبکههای اجتماعی و در صفحات اینترنتی شاید مطالب بسیار زیادی از شکایت سازمانهای مدافع حقوق زنان و نیز نهادهای حقوق بشری به چشم بخورد که در آن از تجاوز و اعمال خشونت علیه زنان سخن به میان آمده است.
گزارشهای زیادی وجود دارد که نشان میدهد برای مثال اوضاع در زندانهایی که زنان در آن حبس هستند چندان مطابق ادعاهای مقامات امریکایی نیست. در گزارشی که یکی از زندانهای فدرال زنان در امریکا فاش کرده، آمده است: زندانیان از سوی افسران مراقب و حتی سرپرستان زندان مورد آزار و اذیت جنسی قرار میگیرند. این در حالی است که در هنگام آزادی تمامی این زنان تهدید میشوند که در صورت افشای آنچه بر آنها در دوران حبس گذشته شاید عواقب بدی در انتظارشان باشد. این موضوع تا جایی پیش رفته که حتی به استناد بسیاری از گزارشها از داخل امریکا در ایالت کالیفرنیا، زندانیان و کارکنان مؤسسه اصلاح و تربیت فدرال دوبلین این مرکز را باشگاه تجاوز جنسی نامیدهاند.
افزایش تهدید از سوی مقامات زندانها و زندانبانها تا حدی است که وضعیت زنان در دوران حبس در مناطق مختلف امریکا برای سالها از دید عموم پنهان مانده بود و کسی از آن خبری نداشت. در مواردی که برخی از زندانیان پس از آزادی به افشای برخی وقایع پرداختهاند به گفته رسانههای امریکایی پس از شناسایی این افراد بار دیگر به بازداشت و حبس انفرادی متهم شدهاند.
طبق گزارشهایی که در سالهای اخیر و به صورت پیاپی در مؤسسه تامسون صورت گرفته است امریکا همواره در بین 10 کشور نخست ناامن برای زنان در جهان قرار دارد. این آمار و دادههای مربوط به آن بهرغم فاش شدن ابعاد مختلف آن برای حدود یک دهه بدون تغییر مانده است.
با یک نگاه اجمالی به گزارشهای منتشر شده در داخل امریکا بهخوبی میتوان به این نتیجه رسید که این کشور آمار بالایی در اعمال خشونتهای خانگی علیه زنان دارد. نخستین بار در اوایل دهه 1970 بود که موضوع خشونت علیه زنان به عنوان یک چالش و معضل جدی در امریکا مطرح شد و سازمانهای حقوق بشری نسبت به آن حساس شدند. از آن زمان تا به امروز بسیاری از زنان و مدافعان حقوق آنها تلاش کردهاند تا ابعاد تازهای از خشونت علیه این قشر از جامعه را افشا کنند.
در تحقیقاتی که از سوی نهادهای حقوق بشری در امریکا صورت گرفته است از هر 6 زن در امریکا حداقل یک نفر چه در دوران کودکی چه در بزرگسالی تجاوز جنسی و یا خشونت به صورت کامل را تجربه کرده است. در ادامه همین پژوهش آمده است که بیش از 8 درصد از زنان و کمتر از 2 درصد از مردان در طول زندگی خود مورد ارعاب قرار گرفتهاند که این رفتار را یا از سوی اعضای خانواده و نزدیکان یا در محیطهای اجتماعی، تجربه کردهاند. مؤسسات حقوق بشری در امریکا فاش کردهاند سالانه حداقل یک میلیون زن در امریکا تجربه ارعاب را داشته اند که در این موضوع آمار مردان حدود 370 هزار نفر است که تفاوت این ارقام میتواند برای پژوهشگران قابل تأمل باشد.
همین پژوهش در بخش دیگری از نتایج تحقیقات خود آورده است که حداقل نیمی از زنان امریکا تجربهای تلخ در دوران زندگی خود از اعمال خشونت یا تجاوز و آزار و اذیت جنسی در ذهن دارند. این آمار در زمان کودکی هم بسیار قابل تأمل است. بسیاری از زنان در سن خردسالی و کودکی خود یا از سوی خانواده یا در محیطهای اجتماعی تجربه خشونت یا تجاوز داشتهاند.
زنان حتی در محیطهای کاری هم بهرغم انجام کارهای یکسان و ساعتهای یکسان کاری با شرایط مشابه با مردان از حقوق پایینتری برخوردارند. زنان در جایگاههای شغلی در جامعه امریکا با نگاهی یکسان با مردان دیده نمیشوند و همواره به عنوان نیروی کار دسته دوم به آنها دیده میشود و حقوق و مزایایی به مراتب کمتر از مردان دریافت میکنند.
اما گزارشی که انتشار آن اخیراً توجه بسیاری از کارشناسان حوزه اجتماعی و خانواده را به خود جلب کرده میگوید که زنان در جوامع لیبرال و در رأس آن امریکا به رغم فرصتها و آزادیهای ظاهری در مقایسه با کشورهایی که به ظاهر زنان با محدودیتهایی مواجه هستند کمتر شادند.
میزان افسردگی در زنان در جوامع پیشرفته و لیبرال که فریاد آزادیهای جنسی را سر دادهاند در سطح بسیار قابل توجهی بالاست. در تحقیقات مفصلی که توسط مؤسسات مردم شناسی در امریکا صورت گرفته در بازه زمانی بین سالهای 1970 تا 2005 میزان شادی در میان زنان سیری نزولی داشته است. در دهه 1970 زنان شادتر بودند. در آن دوران حقوق زنانی که به صورت تمام وقت کار میکردند کمتر از 60 درصد متوسط حقوق مردان بود. اما با وجود تصویب قوانین به ظاهر حمایتی در امریکا این میزان در سال 2005 به 76 درصد متوسط حقوق مردان رسید. یعنی این روند به طور معناداری سیری نزولی دارد.
این آمار در دنیای سیاست در امریکا هم از جایگاه مهمی برخوردار است. با اینکه زنان بیش از 50 درصد از کل جمعیت امریکا را تشکیل میدهند ولی سهم آنها در جایگاههای سیاسی در طول سالهای اخیر بسیار پایین بوده است. تنها کمتر از 27 درصد از زنان در امریکا که سابقه و تحصیلات مرتبط با امور سیاسی داشتهاند توانستهاند پس از طی آزمونهای متعدد وارد کنگره و نهادهای قانونگذاری در امریکا شوند؛ این رقم برای مردان بیش از 31 درصد است.
تمامی این موارد در حالی مطرح میشود که همواره دولتهای مختلف در امریکا تلاش کردهاند تا جایگاهی ویژه برای زنان حداقل در عرصه سیاسی قائل شوند. امریکا طی چند دهه به صورت متوالی از سالهای 1995 به صورت متمرکز بر ساخت گفتمانی برای زنان تلاش کرده است. از آن سالها مقامات و قانونگذاران امریکا مدعی بودند که در حال تلاش برای برابری جنسیتی و حقوقی زنان و مردان در سطوح اجتماعی و سیاسی امریکا هستند. به طوری که این موضوع در زمان وزارت کلینتون در امور خارجه امریکا در صدر سه محور اصلی در تعریف سیاست خارجی امریکا قرار داشت. از آن زمان امریکاییها مدعی بودند که زنان باید جایگاه ویژهای در دیپلماسی، توسعه و دفاع داشته باشند.
در آن زمان به گفته بسیاری از مقامات امریکایی هیلاری کلینتون تلاش زیادی انجام داد تا موضوع حقوق زنان در امریکا را به چالشی حیثیتی در سیاست خارجی و ملی این کشور تبدیل کند. ساختارهای سازمانی و مدیریت منابع انسانی با این محور مورد بازبینی قرار گرفت و بودجههای هنگفتی برای آن تعریف شد.
کاخ سفید برای نخستین بار برنامه عمل ملی امریکا برای زنان، صلح و امنیت را در دسامبر سال 2011 به عنوان سندی تاریخی و بیبدیل منتشر کرد. این نخستین سند و چهارچوب حقوقی و سیاسی در تاریخ امریکا بود که بر مشارکت و حمایت از زنان به عنوان عاملان صلح و ثبات در رأس سیاستهای داخلی و بینالمللی امریکا تأکید میکرد.
در تمام این سالها امریکاییها تلاش کردند تا اینگونه نشان دهند که جامعه امریکا نگاهی ویژه به زنان دارد ولی بررسی ساده در اخبار و گزارشهای این روزها به خوبی نشان میدهد که برخلاف اسناد و مدارک تاریخی و تلاش چهرههای سیاسی وضعیت زنان در مقایسه با کشورهایی که غرب آنها را در حال توسعه و یا حتی توسعه نیافته میداند بسیار پایینتر است.
برای نتیجه تنها بیان این موضوع کافی است که رضایت زنان در کشورهای خاورمیانه و بویژه در کشورهای اسلامی در رده بسیار بالاتری از زنانی قرار دارد که حاکمان آنها مدعی هستند در حال پیاده کردن مبانی لیبرال دموکراسی در کشورهای خود هستند.
مدیرکل دفتر صنایع وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد
سیمان روی دست دلالان باد میکند
زمان نگهداری سیمان 3 ماه است و واسطههایی که در هفتههای گذشته سیمان را به امید گرانتر شدن خریداری کردند ، مجبورند زیر قیمت بار خود را بفروشند
مدیرکل دفتر صنایع وزارت صنعت، معدن و تجارت گفت: حداکثر قیمت سیمان برای مصرف کننده 50 هزار تومان است و فروش سیمان با قیمتی بیش از قیمت مذکور غیرقانونی است.
سیفالله امیری درباره آخرین وضعیت تولید و عرضه سیمان، گفت:طبق برنامه، هر هفته یک میلیون و 200 هزار تن سیمان در بورس کالا عرضه میشود و این هفته نیز همین مقدار عرضه انجام شده، ضمن اینکه تقاضا با میزان عرضه متناسب است، بنابراین مشکلی در تأمین سیمان مورد نیاز وجود ندارد.
مدیرکل دفتر صنایع معدنی وزارت صنعت، معدن و تجارت با اشاره به اینکه شایعه قطع برق تولیدکنندگان سیمان حدود سه هفته پیش تا حدودی بازار سیمان را به هم ریخت، گفت: با عرضه متناسب با تقاضا این مشکل حل شده و اکنون هیچ کمبودی در این زمینه وجود ندارد.
او با بیان اینکه بهطور متوسط تقاضای خرید سیمان در هفته حدود 900 هزار تن است، بیان داشت: با توجه به شایعه قطع برق این تقاضا در هفته به 2 هزار تن افزایش یافت و افرادی متقاضی خرید سیمان در بورس کالا شدند که تا پیش از این حتی یک کیسه سیمان خریداری نکرده بودند.
این مقام مسئول بیان داشت: با توجه به افزایش تقاضای خرید سیمان، برای خرید سیمان از بورس قیدی تعیین شد، مبنی بر اینکه خریدار باید 70 درصد سیمان خریداری شده را به فروش برساند و فاکتور آن را در سامانه جامع تجارت بارگذاری کند تا در هفته آینده امکان خرید سیمان از بورس کالا را داشته باشد. او افزود: براین اساس دلالها از بازار کنار رفتند و با شرایط به وجود آمده تقاضای سیمان به میزان واقعی خود در هفته یعنی بین 900 هزار تا یک میلیون تن رسید. امیری در مورد وضعیت تولید سیمان اظهار داشت: کارخانههای تولید کننده به طور مداوم در حال تولید هستند که با توجه به مسائل ناشی از تأمین برق روزها به تولید کلینکر اقدام میکنند که برق کمتری نیاز دارد و شب تا صبح به تولید سیمان میپردازند و مشکلی در زمینه تأمین برق ندارند.
3 ماه مدت زمان نگهداری سیمان
او با اشاره به قیمت عرضه سیمان در بورس کالا در هفته گذشته گفت: هفته گذشته هر تن سیمان به قیمت 495 هزار تومان و هر کیسه سیمان 50 کیلویی به قیمت 36 هزار تومان عرضه شد. مدت زمان نگهداری سیمان 3 ماه است و بعد از آن، این محصول خراب میشود، اکنون هم عرضه به طور مداوم انجام میشود.
مدیرکل دفتر صنایع وزارت صنعت، معدن و تجارت در پاسخ به سؤالی که قیمت عرضه سیمان در بازار باید چقدر باشد، گفت: فردی که در هفته گذشته هر کیسه سیمان 50 کیلویی را از بورس کالا به قیمت 36 هزار تومان خریداری کرده است، حداکثر باید این محصول را به قیمت 50 هزار تومان عرضه کند.
او افزود: سازمانهای نظارتی و بازرسان و همچنین سازمان حمایت به صورت مداوم در حال رصد بازار هستند و با هر گونه گرانفروشی در قیمت سیمان برخورد میکنند. فروش سیمان به قیمتهای 80 هزار تومان یا بیشتر از آن غیرقانونی است و با متخلفان برخورد میشود.
متضرر شدن دلالان
امیری اظهار داشت: قیمت هر کیسه سیمان 50 کیلویی برای مصرف کننده نهایی بین 45 تا 50 هزار تومان است و فروش با بیش از این قیمت غیرقانونی است. او در پاسخ به این سؤال که خریداران سیمان حدود سه هفته پیش سیمان را به قیمت گران خریداری کردند، اکنون با چه قیمتی مجاز به فروش و عرضه در بازار هستند، گفت: این افراد نباید سیمان را گران میخریدند، ضمن اینکه الان هم با قیمت 45 هزار تا 50 هزار تومان بفروشند، متضرر نخواهند شد.
هیچ مشکلی در تأمین سیمان وجود ندارد
مدیرکل دفتر صنایع وزارت صنعت، معدن و تجارت با بیان اینکه هیچ مشکلی در تأمین سیمان وجود ندارد، گفت: 3 تا 4 میلیون تن سیمان در انبارهای عاملان فروش و همچنین به همین میزان سیمان در بازار موجود است و به طور مرتب نیز این محصول تولید و عرضه میشود، لذا هیچ مشکلی برای تأمین تقاضا وجود ندارد.
بـــرش
توجه به شایعه قطع برق سیمان باعث شد تقاضا در هفته به 2 هزار تن افزایش یابد و افرادی متقاضی خرید سیمان در بورس کالا شدند که تا پیش از این حتی یک کیسه سیمان خریداری نکرده بودند
فروش سیمان به قیمتهای 80 هزار تومان یا بیشتر از آن غیرقانونی است و با این متخلفان برخورد میشود
سیفالله امیری درباره آخرین وضعیت تولید و عرضه سیمان، گفت:طبق برنامه، هر هفته یک میلیون و 200 هزار تن سیمان در بورس کالا عرضه میشود و این هفته نیز همین مقدار عرضه انجام شده، ضمن اینکه تقاضا با میزان عرضه متناسب است، بنابراین مشکلی در تأمین سیمان مورد نیاز وجود ندارد.
مدیرکل دفتر صنایع معدنی وزارت صنعت، معدن و تجارت با اشاره به اینکه شایعه قطع برق تولیدکنندگان سیمان حدود سه هفته پیش تا حدودی بازار سیمان را به هم ریخت، گفت: با عرضه متناسب با تقاضا این مشکل حل شده و اکنون هیچ کمبودی در این زمینه وجود ندارد.
او با بیان اینکه بهطور متوسط تقاضای خرید سیمان در هفته حدود 900 هزار تن است، بیان داشت: با توجه به شایعه قطع برق این تقاضا در هفته به 2 هزار تن افزایش یافت و افرادی متقاضی خرید سیمان در بورس کالا شدند که تا پیش از این حتی یک کیسه سیمان خریداری نکرده بودند.
این مقام مسئول بیان داشت: با توجه به افزایش تقاضای خرید سیمان، برای خرید سیمان از بورس قیدی تعیین شد، مبنی بر اینکه خریدار باید 70 درصد سیمان خریداری شده را به فروش برساند و فاکتور آن را در سامانه جامع تجارت بارگذاری کند تا در هفته آینده امکان خرید سیمان از بورس کالا را داشته باشد. او افزود: براین اساس دلالها از بازار کنار رفتند و با شرایط به وجود آمده تقاضای سیمان به میزان واقعی خود در هفته یعنی بین 900 هزار تا یک میلیون تن رسید. امیری در مورد وضعیت تولید سیمان اظهار داشت: کارخانههای تولید کننده به طور مداوم در حال تولید هستند که با توجه به مسائل ناشی از تأمین برق روزها به تولید کلینکر اقدام میکنند که برق کمتری نیاز دارد و شب تا صبح به تولید سیمان میپردازند و مشکلی در زمینه تأمین برق ندارند.
3 ماه مدت زمان نگهداری سیمان
او با اشاره به قیمت عرضه سیمان در بورس کالا در هفته گذشته گفت: هفته گذشته هر تن سیمان به قیمت 495 هزار تومان و هر کیسه سیمان 50 کیلویی به قیمت 36 هزار تومان عرضه شد. مدت زمان نگهداری سیمان 3 ماه است و بعد از آن، این محصول خراب میشود، اکنون هم عرضه به طور مداوم انجام میشود.
مدیرکل دفتر صنایع وزارت صنعت، معدن و تجارت در پاسخ به سؤالی که قیمت عرضه سیمان در بازار باید چقدر باشد، گفت: فردی که در هفته گذشته هر کیسه سیمان 50 کیلویی را از بورس کالا به قیمت 36 هزار تومان خریداری کرده است، حداکثر باید این محصول را به قیمت 50 هزار تومان عرضه کند.
او افزود: سازمانهای نظارتی و بازرسان و همچنین سازمان حمایت به صورت مداوم در حال رصد بازار هستند و با هر گونه گرانفروشی در قیمت سیمان برخورد میکنند. فروش سیمان به قیمتهای 80 هزار تومان یا بیشتر از آن غیرقانونی است و با متخلفان برخورد میشود.
متضرر شدن دلالان
امیری اظهار داشت: قیمت هر کیسه سیمان 50 کیلویی برای مصرف کننده نهایی بین 45 تا 50 هزار تومان است و فروش با بیش از این قیمت غیرقانونی است. او در پاسخ به این سؤال که خریداران سیمان حدود سه هفته پیش سیمان را به قیمت گران خریداری کردند، اکنون با چه قیمتی مجاز به فروش و عرضه در بازار هستند، گفت: این افراد نباید سیمان را گران میخریدند، ضمن اینکه الان هم با قیمت 45 هزار تا 50 هزار تومان بفروشند، متضرر نخواهند شد.
هیچ مشکلی در تأمین سیمان وجود ندارد
مدیرکل دفتر صنایع وزارت صنعت، معدن و تجارت با بیان اینکه هیچ مشکلی در تأمین سیمان وجود ندارد، گفت: 3 تا 4 میلیون تن سیمان در انبارهای عاملان فروش و همچنین به همین میزان سیمان در بازار موجود است و به طور مرتب نیز این محصول تولید و عرضه میشود، لذا هیچ مشکلی برای تأمین تقاضا وجود ندارد.
بـــرش
توجه به شایعه قطع برق سیمان باعث شد تقاضا در هفته به 2 هزار تن افزایش یابد و افرادی متقاضی خرید سیمان در بورس کالا شدند که تا پیش از این حتی یک کیسه سیمان خریداری نکرده بودند
فروش سیمان به قیمتهای 80 هزار تومان یا بیشتر از آن غیرقانونی است و با این متخلفان برخورد میشود
پرمخاطرهترین شغل هنوز بیمه مناسبی ندارد!
دلهره روی داربست
طرح اصلاح بیمه کارگران ساختمانی آبان ماه سال گذشته در کمیسیون اجتماعی مجلس تصویب و راهی صحن علنی شد اما با وجود گذشت ۸ماه همچنان در انتظار تصویب نهایی است
علی پیرولی
خبرنگار
آنها قربانیان داربستهایی هستند که با دستانشان چیدهاند. شاید «بازی با مرگ» جمله مناسبی برای پرمخاطرهترین شغلی که هنوز بیمه ندارد، باشد.
کارگران ساختمانی با وجود موافقت دولت مبنی بر پوشش بیمه همه آنها، با گذشت چندین ماه به دلیل تعلل مجلس در اصلاح ماده 5 بیمه کارگران ساختمانی همچنان با خطرات جانی و مالی مواجه هستند. با وجود آنکه بیش از 50درصد از حوادث کار متعلق به کارگران ساختمانی است، اما این کارگران از بیمه اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند. نشان به آن نشان که نایب رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی میگوید: بهرغم وعدههایی که در دولتهای مختلف برای بیمه کارگران ساختمانی به ما داده شد ولی این اتفاق هرگز نیفتاد و چند سالی است که کارگران ساختمانی در انتظار بیمه شدن به سر میبرند و اختصاص سهمیه جدید بیمه برای کارگران ساختمانی هم هنوز به جایی نرسیده است. هادی ساداتینژاد پیش ازاین گفته بود که همه افراد حق بهرهمندی از بیمه تأمیناجتماعی دارند و در حال حاضر قانون به اندازه کافی داریم و ابلاغیه درباره سیاستهای کلی تأمیناجتماعی هم هست ولی مسأله این است که به آن تمکین نمیشود لذا تا وقتی قانون اجرا نشود، بیمه کارگران ساختمانی را شاهد نخواهیم بود.
اما وعده وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت سیزدهم مبنی بر اصلاح برخی مواد قانونی با همراهی مجلس برای تحت پوشش قرار دادن همه کارگران ساختمانی، فردای روشنی را برایشان به تصویر کشیده است. انتظار میرود با اصلاح ماده ۵ قانون بیمه کارگران ساختمانی در مجلس، همه کارگران ساختمانی تحت پوشش بیمه قرار گیرند؛ بهطوری که هادی ساداتینژاد در اینباره میگوید: امید است با توجه به نگاه مثبت دولت به کارگران و همچنین پیگیری وزارتخانه برای به نتیجه رسیدن بیمه کارگران ساختمانی با همراهی مجلس و دولت این آرزوی دیرینه محقق شود. رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی نیز گفت: بیش از 50درصد از حوادث کار متعلق به کارگران ساختمانی است، لذا باید این کارگران از بیمه اجتماعی مناسبی برخوردار شوند. اکبر شوکت گفته بود۵۰درصد حوادث مابقی، مربوط به بیمهشدگان دیگر مشاغل است و به همین دلیل موضوع بیمه کارگران ساختمانی باید با جدیت دنبال شود. طرح اصلاح بیمه کارگران ساختمانی شانزدهم آبان در کمیسیون اجتماعی مجلس به تصویب رسید و راهی تصویب در صحن علنی مجلس شد اما با وجود گذشت ۸ماه همچنان در انتظار تصویب نهایی در صحن علنی مجلس است.
و... داستان مسکوت ماندن
قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی در سال ۱۳۸۶به تصویب مجلس وقت رسید اما به دلیل اختلاف بر سر موضوع ماده ۵ این مصوبه متوقف شد. بعد از آن در سال ۱۳۹۳ رئیسجمهور وقت قانون اصلاح ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی را به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ابلاغ کرد که بر اساس آن سازمان تأمیناجتماعی مکلف به تداوم پوشش بیمه کارگران ساختمانی شد. در طول این سالها اما سازمان به بهانههای مختلف و با این دلیل که توان پرداخت بیمه کارگران ساختمانی را ندارد و منابع تعیین شده برای بیمه این کارگران کافی نیست، اقدام به قطع بیمه بسیاری از کارگران ساختمانی کرد.
اواخر سال ۹۹ نمایندگان کارگری و مجلس برای پایان دادن به مشکل بیمه این کارگران و همچنین به منظور اصلاح منابع درآمدی ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی، مجدداً بحث اصلاح ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی را مطرح کردند. براساس این طرح «کارفرما موظف است ۸درصد از مزد هر کارگر به ازای ساخت هر متر از ساختمان با ضریب بین نیم تا ۱۴درصد را بهعنوان سهم خود برای پرداخت حق بیمه کارگر ساختمانی پرداخت کند. ضریب تعیین شده برای پرداخت حق بیمه در مناطق مختلف با توجه به قیمت زمین و شرایط محیطی از ۰.۵ تا ۱۴درصد متغیر خواهد بود.» این طرح اوایل خرداد ۱۴۰۰ در صحن علنی مجلس مطرح شد و در 16فروردین ۱۴۰۱ در جلسه علنی، گزارش شور دوم کمیسیون اجتماعی در مورد طرح اصلاح قانون بیمه کارگران ساختمانی را بررسی کردند که در جریان بررسی این طرح، ایراداتی به بند الف ماده واحده طرح گرفته و با توجه به آنکه به دلیل برخی ابهامات نیازمند اصلاح دانسته شد به کمیسیون اجتماعی بازگشت و همچنان با گذشت چند ماه در حال بررسی است و خبری از آن نیست و نتیجهای عاید کارگران ساختمانی نشده است. با این حال میرهاشم موسوی، مدیرعامل سازمان تأمیناجتماعی سال قبل نیز گفته بود آسیبهای شغلی کارگران ساختمانی به لحاظ حوادث، بیماریها و ازکارافتادگی، دغدغه مشترک نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سازمان تأمیناجتماعی است و با تصویب نهایی اصلاحیه ماده ۵ بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی در مجلس، امکان پوشش بیمهای تمامی واجدان شرایط بیمه کارگران ساختمانی فراهم میشود.
ضریب بیمه کارگران ساختمانی دقیق محاسبه نشده است
در حال حاضر براساس ماده ۵ قانون تأمیناجتماعی، این سازمان مکلف است با دریافت هفت درصد (۷%) حق بیمه سهم بیمه شده (از کارگر) و پانزده درصد (۱۵%) مجموع عوارض صدور پروانه (از مالک) نسبت به تداوم پوشش بیمه تمام کارگران ساختمانی اقدام کند. در صورت عدم تأمین منابع لازم جهت گسترش پوشش بیمهای کارگران با تصویب هیأت وزیران، افزایش سقف مجموع عوارض تا بیست درصد (۲۰%) بلامانع است. تبصره یک این ماده هم میگوید در صورت درخواست متقاضی دریافت پروانه، سازمان تأمیناجتماعی مکلف است حق بیمه کارگران ساختمانی را برمبنای حق بیمه سهم کارفرما در زمان صدور پروانه ساختمانی تا مدت سه سال و بدون دریافت سود، تقسیط کند. ترتیب پرداخت حق بیـمه از طرف دارنده پروانه به منزله رسید پرداخت حق بیمه و اخذ پروانه است. در هر حال صدور پایان کار منوط به ارائه مفاصاحساب است. تأخیر در پرداخت اقساط حق بیمه مشمول جریمه مانند تأخیر پرداخت سایر حق بیمهها میشود. با وجود این سازمان تأمیناجتماعی میگوید این ضریبها دقیق محاسبه نشده است و بر اساس محاسبات و آمارهای جدید از زمان اجرا تا به حال باعث کسری منابع ۱۲هزار میلیارد تومانی شده پس باید به دنبال اصلاح ماده ۵ رفت.
چند کارگر ساختمانی مشمول بیمه هستند
براساس اعلام سازمان تأمیناجتماعی تعداد کارگران ساختمانی بیمه شده در اسفند ۹۹ به ۸۳۵هزار و ۷۷۹نفر رسیده است. مرکز فناوری اطلاعات و دادههای سازمان تأمیناجتماعی اعلام کرد طی سال ۹۹، ۸۳۵هزار و ۷۷۹کارگر ساختمانی تحت پوشش بیمه قرار گرفتهاند که این تعداد در برخی استانها بیشتر و در تعدادی از استانها نیز کمتر بوده است.
بر اساس این آمار، استان فارس با ۵۷هزار و ۳۴۴بیمه شده، استان اصفهان با ۵۴هزار و۲۷۶بیمه شده، خراسانرضوی با ۵۳هزار و ۳۹۱بیمه شده، آذربایجانشرقی با ۵۳هزار و ۲۶۱بیمه شده و استان مازندران با ۴۹هزار و۳۹۱بیمه شده بیشترین کارگران ساختمانی تحت پوشش را به خود اختصاص دادهاند. در این میان در شهرستانهای استان تهران ۳۲هزار و ۷۶۵کارگر ساختمانی، شرق تهران بزرگ ۲۸هزار و ۸۶۵کارگر ساختمانی و در غرب تهران بزرگ نیز ۱۸هزار و ۲۶۵کارگر ساختمانی تحت پوشش بیمه تأمیناجتماعی قرار گرفتهاند. بر اساس آمارهای موجود، استانهای سمنان، سیستانوبلوچستان و هرمزگان به ترتیب با ۷هزار و ۸۳۲نفر، ۸هزار و ۷۱ نفر و ۹هزار و ۳۲۶نفر، کمترین تعداد کارگران ساختمانی بیمه شده را به خود اختصاص دادهاند.
اما نایب رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی میگوید: از تعداد کل کارگران ساختمانی در کشور، کمتر از ۶۰۰هزار نفر بیمهپردازی میکنند و بین ۴۰۰ تا ۶۰۰هزار نفر در نوبت انتظار برای بیمه تأمیناجتماعی هستند. هادی ساداتینژاد در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به آمار تعداد کارگران ساختمانی در کشور گفته در حال حاضر یک میلیون و ۲۰۰هزار کارگر ساختمانی در کشور وجود دارد که از این تعداد زیر ۶۰۰هزار نفر بیمهپردازی میکنند و بین ۴۰۰ تا ۶۰۰هزار نفر نیز در لیست انتظار بیمه قرار دارند. به گفته وی، آماری که بعضاً درباره ۸۵۰هزار کارگر ساختمانی بیمه شده ارائه میشود، قابل پذیرش نیست چون خیلی از بیمهها به دلایل مختلف و واهی در سالهای اخیر قطع شده است؛ مثلاً کسی ۱۰سال قبل جواز کسب داشته که در سامانه ابطال شده است و در کاوشها و بررسیها، بیمه کارگر ساختمانی را قطع کردند.
بهنظر میرسد چشمانداز روشنی برای کارگران ساختمانی نیست؛ کارگرانی که به ظاهر دارای قانون هستند اما قابلیت اجرایی ندارند. آنها حتی در تعیین دستمزد نیز سهمی ندارند و منفعلانه عمل میکنند و تنها تماشاچی هستند؛ چراکه زمان توافق برای استخدام هر آنچه کارفرما بگوید، همان است. کارگر ساختمانی با کوچکترین اعتراض برای حقوق، با کارگر دیگری جایگزین میشود.
خبرنگار
آنها قربانیان داربستهایی هستند که با دستانشان چیدهاند. شاید «بازی با مرگ» جمله مناسبی برای پرمخاطرهترین شغلی که هنوز بیمه ندارد، باشد.
کارگران ساختمانی با وجود موافقت دولت مبنی بر پوشش بیمه همه آنها، با گذشت چندین ماه به دلیل تعلل مجلس در اصلاح ماده 5 بیمه کارگران ساختمانی همچنان با خطرات جانی و مالی مواجه هستند. با وجود آنکه بیش از 50درصد از حوادث کار متعلق به کارگران ساختمانی است، اما این کارگران از بیمه اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند. نشان به آن نشان که نایب رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی میگوید: بهرغم وعدههایی که در دولتهای مختلف برای بیمه کارگران ساختمانی به ما داده شد ولی این اتفاق هرگز نیفتاد و چند سالی است که کارگران ساختمانی در انتظار بیمه شدن به سر میبرند و اختصاص سهمیه جدید بیمه برای کارگران ساختمانی هم هنوز به جایی نرسیده است. هادی ساداتینژاد پیش ازاین گفته بود که همه افراد حق بهرهمندی از بیمه تأمیناجتماعی دارند و در حال حاضر قانون به اندازه کافی داریم و ابلاغیه درباره سیاستهای کلی تأمیناجتماعی هم هست ولی مسأله این است که به آن تمکین نمیشود لذا تا وقتی قانون اجرا نشود، بیمه کارگران ساختمانی را شاهد نخواهیم بود.
اما وعده وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت سیزدهم مبنی بر اصلاح برخی مواد قانونی با همراهی مجلس برای تحت پوشش قرار دادن همه کارگران ساختمانی، فردای روشنی را برایشان به تصویر کشیده است. انتظار میرود با اصلاح ماده ۵ قانون بیمه کارگران ساختمانی در مجلس، همه کارگران ساختمانی تحت پوشش بیمه قرار گیرند؛ بهطوری که هادی ساداتینژاد در اینباره میگوید: امید است با توجه به نگاه مثبت دولت به کارگران و همچنین پیگیری وزارتخانه برای به نتیجه رسیدن بیمه کارگران ساختمانی با همراهی مجلس و دولت این آرزوی دیرینه محقق شود. رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی نیز گفت: بیش از 50درصد از حوادث کار متعلق به کارگران ساختمانی است، لذا باید این کارگران از بیمه اجتماعی مناسبی برخوردار شوند. اکبر شوکت گفته بود۵۰درصد حوادث مابقی، مربوط به بیمهشدگان دیگر مشاغل است و به همین دلیل موضوع بیمه کارگران ساختمانی باید با جدیت دنبال شود. طرح اصلاح بیمه کارگران ساختمانی شانزدهم آبان در کمیسیون اجتماعی مجلس به تصویب رسید و راهی تصویب در صحن علنی مجلس شد اما با وجود گذشت ۸ماه همچنان در انتظار تصویب نهایی در صحن علنی مجلس است.
و... داستان مسکوت ماندن
قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی در سال ۱۳۸۶به تصویب مجلس وقت رسید اما به دلیل اختلاف بر سر موضوع ماده ۵ این مصوبه متوقف شد. بعد از آن در سال ۱۳۹۳ رئیسجمهور وقت قانون اصلاح ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی را به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ابلاغ کرد که بر اساس آن سازمان تأمیناجتماعی مکلف به تداوم پوشش بیمه کارگران ساختمانی شد. در طول این سالها اما سازمان به بهانههای مختلف و با این دلیل که توان پرداخت بیمه کارگران ساختمانی را ندارد و منابع تعیین شده برای بیمه این کارگران کافی نیست، اقدام به قطع بیمه بسیاری از کارگران ساختمانی کرد.
اواخر سال ۹۹ نمایندگان کارگری و مجلس برای پایان دادن به مشکل بیمه این کارگران و همچنین به منظور اصلاح منابع درآمدی ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی، مجدداً بحث اصلاح ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی را مطرح کردند. براساس این طرح «کارفرما موظف است ۸درصد از مزد هر کارگر به ازای ساخت هر متر از ساختمان با ضریب بین نیم تا ۱۴درصد را بهعنوان سهم خود برای پرداخت حق بیمه کارگر ساختمانی پرداخت کند. ضریب تعیین شده برای پرداخت حق بیمه در مناطق مختلف با توجه به قیمت زمین و شرایط محیطی از ۰.۵ تا ۱۴درصد متغیر خواهد بود.» این طرح اوایل خرداد ۱۴۰۰ در صحن علنی مجلس مطرح شد و در 16فروردین ۱۴۰۱ در جلسه علنی، گزارش شور دوم کمیسیون اجتماعی در مورد طرح اصلاح قانون بیمه کارگران ساختمانی را بررسی کردند که در جریان بررسی این طرح، ایراداتی به بند الف ماده واحده طرح گرفته و با توجه به آنکه به دلیل برخی ابهامات نیازمند اصلاح دانسته شد به کمیسیون اجتماعی بازگشت و همچنان با گذشت چند ماه در حال بررسی است و خبری از آن نیست و نتیجهای عاید کارگران ساختمانی نشده است. با این حال میرهاشم موسوی، مدیرعامل سازمان تأمیناجتماعی سال قبل نیز گفته بود آسیبهای شغلی کارگران ساختمانی به لحاظ حوادث، بیماریها و ازکارافتادگی، دغدغه مشترک نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سازمان تأمیناجتماعی است و با تصویب نهایی اصلاحیه ماده ۵ بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی در مجلس، امکان پوشش بیمهای تمامی واجدان شرایط بیمه کارگران ساختمانی فراهم میشود.
ضریب بیمه کارگران ساختمانی دقیق محاسبه نشده است
در حال حاضر براساس ماده ۵ قانون تأمیناجتماعی، این سازمان مکلف است با دریافت هفت درصد (۷%) حق بیمه سهم بیمه شده (از کارگر) و پانزده درصد (۱۵%) مجموع عوارض صدور پروانه (از مالک) نسبت به تداوم پوشش بیمه تمام کارگران ساختمانی اقدام کند. در صورت عدم تأمین منابع لازم جهت گسترش پوشش بیمهای کارگران با تصویب هیأت وزیران، افزایش سقف مجموع عوارض تا بیست درصد (۲۰%) بلامانع است. تبصره یک این ماده هم میگوید در صورت درخواست متقاضی دریافت پروانه، سازمان تأمیناجتماعی مکلف است حق بیمه کارگران ساختمانی را برمبنای حق بیمه سهم کارفرما در زمان صدور پروانه ساختمانی تا مدت سه سال و بدون دریافت سود، تقسیط کند. ترتیب پرداخت حق بیـمه از طرف دارنده پروانه به منزله رسید پرداخت حق بیمه و اخذ پروانه است. در هر حال صدور پایان کار منوط به ارائه مفاصاحساب است. تأخیر در پرداخت اقساط حق بیمه مشمول جریمه مانند تأخیر پرداخت سایر حق بیمهها میشود. با وجود این سازمان تأمیناجتماعی میگوید این ضریبها دقیق محاسبه نشده است و بر اساس محاسبات و آمارهای جدید از زمان اجرا تا به حال باعث کسری منابع ۱۲هزار میلیارد تومانی شده پس باید به دنبال اصلاح ماده ۵ رفت.
چند کارگر ساختمانی مشمول بیمه هستند
براساس اعلام سازمان تأمیناجتماعی تعداد کارگران ساختمانی بیمه شده در اسفند ۹۹ به ۸۳۵هزار و ۷۷۹نفر رسیده است. مرکز فناوری اطلاعات و دادههای سازمان تأمیناجتماعی اعلام کرد طی سال ۹۹، ۸۳۵هزار و ۷۷۹کارگر ساختمانی تحت پوشش بیمه قرار گرفتهاند که این تعداد در برخی استانها بیشتر و در تعدادی از استانها نیز کمتر بوده است.
بر اساس این آمار، استان فارس با ۵۷هزار و ۳۴۴بیمه شده، استان اصفهان با ۵۴هزار و۲۷۶بیمه شده، خراسانرضوی با ۵۳هزار و ۳۹۱بیمه شده، آذربایجانشرقی با ۵۳هزار و ۲۶۱بیمه شده و استان مازندران با ۴۹هزار و۳۹۱بیمه شده بیشترین کارگران ساختمانی تحت پوشش را به خود اختصاص دادهاند. در این میان در شهرستانهای استان تهران ۳۲هزار و ۷۶۵کارگر ساختمانی، شرق تهران بزرگ ۲۸هزار و ۸۶۵کارگر ساختمانی و در غرب تهران بزرگ نیز ۱۸هزار و ۲۶۵کارگر ساختمانی تحت پوشش بیمه تأمیناجتماعی قرار گرفتهاند. بر اساس آمارهای موجود، استانهای سمنان، سیستانوبلوچستان و هرمزگان به ترتیب با ۷هزار و ۸۳۲نفر، ۸هزار و ۷۱ نفر و ۹هزار و ۳۲۶نفر، کمترین تعداد کارگران ساختمانی بیمه شده را به خود اختصاص دادهاند.
اما نایب رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی میگوید: از تعداد کل کارگران ساختمانی در کشور، کمتر از ۶۰۰هزار نفر بیمهپردازی میکنند و بین ۴۰۰ تا ۶۰۰هزار نفر در نوبت انتظار برای بیمه تأمیناجتماعی هستند. هادی ساداتینژاد در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به آمار تعداد کارگران ساختمانی در کشور گفته در حال حاضر یک میلیون و ۲۰۰هزار کارگر ساختمانی در کشور وجود دارد که از این تعداد زیر ۶۰۰هزار نفر بیمهپردازی میکنند و بین ۴۰۰ تا ۶۰۰هزار نفر نیز در لیست انتظار بیمه قرار دارند. به گفته وی، آماری که بعضاً درباره ۸۵۰هزار کارگر ساختمانی بیمه شده ارائه میشود، قابل پذیرش نیست چون خیلی از بیمهها به دلایل مختلف و واهی در سالهای اخیر قطع شده است؛ مثلاً کسی ۱۰سال قبل جواز کسب داشته که در سامانه ابطال شده است و در کاوشها و بررسیها، بیمه کارگر ساختمانی را قطع کردند.
بهنظر میرسد چشمانداز روشنی برای کارگران ساختمانی نیست؛ کارگرانی که به ظاهر دارای قانون هستند اما قابلیت اجرایی ندارند. آنها حتی در تعیین دستمزد نیز سهمی ندارند و منفعلانه عمل میکنند و تنها تماشاچی هستند؛ چراکه زمان توافق برای استخدام هر آنچه کارفرما بگوید، همان است. کارگر ساختمانی با کوچکترین اعتراض برای حقوق، با کارگر دیگری جایگزین میشود.
کارشناسان خواستار توقف بیدرنگ محلول پاشی و سمپاشی به جنگلهای بلوط آلوده به آفت پروانه شدند
«سم» زاگرس را می کشد پروانه سفید را نه
امســـــال هــــم بار دیگــــــر «پروانه برگخوار سفید بلوط» با نام علمی
(Leucoma wiltshirei Collenette) در جنگلهای بلوط ارتفاعات زاگرس طغیان کرده و خبرهای مربوط به خسارت شدید این آفت به بلوطهای منطقه به صدر اخبار تلخ محیط زیست تبدیل شده است. شوربختانه سطح وسیعی از جنگلهای بلوط زاگرس توسط این آفت خسارت دیده و درختان بلوط خزان زودرسی را تجربه کردهاند. شیوه مدیریت بحران این آفت و تلاش برای حل مشکل با سرعت زیاد و بدون توجه به جنبههای زیست محیطی و طولانی مدت آن، موضوع این نوشتار است.
پیشینه پروانه سفید
پروانه برگخوار سفید بلوط گونهای بومی زاگرس و متعلق به خانواده Erebidae است. این گونه 84 سال پیش (1937) در کوههای زاگرس و در منطقه رواندوز کشور عراق کشف و توصیف شد. اما اولین گزارش علمی از حضور این پروانه در کردستانِ ایران در سال 1974 میلادی (1353 شمسی) توسط میرزایانس و عبایی منتشر شد. درست یک سال بعد مشخص میشود که این پروانه گسترش بیشتری داشته و حتی در مناطقی مانند دشت ارژن، جمعیتش بسیار گسترده بوده و مساحت تقریبی طغیان جمعیت آن حدود 12 هزار هکتار برآورد شده بود. در همان زمان نیز خسارتهای زیادی به درختان وارد کرده است. سپس عبایی تحقیقات مفصلی درباره این آفت انجام داده و در سالهای 1980 و 1981 میلادی (1359 و 1360 شمسی) دو مقاله مفصل به زبان آلمانی درباره رده بندی، پراکنش و زیست شناسی این گونه منتشر نمود. براساس اطلاعات آن مقالات، این پروانه پراکنش نسبتاً وسیعی در جنگلهای بلوط زاگرس داشته و بومی منطقه است و از دیرباز بخصوص در جنوب زاگرس گاه گاهی به درختان بلوط خسارت زده . بجز این گونه، Leucoma نیز از همین جنس از مناطق شمالی کشور شناخته شده است. شواهد نشان میدهد که پروانه برگخوار سفید بلوط اخیراً در ترکیه نیز گزارش شده است. بجز خیل عظیم دشمنان طبیعی این پروانه (اعم از انواع پستانداران جونده، پرندگان، بالتوریها، انواع سوسکهای شکارگر نظیر کفشدوزکها، عنکبوتیان و غیره) که در محیط طبیعی موجودند، مطالعات اندک موجود، دستکم حضور یک زنبور پارازیتوئید مؤثر را هم علیه این گونه آفت تأیید کرده است. بویژه براساس مطالعات عبایی (1976) زنبور پارازیتوئیدی با نام علمی
Brachymeria tibialis (Walker, 1834)
(از خانواده Chalcididae) بهعنوان گونهای کارا برای کنترل بیولوژیک آفت شناخته شده است.
طغیان اخیر و شیوه مدیریت آن
این پروانه به حدود 75 هزار هکتار از جنگلهای بلوط خسارت زده و همچنان در حال گسترش است. آنچنان که در گزارشهای تلویزیونی، فیلمهای منتشر شده در فضای مجازی و اخبار منتشر شده در رسانهها دیده میشود، ستادهای بحران مقادیر بسیار زیادی سم زیستی موسوم به بیتی (BT) را خریداری کرده و در حال انتشار آن در بخش وسیعی از جنگلهای زاگرس هستند. این محلول پاشیها توسط نیروهای مردمی و دولتی و با استفاده از پمپهای دستی و تراکتورهای سمپاش درحال انجام است. همچنین کمیتههای بحران درحال تلاش برای گرفتن بودجههای کلان برای محلول پاشی از طریق هواپیماهای سمپاشاند تا بتوانند منطقه بسیار وسیع تری از زاگرس را محلول پاشی نمایند. حتی برخی از مهندسان کشاورزی که مشاور این کمیتههای بحران هستند، صحبت از استفاده از سموم شیمیایی میکنند؛ توصیههایی به مراتب مخربتر و تکاندهندهتر برای طبیعت. اما چرا شکست این شیوه بدیهی است و چرا خسارت این شیوه مدیریت بحران بیشتر از خسارت آفت است؟
نحوه مقابله با آفت
سم بیتی محلولی است که از نوعی باکتری بهنام (Bacillus thuringensis) تولید شده و با اثرگذاری روی سیستم گوارش لارهای جوان حشرات (و بویژه پروانه ها) آنها را از بین میبرند. به خاطر اینکه این سم، جزو سموم زیستی (و نه شیمیایی رده بندی میشود) از گزینههای خوب برای مبارزه با آفات در «گلخانهها و مزارع کشاورزی» به حساب میرود. تأکید این نوشتار بر «گلخانهها و مزارع کشاورزی» به این دلیل است که با توجه به اثرات مضر شناخته شده آن در محیطهای طبیعی، در سال های اخیر تقریباً در هیچ کجای جهان اجازه استفاده از این سم زیستی در محیط طبیعی صادر نمیشود. خلاصه دقیقی از اثرات فاجعه بار این محلول در مقالهای که سال گذشته در مجله علمی (Toxin) توسط بلوسووآ و همکارانش منتشر شد، آمده است. بر اساس این مقاله (و البته بیش از 200 مقاله علمی دیگری که در فهرست منابع مقاله فوق آورده شده اند)، استفاده از بیتی در اکوسیستمهای طبیعی بسیار پرخطر است، چرا که اولاً بیتی (یا محلول باکتریایی) مطلقاً اثر انتخابی داشته و بهطور گستردهای لارو بیشتر حشرات را مورد حمله قرار داده و از بین میبرد. در زاگرس و در بین این حشرات نه تنها لارو پروانه برگخوار سفید بلوط، بلکه هزاران هزار گونه حشره بومی و در معرض تهدید انقراض و نیز گونههای ناشناخته و کشف نشده دیگر هم موجودند. بدتر اینکه، این محلول تعداد قابل توجهی از دشمنان طبیعی آفت (اعم از زنبورهای پارازیتوئید، بالتوریها، سوسکهای حشره خوار، عنکبوتیان و غیره) را نیز از بین میبرد. این عوامل زیستی در هزاران سال گذشته با این پروانه در رابطهای دوسویه و مسالمتآمیز به تکامل و تعادل رسیده و آن را کنترل نمودهاند. حذف یکباره این کنترلگرهای طبیعی، چنان اثر فاجعه باری بر جمعیت آفت خواهد گذاشت که میتوان مطمئن بود که در غیاب آنها، در سالهای بعد نه تنها این آفت با شدت بیشتری طغیان خواهد کرد، بلکه شاهد طغیان تعداد بیشتری گونههای جدید آفت در منطقه خواهیم بود.
بلوسووآ و همکارانش همچنین به اثرات منفی بیشتر بیتی اشاره کردهاند. بر اساس مقاله فوق، باکتریهای موجود در بیتی وارد خاک شده و با حذف موجودات میکروسکوپی ساکن خاک، خاک را فقیر کرده و این مسأله بهطور غیرمستقیم منجر به اثرات بیماری زایی بر گیاهان و در نهایت زیستگاه میشود. همچنین این باکتریها به زنجیرههای غذایی آب وارد شده و با اثرات مستقیم بر ماهیها، لارو دوزیستان و لارو سایر دوبالان، حیات سایر جانوران آب (مثل آسیابکها و سمندرها) را نیز تهدید میکنند. یادمان نرود که در بخشهایی از زاگرس، گونههای سمندر درحال انقراضی (مثل سمندر لرستانی) زندگی میکنند که حیاتشان به همین حشرات آبزی وابسته است.
بجز سمندرها، برای پرندگان نیز لارو حشرات از مهمترین منابع غذایی در طبیعتاند و طبعاً آسیب به آن، مستقیماً زندگی پرندگان و بویژه جوجههای در حال رشد آنها را تحت آسیبهای جبرانناپذیر قرار خواهد داد. فاجعه بارتر اینکه، بیتی که خود نوعی باکتری زنده است، بعد از وارد شدن به اکوسیستم طبیعی تکثیر شده و با جهشهای ژنتیکی احتمالی یا انتقال موازی ژنی به سایر باکتریها، خطرات غیرقابل پیشبینی را سبب می شود.
راهکار چیست؟
بسیاری از دوستان و علاقه مندان به جنگلهای زاگرس این سؤال را بارها از ما پرسیده و خواستهاند که راهکاری چنان مؤثر نشانشان دهیم که بتوانند در چند روز آینده درختان بلوط زاگرس را نجات دهند! خب، پرواضح است که با این سطح از ساده اندیشی نمیتوان برای مشکلی به این حد از پیچیدگی، راهکاری عقلانی یافت. واقعیت تلخ این است که اصولاً برای مشکلاتی در این سطح از پیچیدگی راهکار ساده و کوتاه مدتی وجود ندارد. این مشکل در طبیعت شبیه سرطان در بدن است و هیچ پزشک خردمندی، سرطان را با قرص آسپیرین درمان نمیکند. تمام آنهایی هم که بیتی یا سایر سموم را همچون قرص سردرد برای درمان سرطان تجویز میکنند، یا میدانند چه آسیبی را برای محیط زیست تجویز کردهاند یا نادانسته تیشه به ریشه با ارزشترین زیستگاههای کشور میزنند. از سویی اگرچه راهکارهای میان مدت و درازمدتی برای حل مشکل هست که موفقیت آنها مستقیماً وابسته به این است که تعادل زیستگاه را به روشهای غیرعقلانی و غیرعلمی بیش از این به هم نزده و تمام برنامههای سمپاشی، محلول پاشی (اعم از بیتی یا هر محلول زیستی دیگر) و هر نوع تخریب دیگری بلافاصله و بیدرنگ متوقف شود.
راهکار میان مدت
زیست شناسان بخوبی میدانند که وقتی موجودی بومی یک منطقه بوده و دارای میزبان تخصصی است (مانند لاروهای پروانه برگخوار سفید بلوط)، آن موجود با میزبان گیاهی و نیز با دشمنان طبیعی اش دارای رابطهای عمیق و طولانی تکاملی است. این که پروانه برگخوار یک آفت مهاجم وارداتی نیست جای خوشحالی دارد، چراکه به خاطر حضور طولانی این حشره بومی، بیشک هم زنبور پارازیتوئید و هم مگسهای پارازیتوئید متخصصی برای این پروانه در منطقه وجود دارند. زنبورها و مگسهای پارازیتوئید، تخم خود را در بدن لاروهای میزبان گذاشته و در روزهای بعد تخم پارازیتوئید شکفته شده و با تغذیه از بدن لارو رشد کرده و سپس لارو آفت را از بین میبرند تا خود به بلوغ برسند. پرورش زنبورها (یا مگس ها) ی پارازیتوئید کاری تخصصی ولی به نسبت کم هزینه است که اگرچه ممکن است چند ماهی زمان ببرد، ولی اگر فاز مطالعاتی چنین پروژههایی بخوبی انجام شده باشد، موفقیت کاربرد آنها در مواجهه با چنین آفاتی تقریباً حتمی است. مسأله مهم همانطور که اشاره شد این که سمپاشی یا محلول پاشی، با از بین بردن دشمنان طبیعی و بر هم زدن تعادل اکوسیستم، موفقیت این شیوههای دقیق علمی را ناممکن میکند.
راهکار درازمدت
در بحران گرمایش پیش رونده زمین، بویژه کشور ایران و خصوصاً نواحی جنوبی آن، بشدت تحت تأثیر خشکیدگی قرار گرفتهاند. مدیریت غلط منابع آبی کشور تنشهای آبی را در منطقه تشدید کرده و سبب اُفت شدید آبهای زیرزمینی شده است. از سوی دیگر چرای بیرویه، بلای شناخته شده در زیستگاههای طبیعی کشور، بیش از پیش زمین را برهنه کرده و سطح زیر اُشکوب درختان را از گیاه عاری نموده است. این مسأله سبب شده که تعداد و تنوع گیاهی در بستر جنگل بلوط کاهش یابد. به خاطر کاهش شدید گیاهان، خاک بیش از پیش رطوبت خود را از دست داده و شدیداً داغ میشود. همین عامل سبب گرمای روزافزون منطقه شده و به افزایش تعداد آتشسوزیها در سال های اخیر دامن زده است. کاهش گیاهان بومی از سویی عامل کاهش حشرات بومی نیز میباشد. حشراتی که قرار بوده با کنترل جمعیت یکدیگر، امکان طغیان را از همدیگر بگیرند. سمپاشیهای متعدد سالهای گذشته را نیز باید عاملی دیگر برای کاهش جمعیت حشرات به حساب آورد. با تضعیف بیش از پیش درختان به خاطر تنشهای آبی و کاهش جمعیت حشرات بومی، فرصت برای گونههای مقاوم و فرصت طلبی همچون پروانه برگخوار سفید فراهم شده و طغیان آنها را سبب میشود. لذا در یک جمعبندی میتوان دلایل طغیان این پروانه را تغییرات آب و هوایی، تغییرات ژنتیکی حشره، از بین رفتن دشمنان طبیعی آن، ضعیف شدن درختان به خاطر تنشهای آبی و از همه مهمتر به هم خوردن تعادل بوم شناختی منطقه اشاره کرد.
با این مقدمه راهکار درازمدت حل مشکل را میتوان در تلاش برای حفظ ثبات و پایداری طبیعی جنگل دانست. برای حفظ تعادل شکننده در این محیط ضمن پرهیز از اقدامات غیراصولی(مثل سمپاشی)، باید بیش از پیش برای بازگرداندن حقابه طبیعت و ممنوعیت شدید چرا در منطقه اندیشید و برای آن برنامهریزی نمود. با توقف دست اندازیها به ساختارهای آبی زاگرس و با کاهش فشار بیرویه چرا با ایجاد قرقهای جدی (شبیه آنچه جوامع محلی در الگن انجام داده اند)، عوامل کنترلکننده طبیعی مجدداً فعال خواهند شد.امروز بقای درختان زاگرس را نه پروانه برگخوار سفید بلوط، بلکه رفتار ضدعلمی مدیران و فشارهای احساسی و عاری از استدلالهای علمی برخی از دوستداران طبیعت به خطر انداخته است.
برش
تصویر بالا اثرات BT را بر انواع گروه های موجودات زنده در اکوسیستم های طبیعی نشان می دهد. اثرات مستقیم بر موجودات زنده با فلش های سیاه و اثرات غیرمستقیم آنها بر سایر موجودات با فلش های خط چین نمایش داده شده اند. فلش های سبز اثرات مثبت احتمالی را نشان می دهند. فلش های موج دار انتقال BT را از طریق بافت های گیاهی نشان می دهند
(Leucoma wiltshirei Collenette) در جنگلهای بلوط ارتفاعات زاگرس طغیان کرده و خبرهای مربوط به خسارت شدید این آفت به بلوطهای منطقه به صدر اخبار تلخ محیط زیست تبدیل شده است. شوربختانه سطح وسیعی از جنگلهای بلوط زاگرس توسط این آفت خسارت دیده و درختان بلوط خزان زودرسی را تجربه کردهاند. شیوه مدیریت بحران این آفت و تلاش برای حل مشکل با سرعت زیاد و بدون توجه به جنبههای زیست محیطی و طولانی مدت آن، موضوع این نوشتار است.
پیشینه پروانه سفید
پروانه برگخوار سفید بلوط گونهای بومی زاگرس و متعلق به خانواده Erebidae است. این گونه 84 سال پیش (1937) در کوههای زاگرس و در منطقه رواندوز کشور عراق کشف و توصیف شد. اما اولین گزارش علمی از حضور این پروانه در کردستانِ ایران در سال 1974 میلادی (1353 شمسی) توسط میرزایانس و عبایی منتشر شد. درست یک سال بعد مشخص میشود که این پروانه گسترش بیشتری داشته و حتی در مناطقی مانند دشت ارژن، جمعیتش بسیار گسترده بوده و مساحت تقریبی طغیان جمعیت آن حدود 12 هزار هکتار برآورد شده بود. در همان زمان نیز خسارتهای زیادی به درختان وارد کرده است. سپس عبایی تحقیقات مفصلی درباره این آفت انجام داده و در سالهای 1980 و 1981 میلادی (1359 و 1360 شمسی) دو مقاله مفصل به زبان آلمانی درباره رده بندی، پراکنش و زیست شناسی این گونه منتشر نمود. براساس اطلاعات آن مقالات، این پروانه پراکنش نسبتاً وسیعی در جنگلهای بلوط زاگرس داشته و بومی منطقه است و از دیرباز بخصوص در جنوب زاگرس گاه گاهی به درختان بلوط خسارت زده . بجز این گونه، Leucoma نیز از همین جنس از مناطق شمالی کشور شناخته شده است. شواهد نشان میدهد که پروانه برگخوار سفید بلوط اخیراً در ترکیه نیز گزارش شده است. بجز خیل عظیم دشمنان طبیعی این پروانه (اعم از انواع پستانداران جونده، پرندگان، بالتوریها، انواع سوسکهای شکارگر نظیر کفشدوزکها، عنکبوتیان و غیره) که در محیط طبیعی موجودند، مطالعات اندک موجود، دستکم حضور یک زنبور پارازیتوئید مؤثر را هم علیه این گونه آفت تأیید کرده است. بویژه براساس مطالعات عبایی (1976) زنبور پارازیتوئیدی با نام علمی
Brachymeria tibialis (Walker, 1834)
(از خانواده Chalcididae) بهعنوان گونهای کارا برای کنترل بیولوژیک آفت شناخته شده است.
طغیان اخیر و شیوه مدیریت آن
این پروانه به حدود 75 هزار هکتار از جنگلهای بلوط خسارت زده و همچنان در حال گسترش است. آنچنان که در گزارشهای تلویزیونی، فیلمهای منتشر شده در فضای مجازی و اخبار منتشر شده در رسانهها دیده میشود، ستادهای بحران مقادیر بسیار زیادی سم زیستی موسوم به بیتی (BT) را خریداری کرده و در حال انتشار آن در بخش وسیعی از جنگلهای زاگرس هستند. این محلول پاشیها توسط نیروهای مردمی و دولتی و با استفاده از پمپهای دستی و تراکتورهای سمپاش درحال انجام است. همچنین کمیتههای بحران درحال تلاش برای گرفتن بودجههای کلان برای محلول پاشی از طریق هواپیماهای سمپاشاند تا بتوانند منطقه بسیار وسیع تری از زاگرس را محلول پاشی نمایند. حتی برخی از مهندسان کشاورزی که مشاور این کمیتههای بحران هستند، صحبت از استفاده از سموم شیمیایی میکنند؛ توصیههایی به مراتب مخربتر و تکاندهندهتر برای طبیعت. اما چرا شکست این شیوه بدیهی است و چرا خسارت این شیوه مدیریت بحران بیشتر از خسارت آفت است؟
نحوه مقابله با آفت
سم بیتی محلولی است که از نوعی باکتری بهنام (Bacillus thuringensis) تولید شده و با اثرگذاری روی سیستم گوارش لارهای جوان حشرات (و بویژه پروانه ها) آنها را از بین میبرند. به خاطر اینکه این سم، جزو سموم زیستی (و نه شیمیایی رده بندی میشود) از گزینههای خوب برای مبارزه با آفات در «گلخانهها و مزارع کشاورزی» به حساب میرود. تأکید این نوشتار بر «گلخانهها و مزارع کشاورزی» به این دلیل است که با توجه به اثرات مضر شناخته شده آن در محیطهای طبیعی، در سال های اخیر تقریباً در هیچ کجای جهان اجازه استفاده از این سم زیستی در محیط طبیعی صادر نمیشود. خلاصه دقیقی از اثرات فاجعه بار این محلول در مقالهای که سال گذشته در مجله علمی (Toxin) توسط بلوسووآ و همکارانش منتشر شد، آمده است. بر اساس این مقاله (و البته بیش از 200 مقاله علمی دیگری که در فهرست منابع مقاله فوق آورده شده اند)، استفاده از بیتی در اکوسیستمهای طبیعی بسیار پرخطر است، چرا که اولاً بیتی (یا محلول باکتریایی) مطلقاً اثر انتخابی داشته و بهطور گستردهای لارو بیشتر حشرات را مورد حمله قرار داده و از بین میبرد. در زاگرس و در بین این حشرات نه تنها لارو پروانه برگخوار سفید بلوط، بلکه هزاران هزار گونه حشره بومی و در معرض تهدید انقراض و نیز گونههای ناشناخته و کشف نشده دیگر هم موجودند. بدتر اینکه، این محلول تعداد قابل توجهی از دشمنان طبیعی آفت (اعم از زنبورهای پارازیتوئید، بالتوریها، سوسکهای حشره خوار، عنکبوتیان و غیره) را نیز از بین میبرد. این عوامل زیستی در هزاران سال گذشته با این پروانه در رابطهای دوسویه و مسالمتآمیز به تکامل و تعادل رسیده و آن را کنترل نمودهاند. حذف یکباره این کنترلگرهای طبیعی، چنان اثر فاجعه باری بر جمعیت آفت خواهد گذاشت که میتوان مطمئن بود که در غیاب آنها، در سالهای بعد نه تنها این آفت با شدت بیشتری طغیان خواهد کرد، بلکه شاهد طغیان تعداد بیشتری گونههای جدید آفت در منطقه خواهیم بود.
بلوسووآ و همکارانش همچنین به اثرات منفی بیشتر بیتی اشاره کردهاند. بر اساس مقاله فوق، باکتریهای موجود در بیتی وارد خاک شده و با حذف موجودات میکروسکوپی ساکن خاک، خاک را فقیر کرده و این مسأله بهطور غیرمستقیم منجر به اثرات بیماری زایی بر گیاهان و در نهایت زیستگاه میشود. همچنین این باکتریها به زنجیرههای غذایی آب وارد شده و با اثرات مستقیم بر ماهیها، لارو دوزیستان و لارو سایر دوبالان، حیات سایر جانوران آب (مثل آسیابکها و سمندرها) را نیز تهدید میکنند. یادمان نرود که در بخشهایی از زاگرس، گونههای سمندر درحال انقراضی (مثل سمندر لرستانی) زندگی میکنند که حیاتشان به همین حشرات آبزی وابسته است.
بجز سمندرها، برای پرندگان نیز لارو حشرات از مهمترین منابع غذایی در طبیعتاند و طبعاً آسیب به آن، مستقیماً زندگی پرندگان و بویژه جوجههای در حال رشد آنها را تحت آسیبهای جبرانناپذیر قرار خواهد داد. فاجعه بارتر اینکه، بیتی که خود نوعی باکتری زنده است، بعد از وارد شدن به اکوسیستم طبیعی تکثیر شده و با جهشهای ژنتیکی احتمالی یا انتقال موازی ژنی به سایر باکتریها، خطرات غیرقابل پیشبینی را سبب می شود.
راهکار چیست؟
بسیاری از دوستان و علاقه مندان به جنگلهای زاگرس این سؤال را بارها از ما پرسیده و خواستهاند که راهکاری چنان مؤثر نشانشان دهیم که بتوانند در چند روز آینده درختان بلوط زاگرس را نجات دهند! خب، پرواضح است که با این سطح از ساده اندیشی نمیتوان برای مشکلی به این حد از پیچیدگی، راهکاری عقلانی یافت. واقعیت تلخ این است که اصولاً برای مشکلاتی در این سطح از پیچیدگی راهکار ساده و کوتاه مدتی وجود ندارد. این مشکل در طبیعت شبیه سرطان در بدن است و هیچ پزشک خردمندی، سرطان را با قرص آسپیرین درمان نمیکند. تمام آنهایی هم که بیتی یا سایر سموم را همچون قرص سردرد برای درمان سرطان تجویز میکنند، یا میدانند چه آسیبی را برای محیط زیست تجویز کردهاند یا نادانسته تیشه به ریشه با ارزشترین زیستگاههای کشور میزنند. از سویی اگرچه راهکارهای میان مدت و درازمدتی برای حل مشکل هست که موفقیت آنها مستقیماً وابسته به این است که تعادل زیستگاه را به روشهای غیرعقلانی و غیرعلمی بیش از این به هم نزده و تمام برنامههای سمپاشی، محلول پاشی (اعم از بیتی یا هر محلول زیستی دیگر) و هر نوع تخریب دیگری بلافاصله و بیدرنگ متوقف شود.
راهکار میان مدت
زیست شناسان بخوبی میدانند که وقتی موجودی بومی یک منطقه بوده و دارای میزبان تخصصی است (مانند لاروهای پروانه برگخوار سفید بلوط)، آن موجود با میزبان گیاهی و نیز با دشمنان طبیعی اش دارای رابطهای عمیق و طولانی تکاملی است. این که پروانه برگخوار یک آفت مهاجم وارداتی نیست جای خوشحالی دارد، چراکه به خاطر حضور طولانی این حشره بومی، بیشک هم زنبور پارازیتوئید و هم مگسهای پارازیتوئید متخصصی برای این پروانه در منطقه وجود دارند. زنبورها و مگسهای پارازیتوئید، تخم خود را در بدن لاروهای میزبان گذاشته و در روزهای بعد تخم پارازیتوئید شکفته شده و با تغذیه از بدن لارو رشد کرده و سپس لارو آفت را از بین میبرند تا خود به بلوغ برسند. پرورش زنبورها (یا مگس ها) ی پارازیتوئید کاری تخصصی ولی به نسبت کم هزینه است که اگرچه ممکن است چند ماهی زمان ببرد، ولی اگر فاز مطالعاتی چنین پروژههایی بخوبی انجام شده باشد، موفقیت کاربرد آنها در مواجهه با چنین آفاتی تقریباً حتمی است. مسأله مهم همانطور که اشاره شد این که سمپاشی یا محلول پاشی، با از بین بردن دشمنان طبیعی و بر هم زدن تعادل اکوسیستم، موفقیت این شیوههای دقیق علمی را ناممکن میکند.
راهکار درازمدت
در بحران گرمایش پیش رونده زمین، بویژه کشور ایران و خصوصاً نواحی جنوبی آن، بشدت تحت تأثیر خشکیدگی قرار گرفتهاند. مدیریت غلط منابع آبی کشور تنشهای آبی را در منطقه تشدید کرده و سبب اُفت شدید آبهای زیرزمینی شده است. از سوی دیگر چرای بیرویه، بلای شناخته شده در زیستگاههای طبیعی کشور، بیش از پیش زمین را برهنه کرده و سطح زیر اُشکوب درختان را از گیاه عاری نموده است. این مسأله سبب شده که تعداد و تنوع گیاهی در بستر جنگل بلوط کاهش یابد. به خاطر کاهش شدید گیاهان، خاک بیش از پیش رطوبت خود را از دست داده و شدیداً داغ میشود. همین عامل سبب گرمای روزافزون منطقه شده و به افزایش تعداد آتشسوزیها در سال های اخیر دامن زده است. کاهش گیاهان بومی از سویی عامل کاهش حشرات بومی نیز میباشد. حشراتی که قرار بوده با کنترل جمعیت یکدیگر، امکان طغیان را از همدیگر بگیرند. سمپاشیهای متعدد سالهای گذشته را نیز باید عاملی دیگر برای کاهش جمعیت حشرات به حساب آورد. با تضعیف بیش از پیش درختان به خاطر تنشهای آبی و کاهش جمعیت حشرات بومی، فرصت برای گونههای مقاوم و فرصت طلبی همچون پروانه برگخوار سفید فراهم شده و طغیان آنها را سبب میشود. لذا در یک جمعبندی میتوان دلایل طغیان این پروانه را تغییرات آب و هوایی، تغییرات ژنتیکی حشره، از بین رفتن دشمنان طبیعی آن، ضعیف شدن درختان به خاطر تنشهای آبی و از همه مهمتر به هم خوردن تعادل بوم شناختی منطقه اشاره کرد.
با این مقدمه راهکار درازمدت حل مشکل را میتوان در تلاش برای حفظ ثبات و پایداری طبیعی جنگل دانست. برای حفظ تعادل شکننده در این محیط ضمن پرهیز از اقدامات غیراصولی(مثل سمپاشی)، باید بیش از پیش برای بازگرداندن حقابه طبیعت و ممنوعیت شدید چرا در منطقه اندیشید و برای آن برنامهریزی نمود. با توقف دست اندازیها به ساختارهای آبی زاگرس و با کاهش فشار بیرویه چرا با ایجاد قرقهای جدی (شبیه آنچه جوامع محلی در الگن انجام داده اند)، عوامل کنترلکننده طبیعی مجدداً فعال خواهند شد.امروز بقای درختان زاگرس را نه پروانه برگخوار سفید بلوط، بلکه رفتار ضدعلمی مدیران و فشارهای احساسی و عاری از استدلالهای علمی برخی از دوستداران طبیعت به خطر انداخته است.
برش
تصویر بالا اثرات BT را بر انواع گروه های موجودات زنده در اکوسیستم های طبیعی نشان می دهد. اثرات مستقیم بر موجودات زنده با فلش های سیاه و اثرات غیرمستقیم آنها بر سایر موجودات با فلش های خط چین نمایش داده شده اند. فلش های سبز اثرات مثبت احتمالی را نشان می دهند. فلش های موج دار انتقال BT را از طریق بافت های گیاهی نشان می دهند
اردبیل؛ از خنجر تندیسکهای پیر ازمیان تا دشنه شاه عباس کبیر
موزهای به بزرگی آرتاویل
بهبند کشیدن و اهلی کردن اسبهای وحشی جنگلهای انبوه و کوهستانهای سبز و مهآلود البرز در میانه گیلان و اردبیل کار سادهای نیست. رمههایی که هنوز هم گاهی در گردنه کوهی ظاهر میشوند و شیههکشان به زیر پرده مه میرمند. حالا چشمهایتان را ببندید و به سه هزار سال پیش بروید و دستهای هنرمند سفالگری را تماشا کنید که در آرتاویل یا همان اردبیل باستان چشمها و پوزه مینیاتوری اسبی وحشی را روی یک ریتون یا تکوک که جامی است برای نوشیدن مایعات مقدس در جشنهای آیینی، شکل میدهد. او میداند برای ساختن یک ریتون باید از شمایل حیوانی پیرامون محل زندگی خود استفاده کند که شکار یا در دام انداختنش کار سادهای نیست...
محمد مطلق
دبیر گروه گزارش
بهبند کشیدن و اهلی کردن اسبهای وحشی جنگلهای انبوه و کوهستانهای سبز و مهآلود البرز در میانه گیلان و اردبیل کار سادهای نیست. رمههایی که هنوز هم گاهی در گردنه کوهی ظاهر میشوند و شیههکشان به زیر پرده مه میرمند. حالا چشمهایتان را ببندید و به سه هزار سال پیش بروید و دستهای هنرمند سفالگری را تماشا کنید که در آرتاویل یا همان اردبیل باستان چشمها و پوزه مینیاتوری اسبی وحشی را روی یک ریتون یا تکوک که جامی است برای نوشیدن مایعات مقدس در جشنهای آیینی، شکل میدهد. او میداند برای ساختن یک ریتون باید از شمایل حیوانی پیرامون محل زندگی خود استفاده کند که شکار یا در دام انداختنش کار سادهای نیست؛ اسب وحشی، دال یا جانوری اساطیری که امروز وقتی در موزه باستانشناسی اردبیل هرچه به آن زل میزنی نمیدانی چیست اما نمیتوانی لب نگزی و از آن همه ظرافت و زیبایی حیرت نکنی.
گفتهاند ایرانیان هنر مجسمهسازی نداشتهاند؟ هرکسی که چنین ادعایی دارد دستش را بگیرید و به موزه باستانشناسی اردبیل ببرید و تکوکهای سفالی سه هزارساله آرتاویل و تندیسکهای هفت هزارساله پیر ازمیان را نشانش دهید.
تندیسکها یا سنگهای افراشته پیرازمیان مشگینشهر، خنجری به کمر بستهاند که مشابهاش در ویترین هم هست. آنها دهان ندارند و گیسویشان مثل مجسمههای مدرن در ادامه تبدیل به دست میشود. در موزه صحرایی پیر ازمیان که روز قبل دیدهام 280 تندیس از این سنگهای افراشته یا استلها هست که همه آنها خنجر به کمر بستهاند و جز یکی که موبد و پیر معبد است هیچ کدام دهانی برای سخن گفتن ندارند و در سکوتی ابدی فرو رفتهاند. هیچ خنجری از غلاف بیرون نیست که نشان میدهد سنگهای افراشته، تندیس سرباز نیستند بلکه برای مراسمی آیینی در معبد به کمر بسته شدهاند.
خنجر شاه عباس کبیر اما از غلاف بیرون است؛ خنجری ساده از نقره و دستهای از استخوان حیوان و نام حک شده او که برای بازدیدکنندگان موزه جالب است. یاد ایترپرسیکوم، سفرنامه اشتفان کاکاش مجاری میافتم که بهعنوان فرستاده امپراطور پروس به دیدار شاه عباس میآید و در لنگرود بیمار شده و میمیرد تا اینکه ژرژ تکتاندر، معاون او نامه امپراطور را در ایروان به شاه میرساند و گزارش مبسوطی از رفتار و نحوه لباس پوشیدن و خنجر و شمشیرش میدهد؛ پادشاهی دلاور با لباسی ساده و مندرس که وقتی چند اسیر ترک را برای مرگ یا بخشش نزد او میآورند، شاه را نشناخته و با دیدن لباسهای فاخر ژرژ به پای او میافتند. رنگ از رخسار ژرژ میپرد و خودش را با وحشت کنار میکشد. شاه عباس میخندد و میگوید شاه تویی ببخش یا بکش و ژرژ میبخشد. با خودم میگویم این همان خنجری است که او در کمر شاه عباس دیده و آنچنان در ایترپرسیکوم کاکاش و در ادامه نوشتههای رئیس خود توصیفش کرده است.
النـــاز حبــی کـــارشنـــاس مــوزه باستانشناسی اردبیل میگوید: «سال 87 این موزه در کنار مجموعه جهانی بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی، به سبک معماری صفویه و در دو طبقه ساخته شد. تمام اشیای این موزه اعم از ابزارآلات جنگی، سفالها، پیکرکها و اسناد و سکهها، از کاوشهای باستانشناسان در خود استان به دست آمده است.» مفهوم این گفته آن است که برای فهم بخشی از تاریخ پیش از اسلام و پس از اسلام ایران، نیازمند تحقیق و پژوهش در موزه باستانشناسی اردبیل خواهید بود چه هخامنشی و اشکانی و ساسانی باشد، چه سامانی و تیموری و صفویه.
جام نقرهای که به تازگی در خلخال کشف شده یکی از اشیای منحصربهفرد این موزه است با نقوشی از سربازان در حال نبرد و جانورانی اساطیری که به کمک جنگاوران دو سوی جبهه آمدهاند. سفالهای نخودی با نقوش سرخ رنگ دوره اشکانی و ساسانی اردبیل نیز جلوهای خاص به این موزه داده است. حبی در این باره میگوید: «در تجارت جهانی، سفال اردبیل کاملاً شناخته شده بوده و با همین عنوان در بازارهای اروپا مشتری خود را داشته است.»
در طبقه پایین موزه خمرههای تدفین اجساد هولانگیز و جالب توجه است. در دوره اشکانیان روشهای مختلفی برای تدفین وجود داشته که یکی از این روشها بویژه برای تدفین کودکان، روش خمرهای و قرار دادن جسد به شکل جنین در خمره بوده است. سه خمره در معرض دید بازدیدکنندگان است و تو نمیتوانی به این کوزههای غولپیکر نگاه کنی و یاد خیام نیفتی: «این کوزه چو من عاشق زاری بوده است/ در بند سر زلف نگاری بوده است/ این دسته که در گردن او میبینی/ دستی است که در گردن یاری بوده است»
اینجا چند تکه از چینیهای سفید و آبی تالار چینی خانه بقعه شیخ صفی نیز به نمایش گذاشته شده است. بهتر که بگویم آنچه از غارت روسها در جریان جنگهای ایران و روس به جا مانده است. گنجینهای که امپراطور چین به شاه عباس کبیر هدیه داد و اکنون در موزه آرمیتاژ روسیه نگهداری میشود. البته روسها فقط چینیها را غارت نکردند بلکه تمامی کتابهای ارزشمند بقعه شیخ صفی را نیز بار زدند و به سن پترزبورگ بردند. آنچه از مجموعه چینیخانه در جریان این غارت شکسته و تکه پاره شده در یکی از اتاقکهای روبهروی جنتسرای بقعه شیخ صفی در دو قاب بزرگ روی دیوار کنار هم چیده شده است؛ چیزی شبیه پارچه چهل تکه با نقش و نگار و رنگهایی جادویی که داستان فراز و فرود آن روزگار را با زیبایی تلخ و دردناکی روایت میکند. در اتاقک کناری هم موزه کوچک دیگری هست بهنام موزه سنگ که به غایت زیباست و زیباترینش سنگ قبر عالم شاه بیگم مادر شاه اسماعیل است که بهدرستی او را بنیانگذار سلسله پادشاهی صفویه دانستهاند؛ فرزند اوزون حسن (آق قویونلو) و دسپینا خاتون دختر امپراطور ترابوزان که فرزندش اسماعیل را در 15 سالگی بر تخت نشاند. بر همین اساس در متون تاریخی شاه اسماعیل را از طرف پدر آذری و از طرف مادر ترک دانستهاند و این نشان میدهد که چنین تمایزی در آن روزگار بخوبی شناخته شده بوده است.
اگر چند روزی میهمان اردبیل باشید و این شهر را از دریچه تاریخ و میراث تاریخی ببینید، متوجه میشوید اردبیل نیاز چندانی به موزه ندارد چراکه این شهر خود به تمامی موزه است؛ موزهای مثل چینیخانه بقعه شیخ صفی که دست روزگار گنجینهاش را غارت کرده و مشتی چینی شکسته برایش باقی گذارده است.
سری میزنم به موزه مردمشناسی اردبیل که در حمام تاریخی آقا نقی برپا شده است. میگویند موقع خیابانکشی قسمت زنانه حمام را خراب کردند؛ همان قصه تکراری چینیخانه و موزه زیبای چینیهای شکسته. با این همه آنچه از حمام باقی مانده آنقدر خیرهکننده است که از خودمان بپرسیم تبلیغ ترکیه برای «حمام ترک» دیگر از کجا درآمده است؟ مگر عثمانیها مؤسس حمام بودند؟ حمام گیوی اردبیل با سه چشمه آب سرد و گرم و ولرم در گوشه غاری کنار گیوی رود که قدیمیترین حمام بشر است بماند، همین حمام آقا نقی بیش از هفتصد سال قدمت دارد یعنی دو قرن پس از آنکه ترکان از شرق خراسان به آسیای صغیر و ترکیه امروزی راه یافتند.
اصغر رجبی کارشناس موزه مردمشناسی اردبیل میگوید: «اسم اصلی حمام، ظهیرالاسلام است که بعدها با نام آقا نقی شناخته شده است. بنای حمام قدیمی است اما دو بار در دوره صفویه و قاجاریه بازسازی شده. اینجا در سال 76 موزه مردمشناسی شد و ابزاری مثل وسایل دندانسازی، قلمدان، ساعتهای شماتهدار، اسناد و مدارک خرید و فروش، گواهینامه دوچرخه، مشربه و آلاچیق عشایر در آن قرار داده شد. حمام تا همین دو سه دهه پیش هم فعال بوده و سالمندهای شهر یادشان میآید و هنوز در گفتوگوها از این حمام حرف میزنند. سربینه، خزینه، تون، گرمخانه، استخر و سایر بخشهای حمام همانطور که میبینید بسیار زیبا و منحصربهفرد است.»
در گرمخانه سندی از یک گواهی دوچرخهسواری وجود دارد مربوط به مرحوم محمد طالبی که در سال 1315 خورشیدی آن را از شهربانی گرفته است: «تشکیلات کل شهربانی مملکتی تصدیق میکند که محمد طالبی معلوماتی را که برای سواری دوچرخه پایی لازم است داراست و نظر به امتحان رضایتبخشی که داده است، سواری چرخ پایی را مجاز است و باید نظامات و شرایط مقرره در نظامنامه عبور و مرور را کاملاً رعایت نماید.» تابلوی بزرگی به سبک پردهنگاری در بالکن استخر دیده میشود که صحنهای از مرگ رستم در شاهنامه و جنگ چالدران را به ذهن میآورد. در واقع شیوه پردهنگاری درهم ریختن زمان و عبور از واقعیت است که بعدها به نقاشی قهوهخانهای تبدیل شده است. استخر به گونهای است که انگار در بالکن بنای دوطبقهای مستطیل شکل ایستادهاید و طبقه اول پر از آب است.
البته که خبری از آب نیست و شما میتوانید از پلهها پایین بروید و در ویترینهای کف استخر آثاری از زیورآلات و انواع شمعدانیهای فلزی و پیهسوزهای سفال و ادوات دراویش و آفتابه لگنهای مسی و چایخوریهای برنجی قجری ساخته دست هنرمندان اردبیلی را ببینید. در قسمت زنانه حمام که حالا خیابان زیبایی است یک تاکسی برای دریاچه شورآبیل میگیرم. با این امید که طبیعت زخمهای تاریخی پایتخت تشیع و مدنیت ایران را بشوید و التیام ببخشد.
محمد مطلق
دبیر گروه گزارش
بهبند کشیدن و اهلی کردن اسبهای وحشی جنگلهای انبوه و کوهستانهای سبز و مهآلود البرز در میانه گیلان و اردبیل کار سادهای نیست. رمههایی که هنوز هم گاهی در گردنه کوهی ظاهر میشوند و شیههکشان به زیر پرده مه میرمند. حالا چشمهایتان را ببندید و به سه هزار سال پیش بروید و دستهای هنرمند سفالگری را تماشا کنید که در آرتاویل یا همان اردبیل باستان چشمها و پوزه مینیاتوری اسبی وحشی را روی یک ریتون یا تکوک که جامی است برای نوشیدن مایعات مقدس در جشنهای آیینی، شکل میدهد. او میداند برای ساختن یک ریتون باید از شمایل حیوانی پیرامون محل زندگی خود استفاده کند که شکار یا در دام انداختنش کار سادهای نیست؛ اسب وحشی، دال یا جانوری اساطیری که امروز وقتی در موزه باستانشناسی اردبیل هرچه به آن زل میزنی نمیدانی چیست اما نمیتوانی لب نگزی و از آن همه ظرافت و زیبایی حیرت نکنی.
گفتهاند ایرانیان هنر مجسمهسازی نداشتهاند؟ هرکسی که چنین ادعایی دارد دستش را بگیرید و به موزه باستانشناسی اردبیل ببرید و تکوکهای سفالی سه هزارساله آرتاویل و تندیسکهای هفت هزارساله پیر ازمیان را نشانش دهید.
تندیسکها یا سنگهای افراشته پیرازمیان مشگینشهر، خنجری به کمر بستهاند که مشابهاش در ویترین هم هست. آنها دهان ندارند و گیسویشان مثل مجسمههای مدرن در ادامه تبدیل به دست میشود. در موزه صحرایی پیر ازمیان که روز قبل دیدهام 280 تندیس از این سنگهای افراشته یا استلها هست که همه آنها خنجر به کمر بستهاند و جز یکی که موبد و پیر معبد است هیچ کدام دهانی برای سخن گفتن ندارند و در سکوتی ابدی فرو رفتهاند. هیچ خنجری از غلاف بیرون نیست که نشان میدهد سنگهای افراشته، تندیس سرباز نیستند بلکه برای مراسمی آیینی در معبد به کمر بسته شدهاند.
خنجر شاه عباس کبیر اما از غلاف بیرون است؛ خنجری ساده از نقره و دستهای از استخوان حیوان و نام حک شده او که برای بازدیدکنندگان موزه جالب است. یاد ایترپرسیکوم، سفرنامه اشتفان کاکاش مجاری میافتم که بهعنوان فرستاده امپراطور پروس به دیدار شاه عباس میآید و در لنگرود بیمار شده و میمیرد تا اینکه ژرژ تکتاندر، معاون او نامه امپراطور را در ایروان به شاه میرساند و گزارش مبسوطی از رفتار و نحوه لباس پوشیدن و خنجر و شمشیرش میدهد؛ پادشاهی دلاور با لباسی ساده و مندرس که وقتی چند اسیر ترک را برای مرگ یا بخشش نزد او میآورند، شاه را نشناخته و با دیدن لباسهای فاخر ژرژ به پای او میافتند. رنگ از رخسار ژرژ میپرد و خودش را با وحشت کنار میکشد. شاه عباس میخندد و میگوید شاه تویی ببخش یا بکش و ژرژ میبخشد. با خودم میگویم این همان خنجری است که او در کمر شاه عباس دیده و آنچنان در ایترپرسیکوم کاکاش و در ادامه نوشتههای رئیس خود توصیفش کرده است.
النـــاز حبــی کـــارشنـــاس مــوزه باستانشناسی اردبیل میگوید: «سال 87 این موزه در کنار مجموعه جهانی بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی، به سبک معماری صفویه و در دو طبقه ساخته شد. تمام اشیای این موزه اعم از ابزارآلات جنگی، سفالها، پیکرکها و اسناد و سکهها، از کاوشهای باستانشناسان در خود استان به دست آمده است.» مفهوم این گفته آن است که برای فهم بخشی از تاریخ پیش از اسلام و پس از اسلام ایران، نیازمند تحقیق و پژوهش در موزه باستانشناسی اردبیل خواهید بود چه هخامنشی و اشکانی و ساسانی باشد، چه سامانی و تیموری و صفویه.
جام نقرهای که به تازگی در خلخال کشف شده یکی از اشیای منحصربهفرد این موزه است با نقوشی از سربازان در حال نبرد و جانورانی اساطیری که به کمک جنگاوران دو سوی جبهه آمدهاند. سفالهای نخودی با نقوش سرخ رنگ دوره اشکانی و ساسانی اردبیل نیز جلوهای خاص به این موزه داده است. حبی در این باره میگوید: «در تجارت جهانی، سفال اردبیل کاملاً شناخته شده بوده و با همین عنوان در بازارهای اروپا مشتری خود را داشته است.»
در طبقه پایین موزه خمرههای تدفین اجساد هولانگیز و جالب توجه است. در دوره اشکانیان روشهای مختلفی برای تدفین وجود داشته که یکی از این روشها بویژه برای تدفین کودکان، روش خمرهای و قرار دادن جسد به شکل جنین در خمره بوده است. سه خمره در معرض دید بازدیدکنندگان است و تو نمیتوانی به این کوزههای غولپیکر نگاه کنی و یاد خیام نیفتی: «این کوزه چو من عاشق زاری بوده است/ در بند سر زلف نگاری بوده است/ این دسته که در گردن او میبینی/ دستی است که در گردن یاری بوده است»
اینجا چند تکه از چینیهای سفید و آبی تالار چینی خانه بقعه شیخ صفی نیز به نمایش گذاشته شده است. بهتر که بگویم آنچه از غارت روسها در جریان جنگهای ایران و روس به جا مانده است. گنجینهای که امپراطور چین به شاه عباس کبیر هدیه داد و اکنون در موزه آرمیتاژ روسیه نگهداری میشود. البته روسها فقط چینیها را غارت نکردند بلکه تمامی کتابهای ارزشمند بقعه شیخ صفی را نیز بار زدند و به سن پترزبورگ بردند. آنچه از مجموعه چینیخانه در جریان این غارت شکسته و تکه پاره شده در یکی از اتاقکهای روبهروی جنتسرای بقعه شیخ صفی در دو قاب بزرگ روی دیوار کنار هم چیده شده است؛ چیزی شبیه پارچه چهل تکه با نقش و نگار و رنگهایی جادویی که داستان فراز و فرود آن روزگار را با زیبایی تلخ و دردناکی روایت میکند. در اتاقک کناری هم موزه کوچک دیگری هست بهنام موزه سنگ که به غایت زیباست و زیباترینش سنگ قبر عالم شاه بیگم مادر شاه اسماعیل است که بهدرستی او را بنیانگذار سلسله پادشاهی صفویه دانستهاند؛ فرزند اوزون حسن (آق قویونلو) و دسپینا خاتون دختر امپراطور ترابوزان که فرزندش اسماعیل را در 15 سالگی بر تخت نشاند. بر همین اساس در متون تاریخی شاه اسماعیل را از طرف پدر آذری و از طرف مادر ترک دانستهاند و این نشان میدهد که چنین تمایزی در آن روزگار بخوبی شناخته شده بوده است.
اگر چند روزی میهمان اردبیل باشید و این شهر را از دریچه تاریخ و میراث تاریخی ببینید، متوجه میشوید اردبیل نیاز چندانی به موزه ندارد چراکه این شهر خود به تمامی موزه است؛ موزهای مثل چینیخانه بقعه شیخ صفی که دست روزگار گنجینهاش را غارت کرده و مشتی چینی شکسته برایش باقی گذارده است.
سری میزنم به موزه مردمشناسی اردبیل که در حمام تاریخی آقا نقی برپا شده است. میگویند موقع خیابانکشی قسمت زنانه حمام را خراب کردند؛ همان قصه تکراری چینیخانه و موزه زیبای چینیهای شکسته. با این همه آنچه از حمام باقی مانده آنقدر خیرهکننده است که از خودمان بپرسیم تبلیغ ترکیه برای «حمام ترک» دیگر از کجا درآمده است؟ مگر عثمانیها مؤسس حمام بودند؟ حمام گیوی اردبیل با سه چشمه آب سرد و گرم و ولرم در گوشه غاری کنار گیوی رود که قدیمیترین حمام بشر است بماند، همین حمام آقا نقی بیش از هفتصد سال قدمت دارد یعنی دو قرن پس از آنکه ترکان از شرق خراسان به آسیای صغیر و ترکیه امروزی راه یافتند.
اصغر رجبی کارشناس موزه مردمشناسی اردبیل میگوید: «اسم اصلی حمام، ظهیرالاسلام است که بعدها با نام آقا نقی شناخته شده است. بنای حمام قدیمی است اما دو بار در دوره صفویه و قاجاریه بازسازی شده. اینجا در سال 76 موزه مردمشناسی شد و ابزاری مثل وسایل دندانسازی، قلمدان، ساعتهای شماتهدار، اسناد و مدارک خرید و فروش، گواهینامه دوچرخه، مشربه و آلاچیق عشایر در آن قرار داده شد. حمام تا همین دو سه دهه پیش هم فعال بوده و سالمندهای شهر یادشان میآید و هنوز در گفتوگوها از این حمام حرف میزنند. سربینه، خزینه، تون، گرمخانه، استخر و سایر بخشهای حمام همانطور که میبینید بسیار زیبا و منحصربهفرد است.»
در گرمخانه سندی از یک گواهی دوچرخهسواری وجود دارد مربوط به مرحوم محمد طالبی که در سال 1315 خورشیدی آن را از شهربانی گرفته است: «تشکیلات کل شهربانی مملکتی تصدیق میکند که محمد طالبی معلوماتی را که برای سواری دوچرخه پایی لازم است داراست و نظر به امتحان رضایتبخشی که داده است، سواری چرخ پایی را مجاز است و باید نظامات و شرایط مقرره در نظامنامه عبور و مرور را کاملاً رعایت نماید.» تابلوی بزرگی به سبک پردهنگاری در بالکن استخر دیده میشود که صحنهای از مرگ رستم در شاهنامه و جنگ چالدران را به ذهن میآورد. در واقع شیوه پردهنگاری درهم ریختن زمان و عبور از واقعیت است که بعدها به نقاشی قهوهخانهای تبدیل شده است. استخر به گونهای است که انگار در بالکن بنای دوطبقهای مستطیل شکل ایستادهاید و طبقه اول پر از آب است.
البته که خبری از آب نیست و شما میتوانید از پلهها پایین بروید و در ویترینهای کف استخر آثاری از زیورآلات و انواع شمعدانیهای فلزی و پیهسوزهای سفال و ادوات دراویش و آفتابه لگنهای مسی و چایخوریهای برنجی قجری ساخته دست هنرمندان اردبیلی را ببینید. در قسمت زنانه حمام که حالا خیابان زیبایی است یک تاکسی برای دریاچه شورآبیل میگیرم. با این امید که طبیعت زخمهای تاریخی پایتخت تشیع و مدنیت ایران را بشوید و التیام ببخشد.
«ایران» از جزئیات قانون رتبهبندی معلمان گزارش میدهد
ارتقای حقوق معلمان برپایه عدالت
۴۵ تا ۹۰ درصد فوقالعاده رتبهبندی در حکم کارگزینی مشمولان بهصورت جداگانه درج و ماهانه پرداخت میشود
طی هفته آینده شیوهنامه اجرایی قانون رتبهبندی معلمان نهایی و رتبهبندی در وزارت آموزش و پرورش وارد عملیات اجرایی میشود
با ابلاغ آییننامه اجرایی قانون نظام رتبهبندی معلمان که 12 تیرماه به تصویب هیأت وزیران رسید، تکلیف مشمولان رتبهبندی، نحوه تبدیل وضعیت نومعلمان، امتیازات و شرایط لازم برای احراز رتبههای پنجگانه و میزان افزایش حقوق ناشی از رتبهبندی مشخص شد. طبق ماده ۱۵ این قانون میزان افزایش حقوق ناشی از رتبهبندی در فیش حقوقی مشمولان اعلام شده است؛ با تعیین رتبه مشمول توسط هیأت ممیزه ذیربط، فوقالعاده رتبهبندی مطابق ماده ۶ قانون به ترتیب برای رتبههای پنجگانه آموزشیار معلم، مربی معلم، استادیار معلم، دانشیار معلم و استاد معلم به ترتیب ۴۵ درصد، ۵۵ درصد، ۶۵ درصد، ۷۵ درصد و ۹۰ درصد مجموع امتیازات حق شغل، حق شاغل و فوقالعاده شغل در حکم کارگزینی مشمولان، بهصورت جداگانه درج و ماهانه پرداخت میشود.
به گزارش ایسنا، رتبهبندی با انجام اصلاحات وارده در نهایت روز یکشنبه 12 تیر از سوی محمد مخبر، معاون اول رئیس جمهور جهت اجرا، ابلاغ شد. یوسف نوری، وزیر آموزش و پرورش، دوشنبه ۱۳ تیرماه پیرامون زمان اجرای رتبهبندی به ایسنا گفت: «بر اساس آییننامه اجرایی مصوب هیأت وزیران، شیوه نامه نهایی قانون رتبهبندی معلمان در دست تدوین است؛ این شیوهنامه شامل جزئیاتی است که هیأتهای ممیزه باید بر اساس آن کار کنند. تلاش ما بر این است که انشاءالله با همکاری سازمانهای برنامه و بودجه و اداری و استخدامی طی هفته آینده شیوهنامه اجرایی قانون رتبهبندی معلمان نهایی و رتبهبندی در داخل وزارتخانه وارد عملیات اجرایی شود.»
در ادامه مروری بر بندهای مهم آییننامه اجرایی ابلاغی خواهیم داشت:
بر اساس ماده ۱ آییننامه اجرایی قانون مذکور، رتبهبندی معلمان مطابق قانون نظام رتبهبندی معلمان و این آییننامه بهمنظور افزایش کیفی فرایند تعلیم و تربیت، اعتلای کرامت و منزلت اجتماعی معلمان، استقرار نظام پرداختها بر اساس تخصص و شایستگیها، عملکرد رقابتی معلمان، مهندسی نیروی انسانی، توسعه مستمر و نظاممند شایستگیهای عمومی، تخصصی، حرفهای و تربیتی و کیفیت عملکرد معلمان، تقویت انگیزه و رضایتمندی شغلی و ارتقای تعهد و تقویت هویت حرفهای معلمان بر اساس نقشه جامع علمی کشور و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اجرا میشود.
ماده ۳ آییننامه به مشمولان رتبهبندی پرداخته است که مطابق آن، مشمولان این آییننامه عبارتند از: مشمولان طرح طبقهبندی مشاغل معلمان و نیروهای توانبخشی مدارس استثنایی که در حال حاضر صرفاً در واحدهای آموزشی و تربیتی اشتغال به خدمت تماموقت دارند.
افراد موضوع لایحه قانونی راجع به استفاده کارکنان کادر اداری وزارت آموزش و پرورش که برای خدمت معلمی استخدام شدهاند از طرح طبقهبندی مشاغل معلمان کشور و احتساب سوابق تجربی آنان - مصوب ۱۳۵۸ - شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران و اصلاحات بعدی آن، مشمول این آییننامه هستند.
آن دسته از نیروهای اداری شاغل در پستهای کارشناسی و بالاتر که بر اساس ضوابط و شرایط مربوط در یکی از عناوین موضوع طرح طبقهبندی مشاغل معلمان اشتغال یابند، از زمان تغییر سمت و شروع به خدمت معلمی مشمول نظام رتبهبندی میشوند. در صورت بازگشت مجدد به کار در سمتهای اداری حسب شرایط ذیربط از فوقالعاده رتبهبندی برخوردار نخواهند بود.
همچنین نیروهای فاقد کد شناسه استخدام مورد تأیید سازمان اداری و استخدامی کشور، کارکنان مأمور یا انتقالی به سایر دستگاههای اجرایی (با حفظ پست سازمانی یا بدون آن)، کارکنان مأمور به مدارس غیردولتی (به استثنای مدیران و معاونان که از آموزش و پرورش حقوق دریافت میکنند)، نیروهای مازاد یا در اختیار مدرسه، کلیه افرادی که از بیش از یک صندوق حقوق دریافت میکنند، افرادی که در مرخصی بدون حقوق به سر میبرند، افراد انتقالی به دانشگاههای فرهنگیان و شهید رجایی و افراد مأمور به تحصیل مشمول این آییننامه نیستند.
در ماده ۴ آییننامه، امتیازات لازم برای کسب رتبههای پنجگانه قید شده است و مشمولان در مرحله استقرار، با در نظر گرفتن امتیازات مندرج در جداول زیر سنجش و ارزیابیشده و بر اساس امتیازات کسبشده در یکی از رتبههای پنجگانه قرار خواهند گرفت.
همچنین در تبصره ۵ گفته شده در مواردی که بر اساس قوانین مربوطه، بازنشستگی افراد شاغل مشمول در اختیار وزارت است، اجرای رتبهبندی منوط به حداقل دو سال خدمت در آموزش و پرورش از تاریخ اجرای این آییننامه است.
اما در ماده ۵ آییننامه فوق تکلیف معلمانی که موفق به کسب رتبه آموزشیار معلم نمیشوند، اشاره شده است: مشمولانی که پس از ارزیابی نخست، حداقل امتیاز لازم برای احراز رتبه آموزشیار معلم را کسب نکنند، از تاریخ عدم احراز رتبه، برای مدت یک سال به آنها فوقالعاده رتبه آموزشیار معلمی پرداخت خواهد شد. این دسته از مشمولان میتوانند در فرصت یکساله با کسب امتیاز لازم و ارزیابی مجدد در یکی از رتبهها قرار گیرند.
تمامی افراد جدیدالاستخدام (بهاستثنای متعهدان خدمت و سایر مشمولان دارای قانون خاص) به صورت پیمانی بهکارگیری خواهند شد و تبدیل وضعیت آنها منوط به کسب امتیازات رتبه مربی معلم و با رعایت سایر قوانین مربوط خواهد بود و ارزیابی آنها صرفاً پس از دو دوره ارزیابی سالانه صورت میپذیرد.
تعیین مهلت ۱۰ روزه اعتراض پس از ابلاغ رتبه، نسبت به نحوه رسیدگی، ارزیابی و رتبه تعیینشده خود در ماده ۱۴ آییننامه ذکر شده است.
در ماده ۲۲ آمده است که وزارت آموزش و پرورش موظف است پس از دو سال از اجرای نظام رتبهبندی در مرحله استقرار نسبت به ارزیابی تأثیر آن بر کیفیت نظام تعلیم و تربیت با رعایت ترتیبات ماده۹ قانون به هیأتوزیران اقدام کند.
سازمان برنامهوبودجه کشور نیز موظف است هرساله نسبت به پیشبینی بودجه مورد نیاز اجرای این آییننامه با رعایت قوانین و مقررات مربوط در لوایح بودجه سالانه اقدام کند.
طی هفته آینده شیوهنامه اجرایی قانون رتبهبندی معلمان نهایی و رتبهبندی در وزارت آموزش و پرورش وارد عملیات اجرایی میشود
با ابلاغ آییننامه اجرایی قانون نظام رتبهبندی معلمان که 12 تیرماه به تصویب هیأت وزیران رسید، تکلیف مشمولان رتبهبندی، نحوه تبدیل وضعیت نومعلمان، امتیازات و شرایط لازم برای احراز رتبههای پنجگانه و میزان افزایش حقوق ناشی از رتبهبندی مشخص شد. طبق ماده ۱۵ این قانون میزان افزایش حقوق ناشی از رتبهبندی در فیش حقوقی مشمولان اعلام شده است؛ با تعیین رتبه مشمول توسط هیأت ممیزه ذیربط، فوقالعاده رتبهبندی مطابق ماده ۶ قانون به ترتیب برای رتبههای پنجگانه آموزشیار معلم، مربی معلم، استادیار معلم، دانشیار معلم و استاد معلم به ترتیب ۴۵ درصد، ۵۵ درصد، ۶۵ درصد، ۷۵ درصد و ۹۰ درصد مجموع امتیازات حق شغل، حق شاغل و فوقالعاده شغل در حکم کارگزینی مشمولان، بهصورت جداگانه درج و ماهانه پرداخت میشود.
به گزارش ایسنا، رتبهبندی با انجام اصلاحات وارده در نهایت روز یکشنبه 12 تیر از سوی محمد مخبر، معاون اول رئیس جمهور جهت اجرا، ابلاغ شد. یوسف نوری، وزیر آموزش و پرورش، دوشنبه ۱۳ تیرماه پیرامون زمان اجرای رتبهبندی به ایسنا گفت: «بر اساس آییننامه اجرایی مصوب هیأت وزیران، شیوه نامه نهایی قانون رتبهبندی معلمان در دست تدوین است؛ این شیوهنامه شامل جزئیاتی است که هیأتهای ممیزه باید بر اساس آن کار کنند. تلاش ما بر این است که انشاءالله با همکاری سازمانهای برنامه و بودجه و اداری و استخدامی طی هفته آینده شیوهنامه اجرایی قانون رتبهبندی معلمان نهایی و رتبهبندی در داخل وزارتخانه وارد عملیات اجرایی شود.»
در ادامه مروری بر بندهای مهم آییننامه اجرایی ابلاغی خواهیم داشت:
بر اساس ماده ۱ آییننامه اجرایی قانون مذکور، رتبهبندی معلمان مطابق قانون نظام رتبهبندی معلمان و این آییننامه بهمنظور افزایش کیفی فرایند تعلیم و تربیت، اعتلای کرامت و منزلت اجتماعی معلمان، استقرار نظام پرداختها بر اساس تخصص و شایستگیها، عملکرد رقابتی معلمان، مهندسی نیروی انسانی، توسعه مستمر و نظاممند شایستگیهای عمومی، تخصصی، حرفهای و تربیتی و کیفیت عملکرد معلمان، تقویت انگیزه و رضایتمندی شغلی و ارتقای تعهد و تقویت هویت حرفهای معلمان بر اساس نقشه جامع علمی کشور و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اجرا میشود.
ماده ۳ آییننامه به مشمولان رتبهبندی پرداخته است که مطابق آن، مشمولان این آییننامه عبارتند از: مشمولان طرح طبقهبندی مشاغل معلمان و نیروهای توانبخشی مدارس استثنایی که در حال حاضر صرفاً در واحدهای آموزشی و تربیتی اشتغال به خدمت تماموقت دارند.
افراد موضوع لایحه قانونی راجع به استفاده کارکنان کادر اداری وزارت آموزش و پرورش که برای خدمت معلمی استخدام شدهاند از طرح طبقهبندی مشاغل معلمان کشور و احتساب سوابق تجربی آنان - مصوب ۱۳۵۸ - شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران و اصلاحات بعدی آن، مشمول این آییننامه هستند.
آن دسته از نیروهای اداری شاغل در پستهای کارشناسی و بالاتر که بر اساس ضوابط و شرایط مربوط در یکی از عناوین موضوع طرح طبقهبندی مشاغل معلمان اشتغال یابند، از زمان تغییر سمت و شروع به خدمت معلمی مشمول نظام رتبهبندی میشوند. در صورت بازگشت مجدد به کار در سمتهای اداری حسب شرایط ذیربط از فوقالعاده رتبهبندی برخوردار نخواهند بود.
همچنین نیروهای فاقد کد شناسه استخدام مورد تأیید سازمان اداری و استخدامی کشور، کارکنان مأمور یا انتقالی به سایر دستگاههای اجرایی (با حفظ پست سازمانی یا بدون آن)، کارکنان مأمور به مدارس غیردولتی (به استثنای مدیران و معاونان که از آموزش و پرورش حقوق دریافت میکنند)، نیروهای مازاد یا در اختیار مدرسه، کلیه افرادی که از بیش از یک صندوق حقوق دریافت میکنند، افرادی که در مرخصی بدون حقوق به سر میبرند، افراد انتقالی به دانشگاههای فرهنگیان و شهید رجایی و افراد مأمور به تحصیل مشمول این آییننامه نیستند.
در ماده ۴ آییننامه، امتیازات لازم برای کسب رتبههای پنجگانه قید شده است و مشمولان در مرحله استقرار، با در نظر گرفتن امتیازات مندرج در جداول زیر سنجش و ارزیابیشده و بر اساس امتیازات کسبشده در یکی از رتبههای پنجگانه قرار خواهند گرفت.
همچنین در تبصره ۵ گفته شده در مواردی که بر اساس قوانین مربوطه، بازنشستگی افراد شاغل مشمول در اختیار وزارت است، اجرای رتبهبندی منوط به حداقل دو سال خدمت در آموزش و پرورش از تاریخ اجرای این آییننامه است.
اما در ماده ۵ آییننامه فوق تکلیف معلمانی که موفق به کسب رتبه آموزشیار معلم نمیشوند، اشاره شده است: مشمولانی که پس از ارزیابی نخست، حداقل امتیاز لازم برای احراز رتبه آموزشیار معلم را کسب نکنند، از تاریخ عدم احراز رتبه، برای مدت یک سال به آنها فوقالعاده رتبه آموزشیار معلمی پرداخت خواهد شد. این دسته از مشمولان میتوانند در فرصت یکساله با کسب امتیاز لازم و ارزیابی مجدد در یکی از رتبهها قرار گیرند.
تمامی افراد جدیدالاستخدام (بهاستثنای متعهدان خدمت و سایر مشمولان دارای قانون خاص) به صورت پیمانی بهکارگیری خواهند شد و تبدیل وضعیت آنها منوط به کسب امتیازات رتبه مربی معلم و با رعایت سایر قوانین مربوط خواهد بود و ارزیابی آنها صرفاً پس از دو دوره ارزیابی سالانه صورت میپذیرد.
تعیین مهلت ۱۰ روزه اعتراض پس از ابلاغ رتبه، نسبت به نحوه رسیدگی، ارزیابی و رتبه تعیینشده خود در ماده ۱۴ آییننامه ذکر شده است.
در ماده ۲۲ آمده است که وزارت آموزش و پرورش موظف است پس از دو سال از اجرای نظام رتبهبندی در مرحله استقرار نسبت به ارزیابی تأثیر آن بر کیفیت نظام تعلیم و تربیت با رعایت ترتیبات ماده۹ قانون به هیأتوزیران اقدام کند.
سازمان برنامهوبودجه کشور نیز موظف است هرساله نسبت به پیشبینی بودجه مورد نیاز اجرای این آییننامه با رعایت قوانین و مقررات مربوط در لوایح بودجه سالانه اقدام کند.
تأملی بر کنسرت نمایش «سی صد» که روایتی است از پاسداشت شاهنامه و ماندگاری زبان فارسی
پرواز دوباره ققنوس از خاکستر تاریخ
ندا سیجانی
روزنامه نگار
مدتی است مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد - محوطه کاخ موزه ملت یا کاخ سفید - میزبان کنسرت نمایش «سی صد» است؛ اجرا در یکی از بناهای زیبا و تاریخی ایران که در فهرست آثار ملی میراث فرهنگی ثبت شده است و طبق اعلام برگزارکنندگان آن، تاریخهای 19و 20 تیرماه هم این اجرا تمدید شده است. هدف از برگزاری این برنامه که با زبان موسیقی و نمایش است در یک جمله کوتاه خلاصه میشود: «نام و مام وطن وصیانت از زبان پارسی...».
وقتی سرزمین هدف میشود
در نشست خبری این کنسرت-نمایش که دوازدهم خرداد ماه در محوطه کاخ سعدآباد برگزار شد، سهراب پورناظری آهنگساز و نوازندهای که کارنامه پرباری در موسیقی ایرانی دارد، اشاره داشت: «در این عصر مغشوش، تمام تلاشم این است به مجموعههای مختلف یادآوری کنیم که ایران، زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را جدیتر بگیرند. وقتی سرزمین هدف میشود، بنابراین باید نهایت سعی خود را انجام دهم تا به فرهنگ، هنر و ادبیات کلاسیک کشورم عشق بورزم....» سهراب مانند همه ایرانیها، عاشقانه سرزمینش را دوست دارد و بیتفاوت به فرهنگ و هنر و شاعران حماسه ساز کشورش نبوده و نیست و در برخی آثارش همچون «ایران من» یا «افسانه شو» و همچنین «نیشتمان» بارها و بارها از این فرهنگ و هنر با زبان موسیقی سخن گفته اما این بار و دراین کنسرت-نمایش در قامت خواننده نمایان شده، درکنار ترکیبی از بازیگران سرشناس کشورمان: علی نصیریان، رضا کیانیان، امیرجدیدی، جواد عزتی، مهران غفوریان، طناز طباطبایی و... و به نویسندگی محمد رحمانیان وبا کارگردانی امیرجدیدی. تهمورس پورناظری آهنگسازی برخی از قطعات این برنامه را برعهده دارد و با حضور رضا بهرام خواننده موسیقی پاپ درکنار برادران پورناظری سبک و اجرای متفاوتی را تجربه کرده و با ایده و طراحی سهراب پورناظری وبه تهیه کنندگی محمد حسین توتونچیان این برنامه اجرا میشود. ترکیبی که به گفته سهراب، هدفش «آشتی دادن مردم با موسیقی ایرانی است» اما منظور او ارائه چه سبک و شیوهای از موسیقی ایرانی است؟! هرچه هست جمعیت حاضر در فضای تعریف شده، افراد مختلفی را دربرگرفته؛ از علاقهمندان به موسیقی پاپ و رضا بهرام تا مخاطبان اجرای نمایش و البته حضور افرادی که قبلتر با حرفه و هنر برادران پورناظری آشنا بودند.
داستان کنسرت نمایش «سی صد» درباره حمله مغول به ایران است و براساس نوشتهای از «ری بردبری» طراحی و تدوین شده و کتابسوزی و نسلکشی مغولها در نیشابور را حکایت میکند و پاسخی است به فیلم ضد ایرانی «300». این کنسرت نمایش پرهزینه، رکورد قیمت بلیت کنسرتها را شکست و مخاطبانش را با بلیتهایی از 70 تا 700 هزار تومان دعوت کرد که البته در این آشفتهبازار اقتصادی و ترافیک سنگین خیابانهای منتهی به کاخ سعدآباد، نشان از استقبال بسیار خوب از این برنامه بود که همچنان در حال تمدید شدن است.
قلب تبدار زمین، جان جهان زخمی است
اجرا با حضور سهراب پورناظری آغاز میشود که با ساز دوتارش بر صحنه حاضر شده تا روایتگر قصههای هزار و یک شب سرزمینش باشد: «قلب تبدار زمین، جان جهان زخمی است، از غم تاراجها، ازجنگها، از رنجها، از فقر و درد ساکنین سرزمین گنجها، زخمی است... ایران؛ ایران، ایران زخمی است... » و این اشعار، پیشدرآمدی شد برای شنیدن شعر زیبای حضرت مولانا با عنوان «هجران»: «دلتنگم و دیدار تو درمان منست؛ بیرنگ رخت زمانه زندان منست...» اثری زیبا که یادآورگروه شمس است و سال 1386 در همین فضا اجرا و شنیده شده بود. آن زمان که گروه شمس به مناسبت سال جهانی مولانا، به سرپرستی استاد کیخسرو پورناظری و فرزندانش تهمورس و سهراب، این نغمه را در فضای همین کاخ سردادند.البته درآن دوران این شعر زیبا با رقص گروه سماعگران قونیه همراه شد، اما این بار مطلعی است برای روایت بخشی از تاریخ این سرزمین؛ سرزمینی که با شعر و ادبیات پیوند عمیقی دارد و مهد شاعران بزرگ پارسیگوی است.
در اجرای این قطعه، نوید واحدی هنرمند سنتی خوان، با سهراب همراهی میکند و قصه آغاز میشود... «بهار بود و سومین روز خرداد. بهار بود و دشمن پشت دروازههای نیشابور در اندیشه ویرانی و نیشابوریان درخانههای خویش چشم انتظار مرگ...»
سربازان مغول یک به یک روی صحنه آمدند و دختر چنگیزخان که نقش آن را دلنیا آرام برعهده داشت، خشمگین از برده شدن نام ایران. ایران درهر فراسویی است و با یکی از گماشتههایش که جواد عزتی است و در نقش خبرکش، درباره ایران و زبان پارسی، با لهجهای عجیب سخن میگوید که به گفته خودش «فارسی تاجیکی با لهجه بخارا بوده.» «خبرکش» یک ایرانی است و بهدلیل نفرتی که در دلش مانده، خبرچین مغولها شده و دختر چنگیزخان متعجب از حضور او برای کمک به خودش است.
بسی رنج بردم در این سال سی
در گوشهای از صحنه سربازی دست و پا بسته دیده میشود که مرزبان است و با وجود شکنجههای بسیار، همچنان از عظمت کشورش صحبت میکند. به گفته عزتی در زمان جنگ ایران و مغول او صحاف بوده و کتاب جلد میکرده.
همانطور که در ابتدای این مطلب گفته شد، حکایت این کنسرت نمایش درباره نابودی زبان و ادبیات پارسی به دست مغولان است و دختر چنگیزخان کمر به همت سوزاندن کتابهای فارسی بسته است و خبرکش به دنبال کتابی گرانبها است: «شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی» اثری که به گفته برخی از کارشناسان نفیسترین نسخههای آن در دوران مغول نوشته شده. آن دوران که مهاجمان به ایران حمله کردند، تلاششان حذف زبان پارسی بود خصوصاً پس از حمله مغول و این شاهنامه بود که ناجی این میراث کهن ماند تا پیوندی باشد برای ایرانیان با گذشته خود. اثری که به گفته فردوسی: «بسی رنج بردم دراین سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی...» جالب است بدانید صندلیهای چیدمان شده در فضای این کاخ با نامهایی از شاهنامه تقسیمبندی شده بود، «تیسفون»، «توس» و... .
در بخشی از اجرا، تصویر چنگیزخان بهصورت ویدیو مپینگ روی دیوارهای کاخ سفید نمایان میشود. او آمده است بگوید «از کشتار و سوزاندن کتابها کوتاهی نکنند و نیشابور را به آتش کشند. چنان که شعلههای آن از بام بینالود دیده شود... ونام چنگیز در خواب و بیداری آنها لرزه اندازد...» و دختر چنگیزخان به سفارش پدر همچنان به دنبال شاهنامه است. خبرکش به او میگوید «نیشابور 25 هزار کتابخانه دارد که هرکدام 5 هزار کتاب دارد و 13 دارالعلم و مدرسه نظامیه و مسجد و... و دخترچنگیزخان دستور به سوزاندن آنها میدهد.» اما سوزاندن این تعداد کتاب او را راضی نمیکند و همچنان به دنبال شاهنامه است. به پیشنهاد خبرکش غریو که نقش آن را امیر جدیدی بر عهده دارد میتواند ناجی این جنگ باشد.
حقیقت همچون خورشید بر بلندای آسمان میدرخشد
نوبت به حضور تهمورس پورناظری روی صحنه است تا با نواختن سه تارش، با صدای رضا بهرام قطعه تازه ساختهاش را با نام «لیلا» در فضای کاخ و در هیاهوی رقص درختان سر به فلک کشیده طنینانداز کند. با وجود آنکه مدت زمان کوتاهی از انتشار این قطعه میگذرد اما طرفداران بسیاری پیدا کرده.
بعد از اجرای این قطعه، مهران غفوریان روی صحنه حاضر شد. او در نقش «سودا» است و از ابتدا تا انتهای این نمایش ارابهای را که «غریو» برادرش درآن قرار دارد، جابهجا میکند. این دو از اهالی نیشابورند، اما برای همکاری با دختر چنگیزخان تصمیم گرفتهاند کتابهایی را که به زبان پارسی نوشته شده و به ادبیات و فرهنگ ایران اختصاص دارد در آتش بسوزانند. پدرشان هم در همان برهههای تاریخی، کتابخانه مجدالدوله در ری را آتش زده بود.
در بخشی از این اجرا، «سودا» یکی از سربازان مغول را که کتابی در لباسش پنهان کرده است به رصدخانه خیام میبرد و آنجا را به آتش میکشد که این بخش با آوازخوانی نوید اوحدی همراه است. بعد از این اتفاق تصویری از رضا کیانیان بهصورت ویدیو مپینگ نمایان شد. کیانیان در نقش خیام نیشابوری است که به خواب «غریو» آمده: «آسمان را نمیتوان به آتش کشید. این رصد خانه را تو سوزاندی، ولی نمیدانی که نه کهکشانها میسوزند و نه تقویمها... فیلسوف و منجم را میتوان کشت و آتش زد اما نه فلسفه میسوزد و نه نجوم. این وصیت من است خیام نیشابوری، حقیقت همچون خورشید بر بلندای آسمان میدرخشد...»
حکیم عمر خیام نیشابوری؛ فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و شاعر رباعیسرای ایرانی در دوره سلجوقی است. اما آوازهاش مدیون رباعیاتش بوده که شهرت جهانی دارد و به بیشترِ زبانهای زنده برگردان شده است.
یکی از بازیگران زن این کنسرت- نمایش طناز طباطبایی است که در نقش دختری به نام «ایران» است و به گفته خودش در این نمایش، «صاحب نامی است که نباید بر زبان جاری شود و نام کسی را با آن صدا زد. نامی مثل اسم اعظم...» اما غریو و سودا در ادامه کتابسوزی در نیشابور پدر «ایران» را دستگیر کردهاند که به گفته او معلمی است در مدرسه نظامیه نیشابور. «ایران» برای نجات جان پدر و میراث ارزشمندش (شاهنامه) تعدادی دیگر از کتابهای پدرش را در اختیار آنها قرار میدهد. اما «غریو» به جای سوزاندن کتابها، آتش عشق در قلبش شعلهور میشود و به سبب این عشق، از کشتن پدر «ایران» سر باز میزند.
سهراب پورناظری با بداههنوازی زیبا روی صحنه، این دیدار و عشق را با زبان موسیقی توصیف میکند و مخاطبان را به شنیدن شعری عارفانه و عاشقانه از حضرت مولانا دعوت کرده: «این کیست این، این کیست این شیرین و زیبا آمده/ خانه در او حیران شده اندیشه سرگردان شده...» رضا بهرام دراین اثر با سهراب همخوانی دارد...
بخش دیگر این نمایش غریو را روی همان ارابه نشان میدهد که پدرش را در خواب دیده و به بحث و گفتوگو درباره آتش زدن کتابها میپردازد اما غریو همچنان از شعلههای عشقی سخن میگوید که در دلش زبانه زده.
عشق و علاقهای که اینبار سهرابپور ناظری با ترانه جدیدش «قدری بیا نزدیکتر» که با صدای خودش خوانده شد روایت میکند تا شرح حال غریو را در تاریکی شبهای کاخ سعدآباد و در میان درختان سر به فلک کشیده که با وزش باد همراه با موسیقی میشوند بیان کند.
میشود دوباره از خاکستر خود برخاست و پرواز کرد
غریو در پاسخ به «ایران» از داستان سالها زندگیاش در این ارابه سخن گفت که به گفته او «نه ارابه است نه گاری بلکهبند نافی است که مرا به مادرم وصل میکند. مادرم روی این گاری به دنیایم آورد و بزرگم کرد و روی همین گاری مرد. این گهواره من است و مزارمادرم که نمیتوانم ترکش کنم.» و در ادامه از «ایران» میخواهد چند بیتی از اشعار عاشقانه شاعران بخواند و «ایران» از نظامی میسراید... تا آرام آرام صحنه برای ترانهای دیگر از رضا بهرام آماده شود، قطعهای که با همنوازی سهراب و تهمورس پورناظری همراه بود و صدای دلنشین کمانچه و دوتار نوازی و درکنار آن پنجههایی که از نوای دف به گوش میرسید. رضا بهرام از خوانندگان پاپ موسیقی ایران است که طرفداران بسیاری در این ژانر از موسیقی دارد، اما قطعهای که برای او انتخاب شده بود- که اوج بالای صدا را میطلبید- چندان تناسبی با این صدا نداشت، هرچند که طی این شبها بارها و بارها این کار را تمرین کرده وخوانده بود.
نوبت به حضور «خبرکش» رسید. او در تجسس ارتباط «غریو» و «سودا» با «ایران» است با علم به اینکه میداند آن کتاب گرانبها درخانه اوست و سربازی را اجیر این کار کرده و به خانهاش رفتهاند اما پس از بحث و گفتوگو با او و پدرش نتوانستند کتابی از منزلش پیدا کنند. «ایران» در نکوهش «خبرکش» که مسیر زندگیش را تغییر داده و به این حال و روز افتاده است می گوید: «نوجوان بودیم از تو پرسیدم چرا نام خود را ققنوس انتخاب کردی! گفتی تا یادم بماند که میشود دوباره از خاکستر خود برخاست و پرواز کرد...».
«ایران» از او خواهش میکند: «بگذار شاهنامه برای این سرزمین بماند...» و خبرکش با شنیدن این حرفها تحتتأثیر قرار میگیرد و با خنجر جان خود را می گیرد: «این قطرهای از قلب من است که بر خاک نیشابور، بر خاک خراسان و بر خاک این سرزمین میچکد...».
من تمام حماسههای تلخ این سرزمینم
سهراب پورناظری در ادامه دیدار و وداع تلخ «ایران» و «خبرکش»، روی صحنه میآید و ترانه «تنها نبودی مثل من، قلب من را آتش بزن...» را در میان جمعیت که چشم به صحنه دوختهاند زمزمه میکند....
اینبار رضا کیانیان در نقش «فردوسی» به خواب غریو آمده: «دست بردار غریو، من تمام زندگی توام، از آن دم که زاده شدی، من روز و روزگار توام، من زبانی هستم که با آن سخن میگویی، لالایی که با آن خوابیدی، تمام ترانههایی که بر زبان مادران جاری است.... من را نمیشناسی! داستانهای من را نشنیدهای! سام و نریمان، زال سپید موی، رستم دستان... و آن همه عشق که کاشتم، بیژن و منیژه... من تمام حماسههای تلخ این سرزمینم، من را نسوزان که با سوختن من مهر را میسوزانی، که با سوختن من ایران را میسوزانی...».
غریو از خواب برخاست و به صحن و سرای دختر چنگیزخان آمده و از سوختن کتابها و شاهنامه سخن گفت، تا در جشن سوری مغولان، کتابها را به آتش بکشند.«امشب تمام شاهنامههای شهر را در عمارت فردوسی به آتش میکشانم...».
هر شاهنامه پیش ازآنکه بسوزد یک تن آن را از آغار تا پایان به سینه سپرده
جشن و پایکوبی آغاز شد و کتابها به آتش کشیده شدند و «ایران» با اشک و حسرت به غریو نگاه میکند و شاهد این صحنه است و میگوید: «ای کاش کتابها را به تو نمیسپردم و به تو ایمان نمیآوردم، من دل به تو دادم غریو...» و او در پاسخ میگوید: «ما این بازی به مغولان باختیم، آداب سوختن بیاموز تا روزگار بهتر...»
دختر چنگیز هم به میانه این گفتوگو آمده: «عادت کنید به سرزمین بیپهلوان و قهرمان، جهان بیحماسه یعنی پذیرفتن شکست، دیگر شاهنامه نمیخوانید...».
و درآن لحظه صدای تار طنینانداز شد و نوید اوحدی آواز میخواند «کوچهها آتش زدن در شام تاریک، ماه کو!خورشید کو!...».
پس از آن تصویری از صدها کودک و نوجوان ایرانی بهصورت ویدیو مپینگ نمایان شد تا بیانگر پیام این کنسرت - نمایش باشد. آنها یک صدا از اشعار شاهنامه میخوانند: «به نام خداوند جان و خرد/ کز این برتر اندیشه بر نگذرد...» و غریو خطاب به ایران «اینجا باغی است پر از خداوند، پر از جان و پر از خرد... تودیدی «سی صد» شاهنامه در آتش سوخت و خاکسترش در باد گم شد ولی ندانستی که هر شاهنامه پیش ازآنکه بسوزد یک تن آن را از آغار تا پایان به سینه سپرده. نگاه کن به کودکان نیشابور که خواندن و نوشتن میدانستند و جای امنی برای آن ساختند... اینک «سی صد» پهلوان شاهنامه خوان در انتظار تواند... بگذار کتابها بسوزند اینک باغی از شاهنامه پیش پای توست...».
ای خاکت سرچشمه هنر
پایان این نمایش و موسیقی با صدای رضا بهرام و همخوانی بیشمار حاضران در سالن همراه شد و یک صدا «ای ایران ای مرز پر گهر/ ای خاکت سرچشمه هنر/ دور از تو اندیشه بدان/ پاینده مانی و جاودان...» را سر دادند. مشهورترین سرود و حماسه ملی - میهنی، ساخته روحالله خالقی با شعری از حسین گل گلاب و با صدای زیبای غلامحسین بنان که با آنکه تاریخ ساخت آن به سالهای دور بر میگردد، اما به خاطر عشق به وطن و این آب و خاک، نسل به نسل، سینه به سینه این شعر و نام وطن را همچنان یک صدا میخوانند وصدا میزنند.« در راه تو/ کی ارزشی دارد این جان ما/ پاینده باد خاک ایران ما...».
روزنامه نگار
مدتی است مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد - محوطه کاخ موزه ملت یا کاخ سفید - میزبان کنسرت نمایش «سی صد» است؛ اجرا در یکی از بناهای زیبا و تاریخی ایران که در فهرست آثار ملی میراث فرهنگی ثبت شده است و طبق اعلام برگزارکنندگان آن، تاریخهای 19و 20 تیرماه هم این اجرا تمدید شده است. هدف از برگزاری این برنامه که با زبان موسیقی و نمایش است در یک جمله کوتاه خلاصه میشود: «نام و مام وطن وصیانت از زبان پارسی...».
وقتی سرزمین هدف میشود
در نشست خبری این کنسرت-نمایش که دوازدهم خرداد ماه در محوطه کاخ سعدآباد برگزار شد، سهراب پورناظری آهنگساز و نوازندهای که کارنامه پرباری در موسیقی ایرانی دارد، اشاره داشت: «در این عصر مغشوش، تمام تلاشم این است به مجموعههای مختلف یادآوری کنیم که ایران، زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را جدیتر بگیرند. وقتی سرزمین هدف میشود، بنابراین باید نهایت سعی خود را انجام دهم تا به فرهنگ، هنر و ادبیات کلاسیک کشورم عشق بورزم....» سهراب مانند همه ایرانیها، عاشقانه سرزمینش را دوست دارد و بیتفاوت به فرهنگ و هنر و شاعران حماسه ساز کشورش نبوده و نیست و در برخی آثارش همچون «ایران من» یا «افسانه شو» و همچنین «نیشتمان» بارها و بارها از این فرهنگ و هنر با زبان موسیقی سخن گفته اما این بار و دراین کنسرت-نمایش در قامت خواننده نمایان شده، درکنار ترکیبی از بازیگران سرشناس کشورمان: علی نصیریان، رضا کیانیان، امیرجدیدی، جواد عزتی، مهران غفوریان، طناز طباطبایی و... و به نویسندگی محمد رحمانیان وبا کارگردانی امیرجدیدی. تهمورس پورناظری آهنگسازی برخی از قطعات این برنامه را برعهده دارد و با حضور رضا بهرام خواننده موسیقی پاپ درکنار برادران پورناظری سبک و اجرای متفاوتی را تجربه کرده و با ایده و طراحی سهراب پورناظری وبه تهیه کنندگی محمد حسین توتونچیان این برنامه اجرا میشود. ترکیبی که به گفته سهراب، هدفش «آشتی دادن مردم با موسیقی ایرانی است» اما منظور او ارائه چه سبک و شیوهای از موسیقی ایرانی است؟! هرچه هست جمعیت حاضر در فضای تعریف شده، افراد مختلفی را دربرگرفته؛ از علاقهمندان به موسیقی پاپ و رضا بهرام تا مخاطبان اجرای نمایش و البته حضور افرادی که قبلتر با حرفه و هنر برادران پورناظری آشنا بودند.
داستان کنسرت نمایش «سی صد» درباره حمله مغول به ایران است و براساس نوشتهای از «ری بردبری» طراحی و تدوین شده و کتابسوزی و نسلکشی مغولها در نیشابور را حکایت میکند و پاسخی است به فیلم ضد ایرانی «300». این کنسرت نمایش پرهزینه، رکورد قیمت بلیت کنسرتها را شکست و مخاطبانش را با بلیتهایی از 70 تا 700 هزار تومان دعوت کرد که البته در این آشفتهبازار اقتصادی و ترافیک سنگین خیابانهای منتهی به کاخ سعدآباد، نشان از استقبال بسیار خوب از این برنامه بود که همچنان در حال تمدید شدن است.
قلب تبدار زمین، جان جهان زخمی است
اجرا با حضور سهراب پورناظری آغاز میشود که با ساز دوتارش بر صحنه حاضر شده تا روایتگر قصههای هزار و یک شب سرزمینش باشد: «قلب تبدار زمین، جان جهان زخمی است، از غم تاراجها، ازجنگها، از رنجها، از فقر و درد ساکنین سرزمین گنجها، زخمی است... ایران؛ ایران، ایران زخمی است... » و این اشعار، پیشدرآمدی شد برای شنیدن شعر زیبای حضرت مولانا با عنوان «هجران»: «دلتنگم و دیدار تو درمان منست؛ بیرنگ رخت زمانه زندان منست...» اثری زیبا که یادآورگروه شمس است و سال 1386 در همین فضا اجرا و شنیده شده بود. آن زمان که گروه شمس به مناسبت سال جهانی مولانا، به سرپرستی استاد کیخسرو پورناظری و فرزندانش تهمورس و سهراب، این نغمه را در فضای همین کاخ سردادند.البته درآن دوران این شعر زیبا با رقص گروه سماعگران قونیه همراه شد، اما این بار مطلعی است برای روایت بخشی از تاریخ این سرزمین؛ سرزمینی که با شعر و ادبیات پیوند عمیقی دارد و مهد شاعران بزرگ پارسیگوی است.
در اجرای این قطعه، نوید واحدی هنرمند سنتی خوان، با سهراب همراهی میکند و قصه آغاز میشود... «بهار بود و سومین روز خرداد. بهار بود و دشمن پشت دروازههای نیشابور در اندیشه ویرانی و نیشابوریان درخانههای خویش چشم انتظار مرگ...»
سربازان مغول یک به یک روی صحنه آمدند و دختر چنگیزخان که نقش آن را دلنیا آرام برعهده داشت، خشمگین از برده شدن نام ایران. ایران درهر فراسویی است و با یکی از گماشتههایش که جواد عزتی است و در نقش خبرکش، درباره ایران و زبان پارسی، با لهجهای عجیب سخن میگوید که به گفته خودش «فارسی تاجیکی با لهجه بخارا بوده.» «خبرکش» یک ایرانی است و بهدلیل نفرتی که در دلش مانده، خبرچین مغولها شده و دختر چنگیزخان متعجب از حضور او برای کمک به خودش است.
بسی رنج بردم در این سال سی
در گوشهای از صحنه سربازی دست و پا بسته دیده میشود که مرزبان است و با وجود شکنجههای بسیار، همچنان از عظمت کشورش صحبت میکند. به گفته عزتی در زمان جنگ ایران و مغول او صحاف بوده و کتاب جلد میکرده.
همانطور که در ابتدای این مطلب گفته شد، حکایت این کنسرت نمایش درباره نابودی زبان و ادبیات پارسی به دست مغولان است و دختر چنگیزخان کمر به همت سوزاندن کتابهای فارسی بسته است و خبرکش به دنبال کتابی گرانبها است: «شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی» اثری که به گفته برخی از کارشناسان نفیسترین نسخههای آن در دوران مغول نوشته شده. آن دوران که مهاجمان به ایران حمله کردند، تلاششان حذف زبان پارسی بود خصوصاً پس از حمله مغول و این شاهنامه بود که ناجی این میراث کهن ماند تا پیوندی باشد برای ایرانیان با گذشته خود. اثری که به گفته فردوسی: «بسی رنج بردم دراین سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی...» جالب است بدانید صندلیهای چیدمان شده در فضای این کاخ با نامهایی از شاهنامه تقسیمبندی شده بود، «تیسفون»، «توس» و... .
در بخشی از اجرا، تصویر چنگیزخان بهصورت ویدیو مپینگ روی دیوارهای کاخ سفید نمایان میشود. او آمده است بگوید «از کشتار و سوزاندن کتابها کوتاهی نکنند و نیشابور را به آتش کشند. چنان که شعلههای آن از بام بینالود دیده شود... ونام چنگیز در خواب و بیداری آنها لرزه اندازد...» و دختر چنگیزخان به سفارش پدر همچنان به دنبال شاهنامه است. خبرکش به او میگوید «نیشابور 25 هزار کتابخانه دارد که هرکدام 5 هزار کتاب دارد و 13 دارالعلم و مدرسه نظامیه و مسجد و... و دخترچنگیزخان دستور به سوزاندن آنها میدهد.» اما سوزاندن این تعداد کتاب او را راضی نمیکند و همچنان به دنبال شاهنامه است. به پیشنهاد خبرکش غریو که نقش آن را امیر جدیدی بر عهده دارد میتواند ناجی این جنگ باشد.
حقیقت همچون خورشید بر بلندای آسمان میدرخشد
نوبت به حضور تهمورس پورناظری روی صحنه است تا با نواختن سه تارش، با صدای رضا بهرام قطعه تازه ساختهاش را با نام «لیلا» در فضای کاخ و در هیاهوی رقص درختان سر به فلک کشیده طنینانداز کند. با وجود آنکه مدت زمان کوتاهی از انتشار این قطعه میگذرد اما طرفداران بسیاری پیدا کرده.
بعد از اجرای این قطعه، مهران غفوریان روی صحنه حاضر شد. او در نقش «سودا» است و از ابتدا تا انتهای این نمایش ارابهای را که «غریو» برادرش درآن قرار دارد، جابهجا میکند. این دو از اهالی نیشابورند، اما برای همکاری با دختر چنگیزخان تصمیم گرفتهاند کتابهایی را که به زبان پارسی نوشته شده و به ادبیات و فرهنگ ایران اختصاص دارد در آتش بسوزانند. پدرشان هم در همان برهههای تاریخی، کتابخانه مجدالدوله در ری را آتش زده بود.
در بخشی از این اجرا، «سودا» یکی از سربازان مغول را که کتابی در لباسش پنهان کرده است به رصدخانه خیام میبرد و آنجا را به آتش میکشد که این بخش با آوازخوانی نوید اوحدی همراه است. بعد از این اتفاق تصویری از رضا کیانیان بهصورت ویدیو مپینگ نمایان شد. کیانیان در نقش خیام نیشابوری است که به خواب «غریو» آمده: «آسمان را نمیتوان به آتش کشید. این رصد خانه را تو سوزاندی، ولی نمیدانی که نه کهکشانها میسوزند و نه تقویمها... فیلسوف و منجم را میتوان کشت و آتش زد اما نه فلسفه میسوزد و نه نجوم. این وصیت من است خیام نیشابوری، حقیقت همچون خورشید بر بلندای آسمان میدرخشد...»
حکیم عمر خیام نیشابوری؛ فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و شاعر رباعیسرای ایرانی در دوره سلجوقی است. اما آوازهاش مدیون رباعیاتش بوده که شهرت جهانی دارد و به بیشترِ زبانهای زنده برگردان شده است.
یکی از بازیگران زن این کنسرت- نمایش طناز طباطبایی است که در نقش دختری به نام «ایران» است و به گفته خودش در این نمایش، «صاحب نامی است که نباید بر زبان جاری شود و نام کسی را با آن صدا زد. نامی مثل اسم اعظم...» اما غریو و سودا در ادامه کتابسوزی در نیشابور پدر «ایران» را دستگیر کردهاند که به گفته او معلمی است در مدرسه نظامیه نیشابور. «ایران» برای نجات جان پدر و میراث ارزشمندش (شاهنامه) تعدادی دیگر از کتابهای پدرش را در اختیار آنها قرار میدهد. اما «غریو» به جای سوزاندن کتابها، آتش عشق در قلبش شعلهور میشود و به سبب این عشق، از کشتن پدر «ایران» سر باز میزند.
سهراب پورناظری با بداههنوازی زیبا روی صحنه، این دیدار و عشق را با زبان موسیقی توصیف میکند و مخاطبان را به شنیدن شعری عارفانه و عاشقانه از حضرت مولانا دعوت کرده: «این کیست این، این کیست این شیرین و زیبا آمده/ خانه در او حیران شده اندیشه سرگردان شده...» رضا بهرام دراین اثر با سهراب همخوانی دارد...
بخش دیگر این نمایش غریو را روی همان ارابه نشان میدهد که پدرش را در خواب دیده و به بحث و گفتوگو درباره آتش زدن کتابها میپردازد اما غریو همچنان از شعلههای عشقی سخن میگوید که در دلش زبانه زده.
عشق و علاقهای که اینبار سهرابپور ناظری با ترانه جدیدش «قدری بیا نزدیکتر» که با صدای خودش خوانده شد روایت میکند تا شرح حال غریو را در تاریکی شبهای کاخ سعدآباد و در میان درختان سر به فلک کشیده که با وزش باد همراه با موسیقی میشوند بیان کند.
میشود دوباره از خاکستر خود برخاست و پرواز کرد
غریو در پاسخ به «ایران» از داستان سالها زندگیاش در این ارابه سخن گفت که به گفته او «نه ارابه است نه گاری بلکهبند نافی است که مرا به مادرم وصل میکند. مادرم روی این گاری به دنیایم آورد و بزرگم کرد و روی همین گاری مرد. این گهواره من است و مزارمادرم که نمیتوانم ترکش کنم.» و در ادامه از «ایران» میخواهد چند بیتی از اشعار عاشقانه شاعران بخواند و «ایران» از نظامی میسراید... تا آرام آرام صحنه برای ترانهای دیگر از رضا بهرام آماده شود، قطعهای که با همنوازی سهراب و تهمورس پورناظری همراه بود و صدای دلنشین کمانچه و دوتار نوازی و درکنار آن پنجههایی که از نوای دف به گوش میرسید. رضا بهرام از خوانندگان پاپ موسیقی ایران است که طرفداران بسیاری در این ژانر از موسیقی دارد، اما قطعهای که برای او انتخاب شده بود- که اوج بالای صدا را میطلبید- چندان تناسبی با این صدا نداشت، هرچند که طی این شبها بارها و بارها این کار را تمرین کرده وخوانده بود.
نوبت به حضور «خبرکش» رسید. او در تجسس ارتباط «غریو» و «سودا» با «ایران» است با علم به اینکه میداند آن کتاب گرانبها درخانه اوست و سربازی را اجیر این کار کرده و به خانهاش رفتهاند اما پس از بحث و گفتوگو با او و پدرش نتوانستند کتابی از منزلش پیدا کنند. «ایران» در نکوهش «خبرکش» که مسیر زندگیش را تغییر داده و به این حال و روز افتاده است می گوید: «نوجوان بودیم از تو پرسیدم چرا نام خود را ققنوس انتخاب کردی! گفتی تا یادم بماند که میشود دوباره از خاکستر خود برخاست و پرواز کرد...».
«ایران» از او خواهش میکند: «بگذار شاهنامه برای این سرزمین بماند...» و خبرکش با شنیدن این حرفها تحتتأثیر قرار میگیرد و با خنجر جان خود را می گیرد: «این قطرهای از قلب من است که بر خاک نیشابور، بر خاک خراسان و بر خاک این سرزمین میچکد...».
من تمام حماسههای تلخ این سرزمینم
سهراب پورناظری در ادامه دیدار و وداع تلخ «ایران» و «خبرکش»، روی صحنه میآید و ترانه «تنها نبودی مثل من، قلب من را آتش بزن...» را در میان جمعیت که چشم به صحنه دوختهاند زمزمه میکند....
اینبار رضا کیانیان در نقش «فردوسی» به خواب غریو آمده: «دست بردار غریو، من تمام زندگی توام، از آن دم که زاده شدی، من روز و روزگار توام، من زبانی هستم که با آن سخن میگویی، لالایی که با آن خوابیدی، تمام ترانههایی که بر زبان مادران جاری است.... من را نمیشناسی! داستانهای من را نشنیدهای! سام و نریمان، زال سپید موی، رستم دستان... و آن همه عشق که کاشتم، بیژن و منیژه... من تمام حماسههای تلخ این سرزمینم، من را نسوزان که با سوختن من مهر را میسوزانی، که با سوختن من ایران را میسوزانی...».
غریو از خواب برخاست و به صحن و سرای دختر چنگیزخان آمده و از سوختن کتابها و شاهنامه سخن گفت، تا در جشن سوری مغولان، کتابها را به آتش بکشند.«امشب تمام شاهنامههای شهر را در عمارت فردوسی به آتش میکشانم...».
هر شاهنامه پیش ازآنکه بسوزد یک تن آن را از آغار تا پایان به سینه سپرده
جشن و پایکوبی آغاز شد و کتابها به آتش کشیده شدند و «ایران» با اشک و حسرت به غریو نگاه میکند و شاهد این صحنه است و میگوید: «ای کاش کتابها را به تو نمیسپردم و به تو ایمان نمیآوردم، من دل به تو دادم غریو...» و او در پاسخ میگوید: «ما این بازی به مغولان باختیم، آداب سوختن بیاموز تا روزگار بهتر...»
دختر چنگیز هم به میانه این گفتوگو آمده: «عادت کنید به سرزمین بیپهلوان و قهرمان، جهان بیحماسه یعنی پذیرفتن شکست، دیگر شاهنامه نمیخوانید...».
و درآن لحظه صدای تار طنینانداز شد و نوید اوحدی آواز میخواند «کوچهها آتش زدن در شام تاریک، ماه کو!خورشید کو!...».
پس از آن تصویری از صدها کودک و نوجوان ایرانی بهصورت ویدیو مپینگ نمایان شد تا بیانگر پیام این کنسرت - نمایش باشد. آنها یک صدا از اشعار شاهنامه میخوانند: «به نام خداوند جان و خرد/ کز این برتر اندیشه بر نگذرد...» و غریو خطاب به ایران «اینجا باغی است پر از خداوند، پر از جان و پر از خرد... تودیدی «سی صد» شاهنامه در آتش سوخت و خاکسترش در باد گم شد ولی ندانستی که هر شاهنامه پیش ازآنکه بسوزد یک تن آن را از آغار تا پایان به سینه سپرده. نگاه کن به کودکان نیشابور که خواندن و نوشتن میدانستند و جای امنی برای آن ساختند... اینک «سی صد» پهلوان شاهنامه خوان در انتظار تواند... بگذار کتابها بسوزند اینک باغی از شاهنامه پیش پای توست...».
ای خاکت سرچشمه هنر
پایان این نمایش و موسیقی با صدای رضا بهرام و همخوانی بیشمار حاضران در سالن همراه شد و یک صدا «ای ایران ای مرز پر گهر/ ای خاکت سرچشمه هنر/ دور از تو اندیشه بدان/ پاینده مانی و جاودان...» را سر دادند. مشهورترین سرود و حماسه ملی - میهنی، ساخته روحالله خالقی با شعری از حسین گل گلاب و با صدای زیبای غلامحسین بنان که با آنکه تاریخ ساخت آن به سالهای دور بر میگردد، اما به خاطر عشق به وطن و این آب و خاک، نسل به نسل، سینه به سینه این شعر و نام وطن را همچنان یک صدا میخوانند وصدا میزنند.« در راه تو/ کی ارزشی دارد این جان ما/ پاینده باد خاک ایران ما...».
بیش از ۳۷ هزار تن گوشت مرغ و تخممرغ مازاد از تولیدکنندگان ، خرید حمایتی شد
تأمین ذخیره استراتژیک گوشت مرغ توسط دولت
محسن سلامی مدیرعامل شرکت پشتیبانی امور دام کشور اعلام کرد در پی دستور وزیر جهاد کشاورزی بهمنظور حمایت از تولیدکنندگان و مصرفکنندگان داخلی، تاکنون بیش از ۳۷هزار تن گوشت مرغ و تخممرغ مازاد از تولیدکنندگان خریداری شد که از این میزان خرید حمایتی، بیش از ۳۵هزار تن گوشت مرغ و حدود ۲۵۰۰تن تخممرغ مازاد از واحدهای تولید داخلی خریداری و ذخیرهسازی شده تا در صورت نیاز برای تنظیم بازار عرضه شود. تعیین نرخ خرید حمایتی گوشت مرغ و تخممرغ مازاد توسط کمیتههای استانی با توجه به شرایط هر استان انجام میشود و شرکت پشتیبانی امور دام کشور این برنامه را بهمنظور ذخیرهسازی مطمئن گوشت مرغ و تخممرغ در کشور انجام داده است تا در صورت نیاز و با دستور و ابلاغ وزیر جهاد کشاورزی برای متعادلسازی به بازار تزریق شود. طبق آمار وزارت جهاد کشاورزی اکنون سالانه بین ۲.۵ تا ۲.۷میلیون تن گوشت مرغ و بیش از یک میلیون تن تخممرغ تولید و به بازار عرضه میشود. در این راستا پیش از این وزیر جهاد کشاورزی تأکید کرده بود ...
گروه اقتصادی/ محسن سلامی مدیرعامل شرکت پشتیبانی امور دام کشور اعلام کرد در پی دستور وزیر جهاد کشاورزی بهمنظور حمایت از تولیدکنندگان و مصرفکنندگان داخلی، تاکنون بیش از ۳۷هزار تن گوشت مرغ و تخممرغ مازاد از تولیدکنندگان خریداری شد که از این میزان خرید حمایتی، بیش از ۳۵هزار تن گوشت مرغ و حدود ۲۵۰۰تن تخممرغ مازاد از واحدهای تولید داخلی خریداری و ذخیرهسازی شده تا در صورت نیاز برای تنظیم بازار عرضه شود.
تعیین نرخ خرید حمایتی گوشت مرغ و تخممرغ مازاد توسط کمیتههای استانی با توجه به شرایط هر استان انجام میشود و شرکت پشتیبانی امور دام کشور این برنامه را بهمنظور ذخیرهسازی مطمئن گوشت مرغ و تخممرغ در کشور انجام داده است تا در صورت نیاز و با دستور و ابلاغ وزیر جهاد کشاورزی برای متعادلسازی به بازار تزریق شود. طبق آمار وزارت جهاد کشاورزی اکنون سالانه بین ۲.۵ تا ۲.۷میلیون تن گوشت مرغ و بیش از یک میلیون تن تخممرغ تولید و به بازار عرضه میشود. در این راستا پیش از این وزیر جهاد کشاورزی تأکید کرده بود برای حمایت از تولید، تسهیلات سرمایه در گردش به دامداران و مرغداران ارائه و مرغ مازاد تولیدکنندگان توسط شرکت پشتیبانی امور دام کشور هم خریداری شود تا تولیدکنندگان نگرانی بابت تولید خود نداشته باشند.
وزارت جهاد کشاورزی برای حمایت از تولیدکنندگان مرغ و تخممرغ اقداماتی را در دستور کار خود قرار داد که تصویب ۲۰هزار میلیارد تومان تسهیلات ارزانقیمت برای تولیدکنندگان، خرید قراردادی مرغ پس از 45روز و پاسخ به نگرانی تولیدکنندگان مرغ و طیور، پیشخرید جوجهریزی توسط مرغداران، رفع محدودیتهای صادراتی شامل عوارض صادراتی مرغ، تخممرغ و صادرات مازاد تولید به بازار دیگر کشورها، از جمله اقدامات وزارت جهاد کشاورزی برای حمایت از تولیدکنندگان محسوب میشود.
حمایت دولت برای تداوم فعالیت مرغداران
رضا مبصری، دبیر انجمن تولیدکنندگان مرغ در گفتوگو با «ایران» در تشریح اقدام دولت در خرید حمایتی از تولیدکنندگان مرغ و طیور گفت: بعد از مردمیسازی یارانهها و اصلاح تخصیص ارز 4200تومانی، هزینههای تولید افزایش پیدا کرد و نسبت مداخله نهادهها و خوراک دام با تولید به 70درصد رسید. تا پیش از اصلاح ارز 4200تومانی، قیمت خوراک مرغ برای تولیدکنندگان به 5200تومان در هر کیلو میرسید ولی حالا به 18500تومان رسیده است. در این شرایط با مداخله 70درصدی برای هزینههای تمامشده، افزایش قیمت مرغ مسأله دور از ذهنی نیست.
وی ادامه داد: بعد از حذف ارز ترجیحی، میزان مصرف مرغ در بازار کاهش پیدا کرد و تولیدکنندگان هم مجبور شدند طی 50روز اخیر مرغ را زیر قیمت مصوب به فروش برسانند. وزارت جهاد کشاورزی باید مکانیسمی را برای تداوم فعالیت تولیدکنندگان به کار میگرفت تا آنها در چرخه تولید باقی بمانند. به همین منظور دولت اقدام به خرید تضمینی از تولیدکنندگان کرد و به آنها این اطمینان را داد که در صورت عدم خرید محصول توسط خریداران، مرغ را با قیمت کف بازار از آنها خریداری میکند.
مبصری با اشاره به اینکه در میزان ذخیره استراتژیک برای تأمین گوشت مرغ تعیین شده است، افزود: تعریف میزان ذخیره استراتژیک با هدف جلوگیری از بروز اختلال و مشکل در بازارها و مانعی در جهت افزایش قیمتها است. دولت با خرید حمایتی به دو هدف خود که پشتیبانی از تولیدکنندگان و تأمین ذخایر استراتژیک در کشور بود، دست پیدا کرد.
دبیر انجمن تولیدکنندگان مرغ با اشاره به تفاوت قیمت خرید مرغ در هر استان گفت: کمیتهای در هر استان مرکب از رئیس سازمان جهاد کشاورزی، نماینده اداره تعزیرات حکومتی استان، نماینده تولیدکنندگان و رئیس پشتیبانی استان تشکیل شده که قیمتگذاری مرغ در استان را دراختیار دارند. بعضی از استانها مانند گلستان بیشتر از نیاز خود مرغ تولید میکنند و مازاد آن را به استان تهران میفرستند. بنابراین با توجه به اقتضای عرضه و تقاضا در هر استان، کف قیمت تأیید میشود.
مبصری ادامه داد: با توجه به افزایش قیمت نسبی گوشت مرغ و نزدیک شدن به قیمتهای مصوب ستاد تنظیم بازار، اکنون وزارت جهاد کشاورزی خرید حمایتی را منوط به سویه آرین کرده است.
وی با اشاره به وضعیت صادرات مرغ در هفتههای اخیر گفت: نرخ صادرات مرغ با توجه به قیمتهای داخلی تعیین میشود و حالا با توجه به بالا رفتن نسبی قیمتها در داخل، صادرات مرغ توجیه اقتصادی کمتری دارد. اکنون آمار دقیق صادرات مرغ از کشور در گمرکات وجود ندارد ولی در شرایط فعلی به نظر میرسد صادرات کشش کمتری پیدا کرده است.
گروه اقتصادی/ محسن سلامی مدیرعامل شرکت پشتیبانی امور دام کشور اعلام کرد در پی دستور وزیر جهاد کشاورزی بهمنظور حمایت از تولیدکنندگان و مصرفکنندگان داخلی، تاکنون بیش از ۳۷هزار تن گوشت مرغ و تخممرغ مازاد از تولیدکنندگان خریداری شد که از این میزان خرید حمایتی، بیش از ۳۵هزار تن گوشت مرغ و حدود ۲۵۰۰تن تخممرغ مازاد از واحدهای تولید داخلی خریداری و ذخیرهسازی شده تا در صورت نیاز برای تنظیم بازار عرضه شود.
تعیین نرخ خرید حمایتی گوشت مرغ و تخممرغ مازاد توسط کمیتههای استانی با توجه به شرایط هر استان انجام میشود و شرکت پشتیبانی امور دام کشور این برنامه را بهمنظور ذخیرهسازی مطمئن گوشت مرغ و تخممرغ در کشور انجام داده است تا در صورت نیاز و با دستور و ابلاغ وزیر جهاد کشاورزی برای متعادلسازی به بازار تزریق شود. طبق آمار وزارت جهاد کشاورزی اکنون سالانه بین ۲.۵ تا ۲.۷میلیون تن گوشت مرغ و بیش از یک میلیون تن تخممرغ تولید و به بازار عرضه میشود. در این راستا پیش از این وزیر جهاد کشاورزی تأکید کرده بود برای حمایت از تولید، تسهیلات سرمایه در گردش به دامداران و مرغداران ارائه و مرغ مازاد تولیدکنندگان توسط شرکت پشتیبانی امور دام کشور هم خریداری شود تا تولیدکنندگان نگرانی بابت تولید خود نداشته باشند.
وزارت جهاد کشاورزی برای حمایت از تولیدکنندگان مرغ و تخممرغ اقداماتی را در دستور کار خود قرار داد که تصویب ۲۰هزار میلیارد تومان تسهیلات ارزانقیمت برای تولیدکنندگان، خرید قراردادی مرغ پس از 45روز و پاسخ به نگرانی تولیدکنندگان مرغ و طیور، پیشخرید جوجهریزی توسط مرغداران، رفع محدودیتهای صادراتی شامل عوارض صادراتی مرغ، تخممرغ و صادرات مازاد تولید به بازار دیگر کشورها، از جمله اقدامات وزارت جهاد کشاورزی برای حمایت از تولیدکنندگان محسوب میشود.
حمایت دولت برای تداوم فعالیت مرغداران
رضا مبصری، دبیر انجمن تولیدکنندگان مرغ در گفتوگو با «ایران» در تشریح اقدام دولت در خرید حمایتی از تولیدکنندگان مرغ و طیور گفت: بعد از مردمیسازی یارانهها و اصلاح تخصیص ارز 4200تومانی، هزینههای تولید افزایش پیدا کرد و نسبت مداخله نهادهها و خوراک دام با تولید به 70درصد رسید. تا پیش از اصلاح ارز 4200تومانی، قیمت خوراک مرغ برای تولیدکنندگان به 5200تومان در هر کیلو میرسید ولی حالا به 18500تومان رسیده است. در این شرایط با مداخله 70درصدی برای هزینههای تمامشده، افزایش قیمت مرغ مسأله دور از ذهنی نیست.
وی ادامه داد: بعد از حذف ارز ترجیحی، میزان مصرف مرغ در بازار کاهش پیدا کرد و تولیدکنندگان هم مجبور شدند طی 50روز اخیر مرغ را زیر قیمت مصوب به فروش برسانند. وزارت جهاد کشاورزی باید مکانیسمی را برای تداوم فعالیت تولیدکنندگان به کار میگرفت تا آنها در چرخه تولید باقی بمانند. به همین منظور دولت اقدام به خرید تضمینی از تولیدکنندگان کرد و به آنها این اطمینان را داد که در صورت عدم خرید محصول توسط خریداران، مرغ را با قیمت کف بازار از آنها خریداری میکند.
مبصری با اشاره به اینکه در میزان ذخیره استراتژیک برای تأمین گوشت مرغ تعیین شده است، افزود: تعریف میزان ذخیره استراتژیک با هدف جلوگیری از بروز اختلال و مشکل در بازارها و مانعی در جهت افزایش قیمتها است. دولت با خرید حمایتی به دو هدف خود که پشتیبانی از تولیدکنندگان و تأمین ذخایر استراتژیک در کشور بود، دست پیدا کرد.
دبیر انجمن تولیدکنندگان مرغ با اشاره به تفاوت قیمت خرید مرغ در هر استان گفت: کمیتهای در هر استان مرکب از رئیس سازمان جهاد کشاورزی، نماینده اداره تعزیرات حکومتی استان، نماینده تولیدکنندگان و رئیس پشتیبانی استان تشکیل شده که قیمتگذاری مرغ در استان را دراختیار دارند. بعضی از استانها مانند گلستان بیشتر از نیاز خود مرغ تولید میکنند و مازاد آن را به استان تهران میفرستند. بنابراین با توجه به اقتضای عرضه و تقاضا در هر استان، کف قیمت تأیید میشود.
مبصری ادامه داد: با توجه به افزایش قیمت نسبی گوشت مرغ و نزدیک شدن به قیمتهای مصوب ستاد تنظیم بازار، اکنون وزارت جهاد کشاورزی خرید حمایتی را منوط به سویه آرین کرده است.
وی با اشاره به وضعیت صادرات مرغ در هفتههای اخیر گفت: نرخ صادرات مرغ با توجه به قیمتهای داخلی تعیین میشود و حالا با توجه به بالا رفتن نسبی قیمتها در داخل، صادرات مرغ توجیه اقتصادی کمتری دارد. اکنون آمار دقیق صادرات مرغ از کشور در گمرکات وجود ندارد ولی در شرایط فعلی به نظر میرسد صادرات کشش کمتری پیدا کرده است.
وزیر اسبق بهداشت با اعلام اینکه واکسیناسیون در دولت قبل به 10 میلیون نفر هم نرسید مطرح کرد
واکسن نزدهها کانون بحران هستند
با مستقر شدن دولت سیزدهم تا امروز بیش از 140 میلیون دوز واکسن تزریق شده است اما هنوز 14 میلیون نفر واکسن نزده در کشور داریم
وزیر اسبق بهداشت معتقد است ما بهدلیل عدم دسترسی یا دسترسی دیرهنگام به برخی داروها و تجهیزات پزشکی با یک جنایت جنگی روبهرو بودیم هرچند دولت قبل وظیفه داشت چنین خطری را رصد کند و ذخیره دارویی را افزایش دهد. کامران باقری لنکرانی، پزشک و سیاستمدار و عضو هیأت مؤسس و هیأت امنای بنیاد فرهیختگان ایران است که در دولت نهم وزیر بهداشت بوده است. رئیس مرکز تحقیقات سیاستگذاری سلامت دانشگاه علوم پزشکی شیراز که خاطرات زیادی از روزهای سخت کرونا دارد، میهمان خبرگزاری ایرنا بود و به بررسی عملکرد دولت سیزدهم بویژه در حوزه سلامت و مهار کرونا در مدت ۹ ماه اخیر پرداخت. مشروح گفتوگوی تفصیلی با باقری لنکرانی در ادامه آمده است...
امین صبحی- مریم عاقلی
خبرنگار
وزیر اسبق بهداشت معتقد است ما بهدلیل عدم دسترسی یا دسترسی دیرهنگام به برخی داروها و تجهیزات پزشکی با یک جنایت جنگی روبهرو بودیم هرچند دولت قبل وظیفه داشت چنین خطری را رصد و ذخیره دارویی را افزایش دهد.به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری ایرنا، کامران باقری لنکرانی، پزشک و سیاستمدار و عضو هیأت مؤسس و هیأت امنای بنیاد فرهیختگان ایران است که در دولت نهم وزیر بهداشت بوده است، رئیس مرکز تحقیقات سیاستگذاری سلامت علوم پزشکی شیراز که خاطرات زیادی از روزهای سخت کرونا دارد، میهمان خبرگزاری ایرنا بود و به بررسی عملکرد دولت سیزدهم بویژه در حوزه سلامت و مهار کرونا در مدت ۹ ماه اخیر پرداخت. مشروح گفتوگوی تفصیلی با باقری لنکرانی در ادامه آمده است؛
یکی از شعارها و وعدههای آقای رئیسی بحث مهار ویروس کرونا بود. به نظر شما این دستاورد چطور محقق شد؟ از روزی ۷۰۰ فوتی به فوتیهای تک رقمی رسیدیم و چند روز شاهد بودیم این عدد به صفر رسیده است.
موضوعات سلامت طی سیاستگذاریهای عمومی انجام میشود، از اینرو وقتی یک نگاه فرابخشی به بحث سلامت وجود دارد، میتوانیم شاهد جهش در دستاوردهای بخش سلامت باشیم. اتفاق مهمی که در دولت سیزدهم رخ داد این بود که رئیس جمهور بهعنوان رئیس قوه مجریه در این عرصه شخصاً وارد شدند و من با اطلاعاتی که دارم میدانم، ایشان برای تهیه واکسن نه تنها با کشورهایی که قرار بود برای ما تهیه واکسن داشته باشند، شخصاً تماس گرفتند، بلکه حمایت مالی لازم را انجام دادند و یک کار چندوجهی را شروع کردند و این باعث شد وزارت بهداشت بتواند با یک حمایت عالی به کار خود شتاب بهتری بدهد.
مردم هم وقتی دیدند حاکمیت و بخصوص رئیس جمهور پای کار هستند، همکاری و همدلی بیشتری به خرج دادند و این حماسه رقم خورد، در حالی که تا پیش از آن ما بهعنوان یک کشور ناکام در مقابله با کرونا بودیم تبدیل به کشوری شدیم که اکنون میتوانیم به دستاوردهای خود در این عرصه افتخار کنیم و با زحمات مدافعین سلامت که از جان و دل گذشتند و تعداد زیادی شهید تقدیم کردند، مهار کرونا به نتیجه رسید و شیرینی آن نمایان شد. بنابراین کلید این موفقیت حمایت عالی دولت و شخص رئیس جمهور است که توانست به امورات عرصه سلامت در زمینه کرونا شتاب و تعالی دهد.
علت اینکه دولت آقای روحانی به سمت واردات انبوه واکسن نرفت، چه بود؟ برخی اذعان داشتند تأمین واکسن به موضوع FATF یا برجام برمیگردد و بهدنبال سیاسی کاری بودند. تحلیل شما با توجه به اینکه در مسند وزارت بهداشت بودید و تجربههای این چنینی در زمینه تأمین دارو داشتید، چیست؟
نکتهای که اکنون میتوانیم به آن افتخار کنیم این است که ما شاهد هماهنگی بسیار خوب بین بخشی با مدیریت عالی ریاست محترم جمهوری بودیم که این به همافزایی ما کمک کرد، وجود ناهماهنگی، چندصدایی و راهبردهای مختلف در هر موضوعی باعث میشود که تلاشها به ثمر ننشیند و هیچ فردی هم دوست نداشت چنین صحنهای را ملاحظه کند که ۷۰۰ نفر در روز فوت کنند، آن هم مرگی که تا حدود زیادی میتوانستیم از آن پیشگیری کنیم.بخش مهمی از این اتفاق ناشی از ناهماهنگیها و فقدان راهبرد کلان در این موضوع و نگاههای مقطعی به حل مشکل بود، البته گاهی مواقع نیز سادهانگاری میشد. یعنی ما این تلخی را داشتیم که گاهی مواقع با اطلاعات غلطی که داده میشد مسئولی در کشور میگفت ما از شنبه مسأله کرونا را در کشور نخواهیم داشت! در حالی که همه بردارهای اپیدمیولوژیک به ما میگفت بزودی با موج سنگین روبهرو میشویم لذا این اخبار غلط ناشی از کارشناسی غلط، ناهماهنگی در اطلاعرسانی و بهنگام نبودن اطلاعرسانی بود که باعث تصمیمات غلط میشد.
در حال حاضر این نگرانی را داریم که اگر پس از این موفقیتی که حاصل زحمات بخشهای مختلف وزارت بهداشت و کادر درمان و مجموعه نهادهایی که با مدیریت رئیس جمهور کار را پیش بردند، بوده است، دوباره دچار ساده اندیشی شویم و فکر کنیم کرونا تمام شده و خیالمان راحت باشد، ممکن است سریع به ضد خود تبدیل شود چراکه ما با یک ویروس هوشمند روبهرو هستیم که باید دائم رصد شود لذا نه باید ساده انگاری کنیم و نه ترس بیخودی داشته باشیم.
در صحبتهای خود به تصمیمات غلط و حرکات منفعل دولت قبل در این زمینه اشاره کردید. با توجه به اینکه بیمسئولیتی و سیاسی کاری نسبت به جان انسانها انجام شد، آیا اکنون نباید از لحاظ قضایی به این جرم رسیدگی شود؟ ضمن اینکه در آن مقطع به جای پیشگیری بهدنبال درمان رفتند و در نهایت اخبار ناخوشایندی هم از پشت پرده واردات رمدسیویر (remdesivir) منتشر شد، چرا درآن زمان به همان شیوه که رمدسیویر وارد شد این افراد به سراغ واردات واکسن نرفتند؟
بالاخره رویکردهایی که در برابر مشکلات سلامت اتخاذ میکنیم هر چقدر هم مبتنی بر ارتقای سلامت و پیشگیری باشد، طبیعتاً اثربخشی آن بهتر است. در ابتدای جریان کرونا رویکرد درمانمحور و تأکید بر پیشگیریهایی که برای ما در دسترس بود، دنبال شد؛ اینکه مثلاً بگوییم ما میخواهیم واکسن مدرنا بیاوریم در حالی که امریکا یک واکسن مدرنا را تا مدتها به هیچ کشوری نفروخت یا بگوییم واکسن فایزر بیاوریم در حالی که درگیر انتقال ارز میشدیم؛ در همان مقطع خیلی از کشورها حتی کشورهای ثروتمند و کشورهای جنوبی ما، عمده واکسیناسیون خود را با واکسن چینی انجام دادند؛ بیش از دو سوم واکسنهایی که در دنیا در ایام کرونا مصرف شد، واکسن چینی بود. واکسن چینی ممکن است در برخی از شاخصها از برخی واکسنها عقبتر یا جلوتر باشد ولی مهمترین مسأله در کرونا مرگ بود.
طبق تحقیقی که ما انجام دادیم و سروصدا هم کرد، ما نشان دادیم واکسن چینی به رغم اینکه ممکن است برخی به آن انتقاد داشته باشند، در پیشگیری از بستری شدن در بیمارستان و در پیشگیری از مرگ و میر تفاوتی با واکسنهای مشهور جهان نداشت و این یک نوع عدم برنامهریزی عالمانه بود که ما را در قصه واکسن عقب انداخت. در آن دوره مسئولی گفت من به خاطر اینکه مردم موش آزمایشگاهی نشوند واکسن چینی وارد نکردم در حالی که همین واکسنهایی که صحبت آن است مجوز اضطراری گرفته بودند، یعنی چه از سازمان بهداشت جهانی و چه در کشورهای خود این مجوز را داشتند.به یاد دارم در آن دوره یک موجی شکل گرفت و تلاش کردند قرصی را که برای پیشگیری توسط یک کمپانی تولید شده بود، وارد کنند که مردم به جای واکسن این را بخورند؛ این موارد رویکردهای اشتباه است اما اینکه آیا نیروی پیشران این موضوعات تخلف و فساد بود یا خیر، بحث جدایی است و من فکر نمیکنم نیروی پیشران همگی این موضوع باشد، هرچند انکار هم نمیکنم که در قصه دارو ما واقعاً حجم زیادی از سرمایه کشور را به هدر دادیم و اکنون هم همه مطالعات نشان میدهد این داروها تأثیرات شگرفی در درمان ندارند مگر برای گروههای خاص؛ اما متأسفانه حجمی که از این دارو استفاده کردیم تقریباً در دنیا با خیلی جاهای دیگر غیرقابل مقایسه است. بنابراین ما شاهد یک ضعف آشکاری در تصمیمگیری در این زمینه بودیم؛ مسئول این ضعف، بخش مهمی از کارشناسان موضوع هستند که این تصمیمسازی را بهوجود آوردند و راه اشتباه را گزارش کردند. مسئول بخش دیگر فردی است که این دسترسی را برای واکسن ایجاد نکرد؛ در حالی که در دوره آقای رئیسی این اتفاق سریع رخ داد؛ یعنی از زمانی که آقای رئیسی رئیس جمهور شد، ما واکسنها را وارد کردیم در حالی که هنوز دولت شکل نگرفته بود اما بعد از اینکه دکتر عیناللهی مستقر شد، این کارها را بیشتر پیگیری کردند و روند واردات واکسن هم شتاب بیشتری گرفت. لذا این نشان میدهد دولت قبل هم میتوانست از برخی راههای دیگر استفاده کند اما خود را در قضیه واردات واکسن زمینگیر کرد. متأسفانه ما نگاه خود را روی خط مشی پیشگیری و ارتقای سلامت نبردیم؛ حتی در کارهای محیطی مدتها طول کشید به سراغ شبکه آمدیم؛ در وضعیت برگشت به شبکه که مصداق آن طرح شهید سلیمانی بود کاملاً ملاحظه کردیم وقتی به شبکه، به مراقبت در منزل و مراقبت همه جانبهتر برگشتیم بسیاری از شاخصهها تغییر کرد.
برخی جریانات رادیکال بهدنبال القای این موضوع هستند که ۹۵ درصد واردات واکسن در دولت دوازدهم انجام شده بود؛ براساس اطلاعاتی که شما دارید چقدر این مسأله صحت دارد؟
ما که ندیدیم، بالاخره نمیگوییم تلاش نکردند ولی حجم واکسیناسیونی که تا آخرین روزهای دولت دوازدهم انجام شد نهایتاً به ۱۰ میلیون نفر هم نرسید اما در دولت سیزدهم توانستیم در زمان کوتاهی به حدود ۱۰۰ میلیون دوز و اکنون به ۱۴۰ میلیون دوز رسیدیم. البته الان در مقطعی هستیم که واکسن نزدهها یک کانون بحران بالقوه برای کشور هستند و طبق آماری که شنیدهام حدود ۱۴ میلیون نفر در کشور واکسن نزدهاند. این تعداد برای جمعیت کشور خطر بالقوهای ایجاد میکند که اگر خدای ناکرده با موج دیگری روبهرو شویم کسانی که واکسن گرفتهاند یک وضعیت مناسبتری دارند اما این افراد میتوانند کانون انتقال و گسترش بیماری برای خود و دیگران باشند. در واکسیناسیون کرونا اینطور نیست که ما اثر ماندگاری با یک دوز داشته باشیم و طبق اطلاعات علمی ماندگاری اثر واکسن حدود ۲۸۰ روز است. یعنی تا ۲۸۰ روز جلوی بستری شدن و مرگ را تا حد زیادی میگیرد اما هرچه فاصله دورتر شود این اثرگذاری کمتر میشود. بنابراین باید با توجه به روند بیماری اتفاقاتی که در کشورهای همسایه ما میافتد هم رصد شود. دنیا مثل سابق نیست و رفت و آمدها بسیار زیاد است و ما با خیلی از کشورهای همسایه مراوده داریم، گزارش هایی که در برخی کشورهای همسایه وجود دارد نشان میدهد تعداد بیماران رو به افزایش است و باید آنها را رصد کنیم و متناسب با آن، برنامهها را به روزرسانی کنیم.
به ۱۴ میلیون فرد واکسن نزدهای اشاره کردید که مثل بمب ساعتی هستند، دولت برای اینکه دستاوردی را که در حوزه درمان داشته ، حفظ کند باید با این افراد چطور برخورد کند؟
ما احتیاج داریم که این افراد را قانع کنیم، ضمن اینکه دولت باید نسبت به حفاظت از جان همه شهروندان اقدام کند و برای مکانهای خاص مقررات ویژه بگذارد و روی آن نظارت داشته باشد، از سوی دیگر باید درباره بحث افزایش سواد سلامت و قانع کردن افراد بیشتر کار کنیم چراکه در همه جای دنیا کم و بیش با موضوع واکسن هراسی روبهرو بودند و درصد این امر در کشورهای مختلف متفاوت بود؛ حتی در کشورهایی که ادعای توسعه دارند هم این وضعیت وجود داشت، حتی برخی کشورها تا حدود بیش از ۴۰ درصد افراد واکسن نزدهاند یا واکسن ناقص زدهاند لذا این موضوعی فراگیر در دنیاست اما در ایران با توجه به پشتوانه مرجعیت دینی یعنی شخص رهبر معظم انقلاب که خودشان سه دوز واکسن هم زدند، سرمایه مهمی برای ماست و باید از این سرمایهها استفاده کنیم در حالی که برخی از افراد با بهانههای به ظاهر دینی یا به ظاهر علمی واکسن هراسی را ترویج کردند و ما باید بتوانیم همه این افراد را قانع کنیم و نشان دهیم اگر واکسن نزنیم چه اتفاقی میافتد. مثلاً آمارهای امریکا نشان میدهد ایالتهایی که میزان پوشش واکسیناسیون آنها کمتر از ۶۵ درصد بوده خیلی آسیبپذیر بودند و با اینکه سویه اُمیکرون نسبتاً ملایمتر بود اما آنها مرگ و میرهای سنگینی را تجربه کردند.
با توجه به اینکه شما در مقطعی مسئولیت وزارت بهداشت را برعهده داشتید، بفرمایید آیا کسی که در بیمارستان دچار عارضه دیگری غیر از بیماری خود شود، آن بیمار خود باید روند درمان و تهیه دارو را عهدهدار شود یا بیمارستان باید این کار را انجام دهد؟
تقریباً آمارهای دنیا اینطور میگوید که کسانی که در بیمارستان بستری میشوند حدود ۱۵-۱۰ درصدشان دچار عوارض ناشی از بستری شدن در بیمارستان میشوند. برخی از این عوارض مربوط به داروهایی است که تجویز میکنیم و برخی مربوط به ماهیت کاری است که انجام میدهیم. مثلاً من اندوسکوپی میکنم و میخواهم یک پُلیپ را بردارم، لذا حتماً از قبل به بیمار میگویم یک درصد احتمال دارد وقتی این را انجام میدهم، پارگی رخ دهد، بالاخره من نهایت دقت را میکنم ولی این احتمال وجود دارد خونریزی کند. بنابراین عوارض درمان یک امر شناخته شده است. آنچه مهم است اینکه در مقابل این عوارض درمان سعی کنیم هر چه میتوانیم پیشگیری کنیم. راهنماهای درمان کمک برای پیشگیری است یا دقت کنیم برخی از کارها را در شرایط خاص انجام دهیم یا این که کار را با تجهیزات خاص انجام دهیم. در پاسخ به پرسشی که شما بیان کردید که چه کسی مسئول این عارضه است، باید گفت قاعدتاً نظام سلامت باید این مسئولیت را برعهده داشته باشد ولی در مقطعی مثلاً داروی ضدقارچ در پاییز و زمستان سال ۹۹، در دسترس نبود و دچار مشکل بودیم و در کشور خیلی از این داروها را نداشتیم و ما به هر دری میزدیم به در بسته میخوردیم. بنابراین نظام سلامت باید این مسائل را پیشبینی کند و آمادگی داشته باشد. بنابراین اینکه بموقع رصد و ذخیرهسازی مناسب انجام شود، به نظام برنامهریزی ما بازمیگردد و برخی نیز به مشکلاتی که داریم، اگرچه در ظاهر امریکا اعلام کرده من در دسترسی ایران به دارو و تجهیزات پزشکی ممنوعیت ایجاد نکردم ولی عملاً ممنوعیت ایجاد کرده است چرا که ما در دسترسی به داروها، روان بودن گذشته را به هیچ وجه نداریم.
ساز و کار آن سخت شده است؟
بله؛ اکنون اگر بخواهیم دارویی وارد کنیم با مشکلات زیادی مواجه هستیم. اینکه بانکی جرأت کند پول ما را قبول کند و شرکت مورد نظر ریسک کند و نترسد از اینکه توسط امریکا تحریم شود، خودش یک داستان است. مثلاً حجم مبادله با ما در مقایسه با حجم مبادله با امریکا خیلی کمتر است و اگر این کار را انجام دهند، جریمه هم میشوند. بنابراین همه این مسائل در دسترسی به دارو مشکل ایجاد کرده است. در این مقاطع همانطور که دکتر مرندی، رئیس محترم فرهنگستان نامهای به سازمان ملل در این زمینه نوشتند، ما با یک جنایت جنگی هم در عدم دسترسی یا دسترسی دیرهنگام به برخی داروها و تجهیزات پزشکی روبهرو بودیم. البته ما هم وظیفه داشتیم وقتی میبینیم چنین خطری رخ میدهد، آن را رصد کنیم و ذخیره را افزایش دهیم.
پشت پرده مافیای دارو چیست و سیاستمداران چه نقشی در آن دارند؟ مثلاً چطور میشود (آمفوتریسین بی) دارویی که برای درمان موکورمیکوزیس - قارچ سیاه - استفاده میشد یا رمدسیویر که در آن مقطع میگفتند نیست در بازار آزاد وجود داشت؟ آیا سیستم نظام سلامت نمیدانست که باید این دارو را ذخیره کند ولی دلال این را میداند و آن را وارد کرده و در مقطعی که نیاز به دارو است به بازار آزاد وارد میکند.
بالاخره در این زمینه با تخلف روبهرو هستیم. شبکه توزیع ما گاهی مواقع یک حفرههایی دارد که این مشکلات را ایجاد میکند. ما برخی مواقع با فقدان نگاه بلندمدت روبهرو هستیم که نگاه نمیکنیم آینده را چطور ببینیم و تنها مقطع فعلی را میبینیم که هم با سودجویی روبهرو هستیم و هم با جنایت و فساد.
در آن مقطع عکس این را در صفحه اجتماعی خودم منتشر کردم که فردی یک آمپول را برداشته و روی آن مارک رمدسیویر چسبانده و چند میلیون فروخته است. بنابراین یک قسمت کار مدیریتی و یک بخش هم کار جنایی است و قسمتی نیز کار مبارزه با قاچاق است و همه این موارد یک فرمول ندارد و باید همه آنها را با هم دید.
بخشی از مافیای دارو کلاهبرداری است. آیا مشکل واکسن هم آن زمان همین بود.
بله. درباره واکسن هم این مسأله وجود داشت که آب مقطر فروخته بودند.
در واقع این افراد متخلفان خرده پا هستند؟
در همین بحث رمدسیویر و تخلفی که شد، تخلف سازماندهی شده بزرگ در خیلی از استانها بود که بعداً تعدادی را دستگیر کردند. در اینجا ما با قاچاق آب معدنی و نوشابه روبهرو نیستیم بلکه با چیزی روبهرو هستیم که با جان مردم و سرنوشت خانوادهها ارتباط دارد. در جریان کرونا آماری است که میگویند بیش از ۵۰ هزار نفر یتیم شدند یعنی تا آخر عمر متأثر از کرونا هستند. این خیلی تلخ است اما باید منصفانه قضاوت کرد و وقتی منصفانه قضاوت نکنیم دچار عوارضی میشویم که بعد نمیتوانیم جبران کنیم. برای من تلخ است که میبینم موج تمایل به مهاجرت بین همکاران جوان من رو به افزایش است. برخی از همکاران جوان تا بیش از ۶۰ درصد بهدنبال مهاجرت هستند و این خیلی تلخ است که سرمایه خود را از دست میدهیم. رفتارهایی که در این تعامل میکنیم باید منصفانه باشد یعنی فرد احساس کند اگر کار خود را درست انجام میدهد، مورد حمایت و تقدیر است. زمانی که وزارتخانه بودیم برخوردهایی درباره موضوع ناصرخسرو شد درحالی که ۳-۲ نفر بودند که هیچ یک نه داروساز بودند و نه در کادر سلامت مسئولیت داشتند ولی پشت پرده تأمین مالی این شبکه قاچاق ناصرخسرو بودند که آن هم داستان تلخی دارد و در استانهای دیگر نیز تکثیر شده و هر یک از مراکز استانها یک خیابان ناصرخسرو برای خود دارند اما آنها اکثریت داروسازان ما نیستند. دکتری که زیرمیزی میگیرد و برخورد نامناسب دارد اکثریت اطبای ما نیستند. اگر ما این تفکیک را نکنیم و نتوانیم از نخبه خود تقدیر کنیم، چوب آن را میخوریم.
باید تفکیک مافیای دارو را از این قشر مورد توجه قرار داد.
بله همین را میخواهم بگویم که اگر این تفکیک رخ ندهد مشکل ساز میشود. صحبت از مافیای دارو به این معنا نیست که بخواهیم صنعت دارویی و شبکه توزیع سالم کشور را زیرسؤال ببریم. ولی این که با متخلفی که شبکههای تخلف دارد، برخورد کنیم وظیفهای است که فقط از عهده وزارت بهداشت به تنهایی برنمیآید. در داستان برخورد با قاچاق دارو در ناصرخسرو تنها کاری که توانستیم انجام دهیم این بود که معاونت وقت وزارت بهداشت با نیروی انتظامی همکاری کرد و ما از شبکه خود محافظت بیشتری کردیم و آن جریان حل شد و مسیر درست را فراهم و انحصار در واردات دارو را از بین بردیم. وقتی انحصار را از بین بردیم، دسترسی بهتر شد و به جای اینکه کانال واردات و توزیع محدود باشد، این شبکه را گسترده کردیم.
یکی از دلایل تشکیل مافیا انحصار است.
بله. وقتی انحصار را از بین ببرید هم دسترسی بهتر میشود و هم رقابتپذیری بهوجود میآید و هم قاچاق زمینه ایجاد پیدا نمیکند.
به نظر شما تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی هم به بحث مافیای دارو شدت بخشید؟
الان مشکلی که داریم این است که سازوکار ارز ۴۲۰۰ تومانی باید مشخصتر، شفافتر و دقیقتر باشد تا مشکل ایجاد نکند، در برخی موارد اگر ارز آزاد باشد، نه بیمه توان پرداخت دارد، نه عامه مردم لذا باید این موارد شناسایی شود. کاری که در حال حاضر سازمان غذا و دارو انجام میدهد تمرکز روی این مسائل است.
ما اگر میخواهیم ارز را با هر مکانیزمی ارائه بدهیم، نهایتاً باید کاری کنیم که دارو به قیمتی بهدست مصرفکننده برسد که برای او قابل فراهم آوردن باشد و این اکنون چالش مهمی است که اگر بیدقتی صورت گیرد لطمه بدی میبینیم. یک امر تلخی که در حسابهای ملی سلامت داریم این است که بیمه شدن در برابر هزینههای کمرشکن سلامت هیچ نقش محافظتی نداشته باشد و این یعنی بیمه ما ناکارآمد است و بیمه ما پوشش خدمات کافی ندارد. حالا ۵ میلیون نفر را رایگان بیمه کنیم ولی وقتی پوشش خدمات خوب نباشد اگر تعدادی از آنها سرطان بگیرند یا به داروهای گرانقیمت نیاز پیدا کنند، این مکانیسم باید درست تعریف شود؛ بنابراین یکی از چالشهای بسیار مهم امسال همین مسأله است.
پیشنهاد خاصی دارید؟
در این زمینه به نظر میرسد باید این جنس داروها را حداقل برای برخی از بیماریها که با سلامت مردم سروکار دارد در یک مسیر محافظت شده قرار داد طوری که امکان دسترسی برای همه افراد نیازمند به این دارو فراهم شود. در حال حاضر این نگرانی وجود دارد که مثلاً دارو ممکن است در داروخانه با قیمت بالایی باشد، ولی اولاً داروخانه توان تأمین آن را ندارد و دوماً افراد هم نمیتوانند آن را بخرند. بنابراین این دارو در بیمارستان مصرف میشود که آن بیمارستان باید با حساب و کتاب کار کند، نه اینکه در آنجا هم شبکه توزیع را قلقلک دهیم که دچار تخلف شود؛ مثل کاری که سالهاست درباره مواد مخدر انجام میدهیم. یعنی مشخص است این داروی مخدر را به چه کسی و برای چه میزنیم و باید فرم پر شود و در شبکه توزیع اگر تعداد پوکههای آن بالا و پایین شود، افراد باید پاسخگو باشند. بنابراین فعلاً مجبور هستیم تا زمانی که بیمه کارآمدی پیدا کند، مکانیسمهای انتقالی داشته باشیم. البته بیمه کردن ۵ میلیون نفر تا الان در چندین دولت گفته شده، در دولت آقای خاتمی یادم نمیآید اما هم در دولت آقای هاشمی، هم در دولتی که ما بودیم گفته شد.
گفته شد یا عمل شد؟
من میگویم گفته شد. در دوره آقای روحانی هم گفته شد و این دوره نیز دوباره این موضوع گفته شد. اینکه این بیمه کارآمد باشد و دقیقاً به نقطهای که لازم است برسد داستان متفاوتی است. تقریباً تاکنون ۶ بار بودجه برای این کار داشتیم. زمان بنده این امر در اختیار وزارت رفاه بود و قرار شد انجام شود و عدهای هم واقعاً بیمه شدند ولی این ماندگاری و پوشش خیلی مهم است. به یاد دارم در سال ۹۹ بیمه سلامت گفت من پول ندارم و اگر شما دفترچه بیمه روستایی داشتید و به بیمارستان دولتی میرفتید به شما میگفت بیمه سلامت گفته با این دفترچه ماهی ۱۰۰ عمل میتوانید انجام دهید لذا نفر ۱۰۱ که میآمد میگفت عمل نمیکنم در حالی که بیمه را باید کارآمد کنیم و هنوز با کارآمدی فاصله داریم.
اگر بخواهیم در بحرانی که پشت سر گذاشتیم، مهمترین اقدامات دولت را بازخوانی کنیم، نظر شما چیست و دولت چطور توانست این اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی را احیا کند؟
بالاخره این تحرکی که دولت در میدان دارد، تواضعی که مردم از رئیسجمهور ملاحظه میکنند، بسیار مهم است و روایت حضرت امیر(ع) است که فرمودند بین خود و مردم حائلی قرار نده. لذا مردم این مشی فعلی را میبینند و این نکته مهمی است که باعث میشود اعتماد مردم افزایش یابد. اینکه دولت منافع عامه مردم را اهمیت میدهد، نه منافع گروههای خاص، برای مردم بسیار جذابیت ایجاد میکند و حمایت مردم را افزایش میدهد. بالاخره دولت با مخاطره مهمی روبهرو است و آن جراحی اقتصادی است که در حال انجام است. ما یک کشور ۸۴ میلیونی هستیم و این تعداد کاملاً ناهمگن است. مثلاً در این کشور منطقه سرباز را در سیستان و بلوچستان داریم و منطقه یک تهران را هم داریم. لذا در چنین کشور ناهمگنی با گروههای مختلف درآمدی این توجه جدی به محرومان کار سختی است ولی این توقعی است که از دولت سیزدهم میرود و دولت هم نشان داده میتواند آن را برآورده کند. گروههای در معرض خطر و گروههایی که جزو اقشار ضعیف جامعه محسوب میشوند احتیاج به حمایت ویژه دارند. این حمایت ویژه صرفاً نقدی نیست مثلاً در زمان اضطرار وقتی میبینیم کسی دچار اضطرار دارو است نمیتوان گفت صبر کنید تا ارز ۴۲۰۰ تومانی فلان شود و بعد کاری کنیم لذا باید برای اضطرار فعلی پیشبینی لازم را انجام دهیم وگرنه دچار مشکل میشویم. این توان در دولت سیزدهم با توجه به جوان بودن، تحرک و اینکه رئیس این دولت فردی است که رنج محرومیت کشیده و دستپاک است و همکاران دستپاک هم انتخاب کرده، شدنی است.
با توجه به سفرهای استانی و حضور میدانی این امر کمککننده است.
خیلی کمک میکند. اینکه یک نفر در میدان ببیند چه اتفاقی میافتد بهتر است. حضور میدانی آیتالله رئیسی در جریان متروپل به نظرم التیام بخش بود ضمن اینکه با خانوادههای داغدار هم ملاقات و دستورات مهمی صادر کردند. این حضور التیام بخش و آگاهی بخش برای سیاستگذار است و کمک میکند سیاستگذار بهتر تصمیم بگیرد و واقعیتر مسائل را ببیند. از پشت شیشه ماشین به موضوع نگاه نکند و در میدان بهنگام موضوع را ببیند، به همین خاطر توقع ما از این دولت نسبت به دولتهای دیگر بیشتر است.
پیرامون دیپلماسی سلامت و رویکرد متکثر دولت در زمینه سیاست خارجی و خروج از وضعیت کانالیزه شدن برجامی نظر شما چیست و چه پیشنهادی در این زمینه به دولت دارید؟
ما در منطقه ناآرامی قرار داریم و اگر از نظر مخاطرات سلامت بخواهیم بررسی کنیم در دنیا فقط چند کشور هستند که هنوز با فلج اطفال مشکل دارند که دو کشور آن همسایههای شرقی ما هستند. در مرزهای غربی هم چندین نوبت مشکل داشتیم، بنابراین ما باید با همسایههای خود بخصوص آنهایی که رفت و آمدهای غیرقانونی مثل مرز شرقی وجود دارد، حتماً در بحث نظام سلامت به یک نوع تعامل کارآمد برسیم، بخصوص با عراق که روابط خیلی دوستانه و نزدیکی داریم. در نظام سلامت ما نقاط قوت زیادی وجود دارد. ما جزو معدود تولیدکنندههای واکسن یا محصولات بایوتکنولوژی در قاره آسیا هستیم و جزو سه کشوری هستیم که بیشترین تولید محصولات بایوتکنولوژی از نظر تنوع را داریم لذا این موارد زمینه مهمی برای صادرات است. در مورد نانوتکنولوژی یا کارهایی همچون هوش مصنوعی یا علوم شناختی نیز کشور ما کارهای بزرگی کرده و بخشی را تبدیل به محصول کرده است که این ظرفیت را باید معرفی کنیم و از این امر برای سایر تعاملات استفاده کنیم. بحث دیپلماسی علمی سلامت هم در این زمینه خیلی مهم است. ما به اذعان همه کشورهای همسایه در بحث علم پزشکی و داروسازی و دندانپزشکی و پرستاری و علوم بهداشتی جزو قلههای آسیا محسوب میشویم و میتوانیم در این زمینه همکاری داشته باشیم. در بحث توریسم درمانی باید هماهنگی بیشتری در حوزههای بین بخشی ایجاد شود تا کسی که برای درمان به ایران میآید و میتواند سفیر بیان افتخارات کشور باشد، توسط سودجویان تبدیل به کسی نشود که اینجا لطمه خورده و تجربه تلخی دارد و در کشور خود ضد ما شود. لذا این بحث احتیاج به همکاری بین بخشی و هماهنگی دقیقتر دارد که بتوانیم از این ظرفیت بهتر استفاده کنیم و تبدیل به یک ظرفیت تکرار شونده شویم.
در این بخش حرف ناگفتهای دارید؟
معمولاً مواجهه ملموس مردم با نظام سلامت، در قسمت درمان است و مطالبات نیز معمولاً درباره همین موضوع است، آنچه نظام سلامت را کارآمد میکند تأکید روی قسمت پیشگیری و ارتقای سلامت است و مطالبه رهبری نیز بحث تقویت شبکه بوده است. متأسفانه در قانون بودجه سال ۱۴۰۱ آثار این مطالبه را نمیبینیم که گفته باشند این حکم را گذاشتیم تا این امر رهبری به نتیجه برسد. این تقویت شبکه و روزآمد کردن شبکه یک مسأله مهمی است که میتواند هزینههای درمان ما را کاهش دهد و این به تلاش همه ارکان دولت بخصوص قسمتهای اقتصادی دولت نیاز دارد. من فکر میکنم یکی از چیزهایی که میتواند باعث موفقیت دولت سیزدهم شود، توجه به نظام شبکه سلامت است و تقویت آن و حمایت از نگاههای بهداشتی و پیشگیرانه و ارتقای سلامت که امیدواریم این امر در برنامهها بیشتر لحاظ شود.
امین صبحی- مریم عاقلی
خبرنگار
وزیر اسبق بهداشت معتقد است ما بهدلیل عدم دسترسی یا دسترسی دیرهنگام به برخی داروها و تجهیزات پزشکی با یک جنایت جنگی روبهرو بودیم هرچند دولت قبل وظیفه داشت چنین خطری را رصد و ذخیره دارویی را افزایش دهد.به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری ایرنا، کامران باقری لنکرانی، پزشک و سیاستمدار و عضو هیأت مؤسس و هیأت امنای بنیاد فرهیختگان ایران است که در دولت نهم وزیر بهداشت بوده است، رئیس مرکز تحقیقات سیاستگذاری سلامت علوم پزشکی شیراز که خاطرات زیادی از روزهای سخت کرونا دارد، میهمان خبرگزاری ایرنا بود و به بررسی عملکرد دولت سیزدهم بویژه در حوزه سلامت و مهار کرونا در مدت ۹ ماه اخیر پرداخت. مشروح گفتوگوی تفصیلی با باقری لنکرانی در ادامه آمده است؛
یکی از شعارها و وعدههای آقای رئیسی بحث مهار ویروس کرونا بود. به نظر شما این دستاورد چطور محقق شد؟ از روزی ۷۰۰ فوتی به فوتیهای تک رقمی رسیدیم و چند روز شاهد بودیم این عدد به صفر رسیده است.
موضوعات سلامت طی سیاستگذاریهای عمومی انجام میشود، از اینرو وقتی یک نگاه فرابخشی به بحث سلامت وجود دارد، میتوانیم شاهد جهش در دستاوردهای بخش سلامت باشیم. اتفاق مهمی که در دولت سیزدهم رخ داد این بود که رئیس جمهور بهعنوان رئیس قوه مجریه در این عرصه شخصاً وارد شدند و من با اطلاعاتی که دارم میدانم، ایشان برای تهیه واکسن نه تنها با کشورهایی که قرار بود برای ما تهیه واکسن داشته باشند، شخصاً تماس گرفتند، بلکه حمایت مالی لازم را انجام دادند و یک کار چندوجهی را شروع کردند و این باعث شد وزارت بهداشت بتواند با یک حمایت عالی به کار خود شتاب بهتری بدهد.
مردم هم وقتی دیدند حاکمیت و بخصوص رئیس جمهور پای کار هستند، همکاری و همدلی بیشتری به خرج دادند و این حماسه رقم خورد، در حالی که تا پیش از آن ما بهعنوان یک کشور ناکام در مقابله با کرونا بودیم تبدیل به کشوری شدیم که اکنون میتوانیم به دستاوردهای خود در این عرصه افتخار کنیم و با زحمات مدافعین سلامت که از جان و دل گذشتند و تعداد زیادی شهید تقدیم کردند، مهار کرونا به نتیجه رسید و شیرینی آن نمایان شد. بنابراین کلید این موفقیت حمایت عالی دولت و شخص رئیس جمهور است که توانست به امورات عرصه سلامت در زمینه کرونا شتاب و تعالی دهد.
علت اینکه دولت آقای روحانی به سمت واردات انبوه واکسن نرفت، چه بود؟ برخی اذعان داشتند تأمین واکسن به موضوع FATF یا برجام برمیگردد و بهدنبال سیاسی کاری بودند. تحلیل شما با توجه به اینکه در مسند وزارت بهداشت بودید و تجربههای این چنینی در زمینه تأمین دارو داشتید، چیست؟
نکتهای که اکنون میتوانیم به آن افتخار کنیم این است که ما شاهد هماهنگی بسیار خوب بین بخشی با مدیریت عالی ریاست محترم جمهوری بودیم که این به همافزایی ما کمک کرد، وجود ناهماهنگی، چندصدایی و راهبردهای مختلف در هر موضوعی باعث میشود که تلاشها به ثمر ننشیند و هیچ فردی هم دوست نداشت چنین صحنهای را ملاحظه کند که ۷۰۰ نفر در روز فوت کنند، آن هم مرگی که تا حدود زیادی میتوانستیم از آن پیشگیری کنیم.بخش مهمی از این اتفاق ناشی از ناهماهنگیها و فقدان راهبرد کلان در این موضوع و نگاههای مقطعی به حل مشکل بود، البته گاهی مواقع نیز سادهانگاری میشد. یعنی ما این تلخی را داشتیم که گاهی مواقع با اطلاعات غلطی که داده میشد مسئولی در کشور میگفت ما از شنبه مسأله کرونا را در کشور نخواهیم داشت! در حالی که همه بردارهای اپیدمیولوژیک به ما میگفت بزودی با موج سنگین روبهرو میشویم لذا این اخبار غلط ناشی از کارشناسی غلط، ناهماهنگی در اطلاعرسانی و بهنگام نبودن اطلاعرسانی بود که باعث تصمیمات غلط میشد.
در حال حاضر این نگرانی را داریم که اگر پس از این موفقیتی که حاصل زحمات بخشهای مختلف وزارت بهداشت و کادر درمان و مجموعه نهادهایی که با مدیریت رئیس جمهور کار را پیش بردند، بوده است، دوباره دچار ساده اندیشی شویم و فکر کنیم کرونا تمام شده و خیالمان راحت باشد، ممکن است سریع به ضد خود تبدیل شود چراکه ما با یک ویروس هوشمند روبهرو هستیم که باید دائم رصد شود لذا نه باید ساده انگاری کنیم و نه ترس بیخودی داشته باشیم.
در صحبتهای خود به تصمیمات غلط و حرکات منفعل دولت قبل در این زمینه اشاره کردید. با توجه به اینکه بیمسئولیتی و سیاسی کاری نسبت به جان انسانها انجام شد، آیا اکنون نباید از لحاظ قضایی به این جرم رسیدگی شود؟ ضمن اینکه در آن مقطع به جای پیشگیری بهدنبال درمان رفتند و در نهایت اخبار ناخوشایندی هم از پشت پرده واردات رمدسیویر (remdesivir) منتشر شد، چرا درآن زمان به همان شیوه که رمدسیویر وارد شد این افراد به سراغ واردات واکسن نرفتند؟
بالاخره رویکردهایی که در برابر مشکلات سلامت اتخاذ میکنیم هر چقدر هم مبتنی بر ارتقای سلامت و پیشگیری باشد، طبیعتاً اثربخشی آن بهتر است. در ابتدای جریان کرونا رویکرد درمانمحور و تأکید بر پیشگیریهایی که برای ما در دسترس بود، دنبال شد؛ اینکه مثلاً بگوییم ما میخواهیم واکسن مدرنا بیاوریم در حالی که امریکا یک واکسن مدرنا را تا مدتها به هیچ کشوری نفروخت یا بگوییم واکسن فایزر بیاوریم در حالی که درگیر انتقال ارز میشدیم؛ در همان مقطع خیلی از کشورها حتی کشورهای ثروتمند و کشورهای جنوبی ما، عمده واکسیناسیون خود را با واکسن چینی انجام دادند؛ بیش از دو سوم واکسنهایی که در دنیا در ایام کرونا مصرف شد، واکسن چینی بود. واکسن چینی ممکن است در برخی از شاخصها از برخی واکسنها عقبتر یا جلوتر باشد ولی مهمترین مسأله در کرونا مرگ بود.
طبق تحقیقی که ما انجام دادیم و سروصدا هم کرد، ما نشان دادیم واکسن چینی به رغم اینکه ممکن است برخی به آن انتقاد داشته باشند، در پیشگیری از بستری شدن در بیمارستان و در پیشگیری از مرگ و میر تفاوتی با واکسنهای مشهور جهان نداشت و این یک نوع عدم برنامهریزی عالمانه بود که ما را در قصه واکسن عقب انداخت. در آن دوره مسئولی گفت من به خاطر اینکه مردم موش آزمایشگاهی نشوند واکسن چینی وارد نکردم در حالی که همین واکسنهایی که صحبت آن است مجوز اضطراری گرفته بودند، یعنی چه از سازمان بهداشت جهانی و چه در کشورهای خود این مجوز را داشتند.به یاد دارم در آن دوره یک موجی شکل گرفت و تلاش کردند قرصی را که برای پیشگیری توسط یک کمپانی تولید شده بود، وارد کنند که مردم به جای واکسن این را بخورند؛ این موارد رویکردهای اشتباه است اما اینکه آیا نیروی پیشران این موضوعات تخلف و فساد بود یا خیر، بحث جدایی است و من فکر نمیکنم نیروی پیشران همگی این موضوع باشد، هرچند انکار هم نمیکنم که در قصه دارو ما واقعاً حجم زیادی از سرمایه کشور را به هدر دادیم و اکنون هم همه مطالعات نشان میدهد این داروها تأثیرات شگرفی در درمان ندارند مگر برای گروههای خاص؛ اما متأسفانه حجمی که از این دارو استفاده کردیم تقریباً در دنیا با خیلی جاهای دیگر غیرقابل مقایسه است. بنابراین ما شاهد یک ضعف آشکاری در تصمیمگیری در این زمینه بودیم؛ مسئول این ضعف، بخش مهمی از کارشناسان موضوع هستند که این تصمیمسازی را بهوجود آوردند و راه اشتباه را گزارش کردند. مسئول بخش دیگر فردی است که این دسترسی را برای واکسن ایجاد نکرد؛ در حالی که در دوره آقای رئیسی این اتفاق سریع رخ داد؛ یعنی از زمانی که آقای رئیسی رئیس جمهور شد، ما واکسنها را وارد کردیم در حالی که هنوز دولت شکل نگرفته بود اما بعد از اینکه دکتر عیناللهی مستقر شد، این کارها را بیشتر پیگیری کردند و روند واردات واکسن هم شتاب بیشتری گرفت. لذا این نشان میدهد دولت قبل هم میتوانست از برخی راههای دیگر استفاده کند اما خود را در قضیه واردات واکسن زمینگیر کرد. متأسفانه ما نگاه خود را روی خط مشی پیشگیری و ارتقای سلامت نبردیم؛ حتی در کارهای محیطی مدتها طول کشید به سراغ شبکه آمدیم؛ در وضعیت برگشت به شبکه که مصداق آن طرح شهید سلیمانی بود کاملاً ملاحظه کردیم وقتی به شبکه، به مراقبت در منزل و مراقبت همه جانبهتر برگشتیم بسیاری از شاخصهها تغییر کرد.
برخی جریانات رادیکال بهدنبال القای این موضوع هستند که ۹۵ درصد واردات واکسن در دولت دوازدهم انجام شده بود؛ براساس اطلاعاتی که شما دارید چقدر این مسأله صحت دارد؟
ما که ندیدیم، بالاخره نمیگوییم تلاش نکردند ولی حجم واکسیناسیونی که تا آخرین روزهای دولت دوازدهم انجام شد نهایتاً به ۱۰ میلیون نفر هم نرسید اما در دولت سیزدهم توانستیم در زمان کوتاهی به حدود ۱۰۰ میلیون دوز و اکنون به ۱۴۰ میلیون دوز رسیدیم. البته الان در مقطعی هستیم که واکسن نزدهها یک کانون بحران بالقوه برای کشور هستند و طبق آماری که شنیدهام حدود ۱۴ میلیون نفر در کشور واکسن نزدهاند. این تعداد برای جمعیت کشور خطر بالقوهای ایجاد میکند که اگر خدای ناکرده با موج دیگری روبهرو شویم کسانی که واکسن گرفتهاند یک وضعیت مناسبتری دارند اما این افراد میتوانند کانون انتقال و گسترش بیماری برای خود و دیگران باشند. در واکسیناسیون کرونا اینطور نیست که ما اثر ماندگاری با یک دوز داشته باشیم و طبق اطلاعات علمی ماندگاری اثر واکسن حدود ۲۸۰ روز است. یعنی تا ۲۸۰ روز جلوی بستری شدن و مرگ را تا حد زیادی میگیرد اما هرچه فاصله دورتر شود این اثرگذاری کمتر میشود. بنابراین باید با توجه به روند بیماری اتفاقاتی که در کشورهای همسایه ما میافتد هم رصد شود. دنیا مثل سابق نیست و رفت و آمدها بسیار زیاد است و ما با خیلی از کشورهای همسایه مراوده داریم، گزارش هایی که در برخی کشورهای همسایه وجود دارد نشان میدهد تعداد بیماران رو به افزایش است و باید آنها را رصد کنیم و متناسب با آن، برنامهها را به روزرسانی کنیم.
به ۱۴ میلیون فرد واکسن نزدهای اشاره کردید که مثل بمب ساعتی هستند، دولت برای اینکه دستاوردی را که در حوزه درمان داشته ، حفظ کند باید با این افراد چطور برخورد کند؟
ما احتیاج داریم که این افراد را قانع کنیم، ضمن اینکه دولت باید نسبت به حفاظت از جان همه شهروندان اقدام کند و برای مکانهای خاص مقررات ویژه بگذارد و روی آن نظارت داشته باشد، از سوی دیگر باید درباره بحث افزایش سواد سلامت و قانع کردن افراد بیشتر کار کنیم چراکه در همه جای دنیا کم و بیش با موضوع واکسن هراسی روبهرو بودند و درصد این امر در کشورهای مختلف متفاوت بود؛ حتی در کشورهایی که ادعای توسعه دارند هم این وضعیت وجود داشت، حتی برخی کشورها تا حدود بیش از ۴۰ درصد افراد واکسن نزدهاند یا واکسن ناقص زدهاند لذا این موضوعی فراگیر در دنیاست اما در ایران با توجه به پشتوانه مرجعیت دینی یعنی شخص رهبر معظم انقلاب که خودشان سه دوز واکسن هم زدند، سرمایه مهمی برای ماست و باید از این سرمایهها استفاده کنیم در حالی که برخی از افراد با بهانههای به ظاهر دینی یا به ظاهر علمی واکسن هراسی را ترویج کردند و ما باید بتوانیم همه این افراد را قانع کنیم و نشان دهیم اگر واکسن نزنیم چه اتفاقی میافتد. مثلاً آمارهای امریکا نشان میدهد ایالتهایی که میزان پوشش واکسیناسیون آنها کمتر از ۶۵ درصد بوده خیلی آسیبپذیر بودند و با اینکه سویه اُمیکرون نسبتاً ملایمتر بود اما آنها مرگ و میرهای سنگینی را تجربه کردند.
با توجه به اینکه شما در مقطعی مسئولیت وزارت بهداشت را برعهده داشتید، بفرمایید آیا کسی که در بیمارستان دچار عارضه دیگری غیر از بیماری خود شود، آن بیمار خود باید روند درمان و تهیه دارو را عهدهدار شود یا بیمارستان باید این کار را انجام دهد؟
تقریباً آمارهای دنیا اینطور میگوید که کسانی که در بیمارستان بستری میشوند حدود ۱۵-۱۰ درصدشان دچار عوارض ناشی از بستری شدن در بیمارستان میشوند. برخی از این عوارض مربوط به داروهایی است که تجویز میکنیم و برخی مربوط به ماهیت کاری است که انجام میدهیم. مثلاً من اندوسکوپی میکنم و میخواهم یک پُلیپ را بردارم، لذا حتماً از قبل به بیمار میگویم یک درصد احتمال دارد وقتی این را انجام میدهم، پارگی رخ دهد، بالاخره من نهایت دقت را میکنم ولی این احتمال وجود دارد خونریزی کند. بنابراین عوارض درمان یک امر شناخته شده است. آنچه مهم است اینکه در مقابل این عوارض درمان سعی کنیم هر چه میتوانیم پیشگیری کنیم. راهنماهای درمان کمک برای پیشگیری است یا دقت کنیم برخی از کارها را در شرایط خاص انجام دهیم یا این که کار را با تجهیزات خاص انجام دهیم. در پاسخ به پرسشی که شما بیان کردید که چه کسی مسئول این عارضه است، باید گفت قاعدتاً نظام سلامت باید این مسئولیت را برعهده داشته باشد ولی در مقطعی مثلاً داروی ضدقارچ در پاییز و زمستان سال ۹۹، در دسترس نبود و دچار مشکل بودیم و در کشور خیلی از این داروها را نداشتیم و ما به هر دری میزدیم به در بسته میخوردیم. بنابراین نظام سلامت باید این مسائل را پیشبینی کند و آمادگی داشته باشد. بنابراین اینکه بموقع رصد و ذخیرهسازی مناسب انجام شود، به نظام برنامهریزی ما بازمیگردد و برخی نیز به مشکلاتی که داریم، اگرچه در ظاهر امریکا اعلام کرده من در دسترسی ایران به دارو و تجهیزات پزشکی ممنوعیت ایجاد نکردم ولی عملاً ممنوعیت ایجاد کرده است چرا که ما در دسترسی به داروها، روان بودن گذشته را به هیچ وجه نداریم.
ساز و کار آن سخت شده است؟
بله؛ اکنون اگر بخواهیم دارویی وارد کنیم با مشکلات زیادی مواجه هستیم. اینکه بانکی جرأت کند پول ما را قبول کند و شرکت مورد نظر ریسک کند و نترسد از اینکه توسط امریکا تحریم شود، خودش یک داستان است. مثلاً حجم مبادله با ما در مقایسه با حجم مبادله با امریکا خیلی کمتر است و اگر این کار را انجام دهند، جریمه هم میشوند. بنابراین همه این مسائل در دسترسی به دارو مشکل ایجاد کرده است. در این مقاطع همانطور که دکتر مرندی، رئیس محترم فرهنگستان نامهای به سازمان ملل در این زمینه نوشتند، ما با یک جنایت جنگی هم در عدم دسترسی یا دسترسی دیرهنگام به برخی داروها و تجهیزات پزشکی روبهرو بودیم. البته ما هم وظیفه داشتیم وقتی میبینیم چنین خطری رخ میدهد، آن را رصد کنیم و ذخیره را افزایش دهیم.
پشت پرده مافیای دارو چیست و سیاستمداران چه نقشی در آن دارند؟ مثلاً چطور میشود (آمفوتریسین بی) دارویی که برای درمان موکورمیکوزیس - قارچ سیاه - استفاده میشد یا رمدسیویر که در آن مقطع میگفتند نیست در بازار آزاد وجود داشت؟ آیا سیستم نظام سلامت نمیدانست که باید این دارو را ذخیره کند ولی دلال این را میداند و آن را وارد کرده و در مقطعی که نیاز به دارو است به بازار آزاد وارد میکند.
بالاخره در این زمینه با تخلف روبهرو هستیم. شبکه توزیع ما گاهی مواقع یک حفرههایی دارد که این مشکلات را ایجاد میکند. ما برخی مواقع با فقدان نگاه بلندمدت روبهرو هستیم که نگاه نمیکنیم آینده را چطور ببینیم و تنها مقطع فعلی را میبینیم که هم با سودجویی روبهرو هستیم و هم با جنایت و فساد.
در آن مقطع عکس این را در صفحه اجتماعی خودم منتشر کردم که فردی یک آمپول را برداشته و روی آن مارک رمدسیویر چسبانده و چند میلیون فروخته است. بنابراین یک قسمت کار مدیریتی و یک بخش هم کار جنایی است و قسمتی نیز کار مبارزه با قاچاق است و همه این موارد یک فرمول ندارد و باید همه آنها را با هم دید.
بخشی از مافیای دارو کلاهبرداری است. آیا مشکل واکسن هم آن زمان همین بود.
بله. درباره واکسن هم این مسأله وجود داشت که آب مقطر فروخته بودند.
در واقع این افراد متخلفان خرده پا هستند؟
در همین بحث رمدسیویر و تخلفی که شد، تخلف سازماندهی شده بزرگ در خیلی از استانها بود که بعداً تعدادی را دستگیر کردند. در اینجا ما با قاچاق آب معدنی و نوشابه روبهرو نیستیم بلکه با چیزی روبهرو هستیم که با جان مردم و سرنوشت خانوادهها ارتباط دارد. در جریان کرونا آماری است که میگویند بیش از ۵۰ هزار نفر یتیم شدند یعنی تا آخر عمر متأثر از کرونا هستند. این خیلی تلخ است اما باید منصفانه قضاوت کرد و وقتی منصفانه قضاوت نکنیم دچار عوارضی میشویم که بعد نمیتوانیم جبران کنیم. برای من تلخ است که میبینم موج تمایل به مهاجرت بین همکاران جوان من رو به افزایش است. برخی از همکاران جوان تا بیش از ۶۰ درصد بهدنبال مهاجرت هستند و این خیلی تلخ است که سرمایه خود را از دست میدهیم. رفتارهایی که در این تعامل میکنیم باید منصفانه باشد یعنی فرد احساس کند اگر کار خود را درست انجام میدهد، مورد حمایت و تقدیر است. زمانی که وزارتخانه بودیم برخوردهایی درباره موضوع ناصرخسرو شد درحالی که ۳-۲ نفر بودند که هیچ یک نه داروساز بودند و نه در کادر سلامت مسئولیت داشتند ولی پشت پرده تأمین مالی این شبکه قاچاق ناصرخسرو بودند که آن هم داستان تلخی دارد و در استانهای دیگر نیز تکثیر شده و هر یک از مراکز استانها یک خیابان ناصرخسرو برای خود دارند اما آنها اکثریت داروسازان ما نیستند. دکتری که زیرمیزی میگیرد و برخورد نامناسب دارد اکثریت اطبای ما نیستند. اگر ما این تفکیک را نکنیم و نتوانیم از نخبه خود تقدیر کنیم، چوب آن را میخوریم.
باید تفکیک مافیای دارو را از این قشر مورد توجه قرار داد.
بله همین را میخواهم بگویم که اگر این تفکیک رخ ندهد مشکل ساز میشود. صحبت از مافیای دارو به این معنا نیست که بخواهیم صنعت دارویی و شبکه توزیع سالم کشور را زیرسؤال ببریم. ولی این که با متخلفی که شبکههای تخلف دارد، برخورد کنیم وظیفهای است که فقط از عهده وزارت بهداشت به تنهایی برنمیآید. در داستان برخورد با قاچاق دارو در ناصرخسرو تنها کاری که توانستیم انجام دهیم این بود که معاونت وقت وزارت بهداشت با نیروی انتظامی همکاری کرد و ما از شبکه خود محافظت بیشتری کردیم و آن جریان حل شد و مسیر درست را فراهم و انحصار در واردات دارو را از بین بردیم. وقتی انحصار را از بین بردیم، دسترسی بهتر شد و به جای اینکه کانال واردات و توزیع محدود باشد، این شبکه را گسترده کردیم.
یکی از دلایل تشکیل مافیا انحصار است.
بله. وقتی انحصار را از بین ببرید هم دسترسی بهتر میشود و هم رقابتپذیری بهوجود میآید و هم قاچاق زمینه ایجاد پیدا نمیکند.
به نظر شما تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی هم به بحث مافیای دارو شدت بخشید؟
الان مشکلی که داریم این است که سازوکار ارز ۴۲۰۰ تومانی باید مشخصتر، شفافتر و دقیقتر باشد تا مشکل ایجاد نکند، در برخی موارد اگر ارز آزاد باشد، نه بیمه توان پرداخت دارد، نه عامه مردم لذا باید این موارد شناسایی شود. کاری که در حال حاضر سازمان غذا و دارو انجام میدهد تمرکز روی این مسائل است.
ما اگر میخواهیم ارز را با هر مکانیزمی ارائه بدهیم، نهایتاً باید کاری کنیم که دارو به قیمتی بهدست مصرفکننده برسد که برای او قابل فراهم آوردن باشد و این اکنون چالش مهمی است که اگر بیدقتی صورت گیرد لطمه بدی میبینیم. یک امر تلخی که در حسابهای ملی سلامت داریم این است که بیمه شدن در برابر هزینههای کمرشکن سلامت هیچ نقش محافظتی نداشته باشد و این یعنی بیمه ما ناکارآمد است و بیمه ما پوشش خدمات کافی ندارد. حالا ۵ میلیون نفر را رایگان بیمه کنیم ولی وقتی پوشش خدمات خوب نباشد اگر تعدادی از آنها سرطان بگیرند یا به داروهای گرانقیمت نیاز پیدا کنند، این مکانیسم باید درست تعریف شود؛ بنابراین یکی از چالشهای بسیار مهم امسال همین مسأله است.
پیشنهاد خاصی دارید؟
در این زمینه به نظر میرسد باید این جنس داروها را حداقل برای برخی از بیماریها که با سلامت مردم سروکار دارد در یک مسیر محافظت شده قرار داد طوری که امکان دسترسی برای همه افراد نیازمند به این دارو فراهم شود. در حال حاضر این نگرانی وجود دارد که مثلاً دارو ممکن است در داروخانه با قیمت بالایی باشد، ولی اولاً داروخانه توان تأمین آن را ندارد و دوماً افراد هم نمیتوانند آن را بخرند. بنابراین این دارو در بیمارستان مصرف میشود که آن بیمارستان باید با حساب و کتاب کار کند، نه اینکه در آنجا هم شبکه توزیع را قلقلک دهیم که دچار تخلف شود؛ مثل کاری که سالهاست درباره مواد مخدر انجام میدهیم. یعنی مشخص است این داروی مخدر را به چه کسی و برای چه میزنیم و باید فرم پر شود و در شبکه توزیع اگر تعداد پوکههای آن بالا و پایین شود، افراد باید پاسخگو باشند. بنابراین فعلاً مجبور هستیم تا زمانی که بیمه کارآمدی پیدا کند، مکانیسمهای انتقالی داشته باشیم. البته بیمه کردن ۵ میلیون نفر تا الان در چندین دولت گفته شده، در دولت آقای خاتمی یادم نمیآید اما هم در دولت آقای هاشمی، هم در دولتی که ما بودیم گفته شد.
گفته شد یا عمل شد؟
من میگویم گفته شد. در دوره آقای روحانی هم گفته شد و این دوره نیز دوباره این موضوع گفته شد. اینکه این بیمه کارآمد باشد و دقیقاً به نقطهای که لازم است برسد داستان متفاوتی است. تقریباً تاکنون ۶ بار بودجه برای این کار داشتیم. زمان بنده این امر در اختیار وزارت رفاه بود و قرار شد انجام شود و عدهای هم واقعاً بیمه شدند ولی این ماندگاری و پوشش خیلی مهم است. به یاد دارم در سال ۹۹ بیمه سلامت گفت من پول ندارم و اگر شما دفترچه بیمه روستایی داشتید و به بیمارستان دولتی میرفتید به شما میگفت بیمه سلامت گفته با این دفترچه ماهی ۱۰۰ عمل میتوانید انجام دهید لذا نفر ۱۰۱ که میآمد میگفت عمل نمیکنم در حالی که بیمه را باید کارآمد کنیم و هنوز با کارآمدی فاصله داریم.
اگر بخواهیم در بحرانی که پشت سر گذاشتیم، مهمترین اقدامات دولت را بازخوانی کنیم، نظر شما چیست و دولت چطور توانست این اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی را احیا کند؟
بالاخره این تحرکی که دولت در میدان دارد، تواضعی که مردم از رئیسجمهور ملاحظه میکنند، بسیار مهم است و روایت حضرت امیر(ع) است که فرمودند بین خود و مردم حائلی قرار نده. لذا مردم این مشی فعلی را میبینند و این نکته مهمی است که باعث میشود اعتماد مردم افزایش یابد. اینکه دولت منافع عامه مردم را اهمیت میدهد، نه منافع گروههای خاص، برای مردم بسیار جذابیت ایجاد میکند و حمایت مردم را افزایش میدهد. بالاخره دولت با مخاطره مهمی روبهرو است و آن جراحی اقتصادی است که در حال انجام است. ما یک کشور ۸۴ میلیونی هستیم و این تعداد کاملاً ناهمگن است. مثلاً در این کشور منطقه سرباز را در سیستان و بلوچستان داریم و منطقه یک تهران را هم داریم. لذا در چنین کشور ناهمگنی با گروههای مختلف درآمدی این توجه جدی به محرومان کار سختی است ولی این توقعی است که از دولت سیزدهم میرود و دولت هم نشان داده میتواند آن را برآورده کند. گروههای در معرض خطر و گروههایی که جزو اقشار ضعیف جامعه محسوب میشوند احتیاج به حمایت ویژه دارند. این حمایت ویژه صرفاً نقدی نیست مثلاً در زمان اضطرار وقتی میبینیم کسی دچار اضطرار دارو است نمیتوان گفت صبر کنید تا ارز ۴۲۰۰ تومانی فلان شود و بعد کاری کنیم لذا باید برای اضطرار فعلی پیشبینی لازم را انجام دهیم وگرنه دچار مشکل میشویم. این توان در دولت سیزدهم با توجه به جوان بودن، تحرک و اینکه رئیس این دولت فردی است که رنج محرومیت کشیده و دستپاک است و همکاران دستپاک هم انتخاب کرده، شدنی است.
با توجه به سفرهای استانی و حضور میدانی این امر کمککننده است.
خیلی کمک میکند. اینکه یک نفر در میدان ببیند چه اتفاقی میافتد بهتر است. حضور میدانی آیتالله رئیسی در جریان متروپل به نظرم التیام بخش بود ضمن اینکه با خانوادههای داغدار هم ملاقات و دستورات مهمی صادر کردند. این حضور التیام بخش و آگاهی بخش برای سیاستگذار است و کمک میکند سیاستگذار بهتر تصمیم بگیرد و واقعیتر مسائل را ببیند. از پشت شیشه ماشین به موضوع نگاه نکند و در میدان بهنگام موضوع را ببیند، به همین خاطر توقع ما از این دولت نسبت به دولتهای دیگر بیشتر است.
پیرامون دیپلماسی سلامت و رویکرد متکثر دولت در زمینه سیاست خارجی و خروج از وضعیت کانالیزه شدن برجامی نظر شما چیست و چه پیشنهادی در این زمینه به دولت دارید؟
ما در منطقه ناآرامی قرار داریم و اگر از نظر مخاطرات سلامت بخواهیم بررسی کنیم در دنیا فقط چند کشور هستند که هنوز با فلج اطفال مشکل دارند که دو کشور آن همسایههای شرقی ما هستند. در مرزهای غربی هم چندین نوبت مشکل داشتیم، بنابراین ما باید با همسایههای خود بخصوص آنهایی که رفت و آمدهای غیرقانونی مثل مرز شرقی وجود دارد، حتماً در بحث نظام سلامت به یک نوع تعامل کارآمد برسیم، بخصوص با عراق که روابط خیلی دوستانه و نزدیکی داریم. در نظام سلامت ما نقاط قوت زیادی وجود دارد. ما جزو معدود تولیدکنندههای واکسن یا محصولات بایوتکنولوژی در قاره آسیا هستیم و جزو سه کشوری هستیم که بیشترین تولید محصولات بایوتکنولوژی از نظر تنوع را داریم لذا این موارد زمینه مهمی برای صادرات است. در مورد نانوتکنولوژی یا کارهایی همچون هوش مصنوعی یا علوم شناختی نیز کشور ما کارهای بزرگی کرده و بخشی را تبدیل به محصول کرده است که این ظرفیت را باید معرفی کنیم و از این امر برای سایر تعاملات استفاده کنیم. بحث دیپلماسی علمی سلامت هم در این زمینه خیلی مهم است. ما به اذعان همه کشورهای همسایه در بحث علم پزشکی و داروسازی و دندانپزشکی و پرستاری و علوم بهداشتی جزو قلههای آسیا محسوب میشویم و میتوانیم در این زمینه همکاری داشته باشیم. در بحث توریسم درمانی باید هماهنگی بیشتری در حوزههای بین بخشی ایجاد شود تا کسی که برای درمان به ایران میآید و میتواند سفیر بیان افتخارات کشور باشد، توسط سودجویان تبدیل به کسی نشود که اینجا لطمه خورده و تجربه تلخی دارد و در کشور خود ضد ما شود. لذا این بحث احتیاج به همکاری بین بخشی و هماهنگی دقیقتر دارد که بتوانیم از این ظرفیت بهتر استفاده کنیم و تبدیل به یک ظرفیت تکرار شونده شویم.
در این بخش حرف ناگفتهای دارید؟
معمولاً مواجهه ملموس مردم با نظام سلامت، در قسمت درمان است و مطالبات نیز معمولاً درباره همین موضوع است، آنچه نظام سلامت را کارآمد میکند تأکید روی قسمت پیشگیری و ارتقای سلامت است و مطالبه رهبری نیز بحث تقویت شبکه بوده است. متأسفانه در قانون بودجه سال ۱۴۰۱ آثار این مطالبه را نمیبینیم که گفته باشند این حکم را گذاشتیم تا این امر رهبری به نتیجه برسد. این تقویت شبکه و روزآمد کردن شبکه یک مسأله مهمی است که میتواند هزینههای درمان ما را کاهش دهد و این به تلاش همه ارکان دولت بخصوص قسمتهای اقتصادی دولت نیاز دارد. من فکر میکنم یکی از چیزهایی که میتواند باعث موفقیت دولت سیزدهم شود، توجه به نظام شبکه سلامت است و تقویت آن و حمایت از نگاههای بهداشتی و پیشگیرانه و ارتقای سلامت که امیدواریم این امر در برنامهها بیشتر لحاظ شود.
هوای 16 استان کشور تحت تأثیر ریزگردها با منشأ خارجی غبار آلود است
میهمان دردسرساز
روز گذشته تهران بار دیگر به خاطر کیفیت نامطلوب هوا تعطیل شد. این در حالی است که 16 استان کشور غبارآلود بودند و در کشور عراق نیز بیش از ۵۰۰ مورد تنگینفس شدید بهدلیل وقوع گردوغبار گزارش شد. طوفان گردوغبار حالا به یکی از معضلات جدی زیستمحیطی کشور و منطقه تبدیل شده است. اگر تا سالهای پیش شهرهای جنوبی کشور درگیر این پدیده بودند حالا دیگر شهرهای کشور نیز درگیر شدهاند، اما همچنان شرایط شهرهای جنوبی به رسیدگی بیشتری نیاز دارد.
عکس: علی محمدی/ ایران
صفحه 16 و 22 را بخوانید
عکس: علی محمدی/ ایران
صفحه 16 و 22 را بخوانید
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
پیشرفت علمی را به اخم و لبخند دیگران پیوند نمیزنیم
-
«قاتلان امید» ناراحت از امیدواری مردم
-
هزینه تبلیغات اپراتورهای اینترنت از جیب مردم
-
ایست به تأخیر اتوبوسهای بین شهری
-
وضعیت قرمز خشونت علیه زنان در امریکا
-
سیمان روی دست دلالان باد میکند
-
دلهره روی داربست
-
«سم» زاگرس را می کشد پروانه سفید را نه
-
موزهای به بزرگی آرتاویل
-
ارتقای حقوق معلمان برپایه عدالت
-
پرواز دوباره ققنوس از خاکستر تاریخ
-
تأمین ذخیره استراتژیک گوشت مرغ توسط دولت
-
واکسن نزدهها کانون بحران هستند
-
میهمان دردسرساز
اخبارایران آنلاین